به قلم : کوروش شرفشاهی - روزنامهنگار
تحریریه زندگی آنلاین : با عبور از دوران اشتغال و وارد شدن به دوره بازنشستگی، انگار همه چیز معنا و مفهوم خود را از دست میدهد یا مفهوم جدید به خود میگیرد. تا کی میتوان در خانه نشست و عبور لحظهها را شمارش کرد؟ تا کی میتوان همچون وسیلههای اضافی که در گوشهای از خانه رها شده، منتظر روزی بود تا "چیزی که خوار آید، روزی به کار آید"؟ تا کی میتوان سایه سنگین گوشه چشمهای اضافه بودن را حس کرد و دم برنیاورد؟ تا کی میتوان گوشه کنایههای امل بودن، فسیل، سربار و هزاران متلک ریز و درشت دیگر را شنید و خم به ابرو نیاورد؟ بیشک از لحظهای که پا به سن میگذاریم و وارد دوران بازنشستگی و پس از آن سالمندی میشویم، انگار همه چیز یک جور دیگری میشود و ناچار هستیم یک جور دیگری باشیم. در این شرایط دو راه باقی میماند. یا به معنای واقعی کلمه بازنشسته شویم، یا بکار و تلاش ادامه دهیم و تا آخرین لحظه و آخرین توان، تلاش و کوشش کنیم. در هر صورت با ورود به دوران بازنشستگی و سالمندی، رفتار جامعه نیز متحول و متغیر میشود. این رفتارها در بیش از ۹۰ درصد موارد، مفهوم و مصداق سالمند آزاری را در ذهن تداعی میکند، گویا قرار است جامعه بیخبر از چالشهای و مشکلات پا به سن گذاشتهها، به آزار و اذیت مستقیم یا غیرمستقیم، دانسته یا نادانسته سالمندان بپردازد.
بیشتربخوانید:
ننگ سالمند آزاری
تکرار، مخربترین آزار روحی روانی
واقعیت این است که دولت، شهرداری یا دستگاههای مرتبط با بازنشستگان و سالمندان، هیچ برنامهای برای این قشر ندارند و بدتر آنکه گاهی اوقات با جملات نامناسبی که از سوی برخی مسئولان مطرح میشود و بازنشستگان یا سالمندان را با ادبیات نامناسبی به درخت خشک یا موجودات هزینه بر تشبیه میکنند، روح و روان سالمندان را نه تخریب، بلکه ویران و زندگی را غیر قابل تحمل میکنند. در شرایط بیبرنامگی، خانه برای سالمندان غیر قابل تحمل میشود. مگر میشود صبح از خواب بیدار شد، صبحانه خورد، نظافت کرد، به تماشای تلویزیون یا گوش کردن به رادیو پرداخت، ناهار خورد، چرت بعد از ناهار را به جا آورد و دوباره تماشای تلویزیون، شام و خواب را اجرا کرد و در یک چرخه تکراری ادامه داد؟ این بدترین شرایطی است که باعث آزار و اذیت بازنشستگان و سالمندان میشود.
تبدیل محل آرامش به ناامن
برای آنکه سالمندان از محیط خانه برای مدتی دور شوند تا از جدیترین چالش دوران بازنشستگی و سالمندی فاصله بگیرند، به پارکها پناه میبرند. برخی با وسایل بازی یا ورزشی خودشان را مشغول میکنند، برخی دیگر دور صفحه شطرنج مینشینند، عدهای دیگر تخته نرد بازی میکنند، برخی پیادهروی انجام میدهند و عدهای نیز در یک گوشه دور هم جمع میشوند و در مورد همه چیز اظهار نظر میکنند، از گرانی و تورم مینالند و از حقوقهای ناچیزی که پاسخگوی تورم نیست، فریاد میزنند، در نهایت نیز از کم لطفیهای دولت و نادیده گرفتن افزایش مناسب حقوق، فریادشان به آسمان بلند میشود. اما گویا قرار نیست یک سالمند روی آسایش ببیند. این سالمندان در هر حالی که باشند، امکان دارد هر لحظه با ضربه سنگین توپ والیبال یا فوتبال بر سر یا دیگر اعضای بدن شان، به این واقعیت تلخ پی ببرند که سالمند جایی برای آسایش و آرامش ندارد. بدتر آنکه وقتی به جوانی که برای بردن توپ آمده، اعتراض میکنند، به جای عذرخواهی با این جمله روبرو میشوند که پارک جای بازی کردن است و در حالی که هیچ حیا و شرمی ندارند، غرغرکنان با صدایی که سالمند بشنود، اعلام میکنند که معلوم نیست اینها چرا زنده ماندهاند؟!
