رکسانا خوشابی -روانشناس
تحریریه زندگی آنلاین : جامعه به بازنشستگان چگونه نگاه میکند!
جواب این سؤال که جامعه به بازنشستگان چگونه نگاه میکند، به تعداد افراد جامعه میتواند متفاوت بوده و به سن و نگرش آنها بستگی دارد. حتی اگر خود بازنشستگان بخواهند به این سؤال پاسخی بدهند پاسخشان متفاوت خواهد بود. اینک برخی از این پاسخها را با هم بررسی میکنیم:
بازنشستگی دوران استراحت و آرامش!
برخی معتقدند زمان کار کردن و اشتغال افراد حتماً باید محدود باشد و فرد باید بعد از گذشت مثلاً سی سال، کار را رها کرده و به استراحت بپردازد. نگاه چنین افرادی معمولاً از اینجا ناشی میشود که برای هر کاری محدوده و چارچوب در نظر دارند و دوست دارند در چارچوبها بگنجند و طبق محدودهها عمل کنند. چنین دیدگاهی به فرد بازنشسته حق میدهد که دورانی از عمر خود را بیکار بماند و فعالیت خلاقه یا جدی نداشته باشد. معمولاً کسانی که اشتغال را جذاب نمیدانند یا به شغل خود بیعلاقهاند نیز در این محدوده میگنجند. برخی هم به خاطر بیماری یا خستگی یا حتی افسردگی ترجیح میدهند زودتر بازنشسته شوند و بیشتر اوقات خود را در منزل بگذرانند.
بیشتربخوانید:
ورود با شکوه به دوران بازنشستگی
بازنشستگی و بطالت!
متأسفانه برخی از افراد دوران بازنشستگی را نوعی دوران بطالت و بیهودگی میدانند و میگویند اگر بازنشسته شوند بدین معناست که باید در انتظار مرگ بنشینند! برخی هم گمان میکنند که بازنشستگان، بیشتر وقت خود را در پارکها و رختخواب میگذرانند و کار مفیدی انجام نمیدهند و در نتیجه احترام کافی برای افراد بازنشسته قائل نیستند! این دیدگاه هم معمولاً دیدگاهی است که به فرد مانند کالا مینگرد. کالایی که اگر تاریخ انقضایش بگذرد باید آنرا دور انداخت! درحالیکه مقام و مرتبه انسان خیلی بالاتر از این حرفهاست و هر فردی باید قدرت و اختیار داشته باشد تا درباره شغل خود و چگونگی گذراندن دوران بازنشستگی خود تصمیم بگیرد و نباید اطرافیان؛ مانند همسر و فرزندان و شبکهی دوستان آنها را تحت فشار بگذارند.
چیزی به نام بازنشستگی وجود ندارد!
عدهای از افراد بر این عقیدهاند که تا پایان عمر یا لااقل تا وقتیکه سر پا هستند باید کار کنند. چنین افرادی یا سعی میکنند در همان اداره یا شرکت و محل کار خود، اشتغال را ادامه دهند و یا بعد از بازنشستگی به دنبال یافتن شغل جدید بر آمده و اشتغال خود را ادامه میدهند. آنها بر این باورند که به قول شاعر «موجیم که آسودگی ما عدم ماست» در نتیجه تا میتوانند کار میکنند. البته افراد معتاد به کار (که خود را در کار غرق کرده و نمیخواهند با دیگران از نظر عاطفی و احساسی نزدیک شوند و یا افرادی که شغل برای آنها نوعی پناهگاه عاطفی محسوب میشود) و برخی افراد که ارزش خود را فقط در کسب درآمد میدانند هم در این دسته میگنجند.
بیشتربخوانید:
پنج مرحله دوران بازنشستگی
بازنشستگی، بازگشت به آرزوها و رویاهای جوانی!
برخی از بازنشستگان، باور جالب دیگری دارند. آنها بعد از بازنشستگی بهرغم خستگی یا برخی بیماریها، بر این عقیدهاند که باید حتماً از این زمان فراغت در جهت تحقق رویاهای جوانی استفاده کنند. آنها هنوز آرزوها و رویاهای سالهای گذشته را فراموش نکردهاند و آرزومند تحقق آنها هستند و شعارشان این است که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. چنین دیدگاهی به آنها شور و شوق میدهد و انگیزه میبخشد تا آنچه را که سالها به دلایل مختلف در وجود خود مدفون کردهاند شکوفا کنند. به نظر میرسد اگر چنین افرادی دورههای کوتاهی گذرانده و هدفگذاری و برنامهریزی درستی داشته باشند و بتوانند با پشتکار به برنامه خود وفادار بمانند، از زمرهی خوشبختترین بازنشستگان خواهند بود.
هر چه میخواهند بگویند!
نکتهی مهم در شرایط بعد از بازنشستگی این است که فرد بر اساس علاقه و نیاز درونی خودش تصمیم بگیرد و اوقات بازنشستگی را بگذراند و به حرف و سخن دیگران کاری نداشته باشد. البته جا دارد پیشنهادات مثبت را بشنود و دربارهی آنها تفکر کند و مشورت بگیرد اما تصمیم نهایی با خود فرد است و بهزور گماشتن بازنشستگان به هر کاری، غلط و غیر منصفانه است.
بازنشستگی را جذاب جلوه دهیم
هر بازنشستهای کوله باری از تجربه و علم و عمل را همیشه با خود حمل میکند. اگر صندوقچهی دل هر بازنشستهای باز شود، حرفهای گفتنی و مفیدی از عمق آن بیرون میآید که میتواند چراغ راه جوانان و دیگران باشد. بنابراین اگر هر بازنشسته بتواند تجربههای خود را بهصورت کتابچه و کتاب و دفترچهی راهنمای شغل پیشین خود در آورد کمک بزرگی به آیندگان خواهد کرد. مسلماً پیشنهادات و توصیههای بسیار کاربردی و راهبردی میتواند در این کتابچهها گنجانده شود. گاه از جوانان میشنویم که نیمکتهای پارکها توسط بازنشستگان اشغال میشود و آنها وقت خود را بیهوده میگذرانند. این گفته هم درست نیست. چون بازنشستگان مانند دیگر گروههای سنی مردم، به شبکهی دوستان و گروه همسالان خود نیاز دارند. اگر بتوانند ورزشهای دستهجمعی متناسب با سن خود را به این دورهمیها اضافه کنند برایشان بسیار مفیدتر هم خواهد بود که ساعاتی را در پارک بگذرانند. اما این ساعات باید محدود و شادیبخش باشد و اثر مثبتی در روحیه آنها داشته باشد و خصوصاً تکراری و خسته کننده نشود.
بازنشستگی و همسران!
شاید شما هم کموبیش از خانمهایی که همسرشان بازنشسته میشوند غرولندهایی شنیده باشید. نگاه برخی از خانمها این است که اگر مرد در خانه بماند مشاجرات و بهانهگیریهایش زیاد میشود، در نتیجه دلخوشی از بازنشستگی همسرشان ندارند و برعکس برخی از خانمها دوست دارند که همسرشان زودتر بازنشسته شده و وقت بیشتری را با همسر خود بگذرانند و در کارهای منزل با همدیگر مشارکت کنند. شاید هیچکدام از این نگاهها، با نظر آقایان همخوانی نداشته باشد. چون مردهایی هستند که معتقدند که بعد از بازنشستگی باید استراحت کنند و سهمی در کارهای خانه ندارند و البته همسران آنها چه خانهدار و چه بازنشسته باشند هرگز از امور و کارهای منزل بازنشسته نمیشوند و در