بیشتربخوانید:
تاثیر حالات روحی بر تغذیه سالمندان
بیماری جدیترین چالش دوران سالمندی
پا به سن گذاشتن، آغاز بروز بیماریهاست. گویا بیماری و سالمندی دوستان دیرینهای هستند که در بدو تولد با هم قرار میگذارند تا در یک مقطع خاصی به دیدار هم بیایند و زندگی را غیر قابل تحمل کنند. از سردرد تا کمردرد و زانو درد، فشار خون، دیابت، گرفتگی عروق و بسیاری موارد دیگر، زندگی را برای سالمندان سخت میکند و تنها راهکاری که باقی میماند، مراجعه به بیمارستان و دست به دامان پزشک شدن است. اما درمانگاهها نیز محلی برای توهین و تحقیر سالمندان شدهاند. سالمندی که توان ایستادن را ندارد، ناچار است صبح زود به درمانگاه مراجعه کند و مدتها در صف انتظار بایستد تا بتواند نوبت بگیرد. البته برای ویزیت شدن نیز باید ساعتها در صف انتظار بنشیند. برای سالمند هزینههای درمانی محدودیتی ندارد. از داروهای گرانقیمت تا ویزیتهای سنگین پزشکان متخصص و هزینههای عمل جراحی که همه و همه زندگی را برای او سخت میکند. بدتر اینکه هیچکس حاضر نیست مراعات حال او را بکند. در مراکز درمانی با یک سالمند مانند یک جوان 25 ساله برخورد میشود، در حالی که انتظار میرود محلهای خاصی برای سالمندان در نظر گرفته شود یا در هزینههای درمانی او تخفیف قائل شوند.
تکریم سالمندان نیازمند فرهنگسازی
داوود اخوان یکی از بازنشستگانی است که سالها در بخش هتلداری کارکرده است. این بازنشسته در محیطی مشغول به کار بوده که احترام گذاشتن شرط اول بوده است. در هتل باید به افرادی با تمکن مالی بالا خدمت رسانی کرد. این بازنشسته با اعلام اینکه احترام گذاشتن و درک شرایط، نقطه مقابل توهین و آزار رسانی است میگوید: وقتی جامعه در شرایطی است که احترام به بزرگتر رنگ میبازد، سالمند آزاری به یک فرهنگ تبدیل میشود. وی با اشاره به اینکه باید بررسی کرد که مردم در چه شرایطی زندگی کردهاند که نسبت به احترام بیتوجه هستند میگوید: اصل بر این است که هیچکس نباید به دنبال آزار و اذیت باشد، اما شرایط بهگونهای رقم میخورد که سالمندان در اشکال مختلف و از سوی گروههای مختلف فکری و اقشار گوناگون جامعه مورد توهین و تحقیر قرار میگیرند. وی با اعلام اینکه تکریم سالمندان میبایست به یک فرهنگ تبدیل شده باشد، اما متأسفانه بیشتر آحاد جامعه نسبت به تکریم سالمند بیگانه هستند گفت: جامعه درک درستی از احترام به سالمندان ندارد، که این وضعیت دلیل دارد. برای آنکه هر چیزی در جامعه نهادینه شود، باید فرهنگسازی صورت بگیرد و چون برای احترام به سالمند فرهنگسازی نشده، توهین و حتی آزار و اذیت سالمندان به فرهنگ تبدیل شده است. اخوان با اشاره به این که انسان با ورود به دوران سالمندی، لحظه به لحظه مشکلات بیشتری را تجربه میکند میگوید: انسان هر چقدر توان حل مشکلات را نداشته باشد، شرایط برایش سختتر میشود، بنابراین باید جامعه مشکلات سالمندان را درک کند، زیرا توان بیشتر از این را ندارند. وی با اعلام اینکه هیچ رسانه و دستگاه فرهنگی در زمینه تکریم سالمندان حرکتی نمیکند میگوید: به راستی صدا و سیما در زمینه فرهنگسازی و تکریم سالمندان کدام برنامه مناسبی را تولید کرده تا مردم به این باور برسند که باید حرمت نگه دارند یا کدام رفتارهای نامناسب با سالمندان را به تصویر کشیده تا مردم از انجام آنها خودداری کنند. با بازنشسته هتلداری خطاب به تمامی آحاد جامعه به ویژه جوانان میگوید: سالمندی یکی از دورههای چرخش زندگی است که همه به اجبار باید وارد این دوران بشوند، بنابراین عقل حکم میکند حفظ حریم و تکریم بازنشستگان و سالمندان را به صورت جدی فرهنگسازی کنیم، زیرا تمامی کسانی که امروز به اشکال مختلف بازنشستگان و سالمندان را مورد تحقیر یا توهین قرار میدهند، روزگاری در همین جایگاه قرار خواهند گرفت و چون برای تکریم بازنشستگان و سالمندان فرهنگسازی نکردهایم، توهین و تحقیر به فرهنگی تبدیل شده که در آینده آنان را مورد آزار و اذیت قرار خواهد داد.
بیشتربخوانید:
با این مواد غذایی سالها جوان بمانید
چالش درک و شعور
مهمترین نکتهای که میبایست در رویارویی با سالمندان به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد، درک شرایط دوران سالمندی است. در این رابطه عضو هیئتمدیره کانون بازنشستگان تهران با تأکید بر اینکه دوران سالمندی سختیها و چالشهای خاص خودش را دارد گفت: هنگامی که مردم با سالمندان رفتار مناسبی ندارند، یعنی شرایط آنان را درک نمیکنند و با چالشهای دوران سالمندی بیگانه هستند. مجید سبز علیان با اعلام اینکه درک هر شرایطی نیازمند شعور است گفت: درک شرایط بازنشستگان و چالشهای دوران سالمندی نیز شعور میخواهد و کسانی که بدون در نظر گرفتن مشکلات و محدودیتهای سالمندان، رفتارهای نامناسبی از خود نشان میدهند، نشان میدهد که شعور درک شرایط سالمندان و بازنشستگان را ندارند. وی با اعلام اینکه هر سالمندی برای خانواده خود جایگاه و ارزشی دارد گفت: سالمندی که از نگاه برخی افراد جامعه، موجودی اضافه و دردسرآفرین است، برای اعضای خانواده خود، نعمت محسوب میشود. عضو هیئتمدیره کانون بازنشستگان تهران با اعلام اینکه سالمندان محور خانوادهها هستند گفت: پدر و مادری که به دوران سالمندی میرسند، نقطه امید اعضای خانواده هستند، بدین معنا که در آخر هفته، خواهرها و برادرها در خانه پدر و مادر جمع میشوند و به بهانه دیدار پدر و مادر، کانون گرم خانواده بار دیگر به صورت گستردهتر و به همراه عروس، داماد و نوهها شکل میگیرد. سبز علیان با اشاره به اینکه بسیاری از خواهر و برادرها ماههاست که همدیگر را ندیدهاند گفت: هنگامی که ریشه بیگانگی و جدایی خواهرها و برادرها را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که پس از مرگ پدر و مادر، فرزندان نیز هرگز به فکر رفت و آمد نبودهاند، زیرا کانون صمیمیت را از دست دادهاند. عضو هیئتمدیره کانون بازنشستگان تهران از تمامی آحاد جامعه خواست قدر سالمندان را بدانند و گفت: وقتی پدر و مادر یک خانواده بیمار میشود، فرزندان حتی به بهانه ملاقات آنها دور هم جمع میشوند، گویا منزل پدر و مادر محور وحدت خانواده است.
بیتفاوتی بدترین سالمند آزاری
از آنجا که سالمندان بسیاری از تواناییهای جذابیت را از دست میدهند و بیماری و برخی مشکلات باعث میشود، نتوانند در کانون توجه قرار گیرند، با معضلی به نام بیتوجهی رو به رو میشوند. یکی از سالمندان در پاسخ به اینکه چه چیزی بیش از همه باعث آزار سالمندان میشود گفت: همه چیز را میتوانیم تحمل کنیم، حتی از کنار توهین و تحقیر هم میگذاریم، اما بیتفاوتی همواره آزارمان میدهد. وی با اعلام اینکه در روزهای آخر هفته با اصرار بسیار و تماسهای مکرری که با فرزندانمان میگیریم، آنها را به خانه دعوت میکنیم گفت: متأسفانه بود و نبود فرزندانمان هیچ تأثیری برای ما ندارد، زیرا آنها به محض اینکه وارد خانه میشوند، گوشیهای موبایل شان را بیرون میآورند و به جای آنکه باعث گرمی کانون خانواده شوند، در اقیانوس فضای مجازی غرق میشوند. این سالمند با تأکید بر اینکه انتظار داریم فرزندانمان در کنارمان بنشینند و در مورد مسائل و مباحث روز با یکدیگر صحبت کنیم گفت: متأسفانه گوشی جای پدر و مادر را برای فرزندان گرفته است. وی با ابراز تأسف از اینکه پدر و مادر به قلک پول بیشتر شباهت دارند گفت: هرگاه که فرزندانمان به محض ورود به خانه گوشیهایشان را بیرون میآورند، متوجه میشویم که شرایط عادی است اما اگر شروع به صحبت کنند، یعنی کاری دارند که باید پدر و مادر انجام دهند. که البته پول گرفتن در صدر آنها قرار دارد.
یکی از بازنشستگان که ناچار شده برای تأمین هزینههای زندگی، به شغل آبدارچی در یکی از شرکتهای خصوصی مشغول شود میگوید: در یک کارخانه تولیدی سرپرست بودم و صدها کارگر زیردستم کار میکردند، اما امروز ناچار شدهام در یک شرکت آبدارچی باشم. وی با اعلام اینکه پس از آنکه بازنشست شدم، بسیاری از مزایای حقوقیام قطع شد گفت: چون هزینههای زندگی روز به روز بالا میرود، ناچار شدم دنبال کار دوم بگردم و به دنبال یک آگهی که فرد بازنشستهای را برای آبدارچی میخواست، در این شرکت مشغول بکار شدم. این بازنشسته از رفتارهای نامناسبی که در این شرکت صورت میگیرد بشدت انتقاد کرد و گفت: دستورهای رنگی، قیافه گرفتنهای دوران جوانی، رفتارهای تحقیرآمیز و بسیاری موارد باعث شده تا تحمل محیط کار سخت باشد. وی با تأکید بر اینکه بسیاری از جوانان شرکت گویا میخواهند عقدههایشان را رفع کنند گفت: میدانم شغل آبدارچی وظایف خاص خودش را دارد، اما هنگامی که اعلام میکنند یک بازنشسته برای این کار میخواهند، یعنی میخواهند حق بیمهاش را نپردازند، اما باید بدانند که یک بازنشسته سن و سالی دارد و نباید تحقیرش کنند.
بیصبری، خاصیت سالمندی
کاهش آستانه تحمل یکی از جدیترین دلایلی است که باعث میشود یک سالمند نتواند شرایط را تحمل کند. سالمند انتظار دارد هر جایی که وارد میشود، وضعیتی که او تحمل میکند را مردم درک کنند، اما میبیند که نه تنها درکش نمیکنند، بلکه رفتار نامناسبی انجام میدهند، هنگامی که از پلهها بالا میرود، به جای آنکه مراعات حالش را بکنند، به او تنه میزنند یا فشار میآورند که سریعتر حرکت کند، در حالی که سالمند توان حرکت سریعتر را ندارد. سالمند انتظار دارد در جامعه مورد احترام و تکریم واقع شود، اما با رفتارهای توهینآمیزی رو به رو میشود و گاهی متلکپرانیها و خوشمزگیهای گروهی از جوانان که دنبال بهانه یاِ دستاویزی برای عقدههای روانی خود هستند، توان تحمل شرایط را بیش از پیش سخت میکند.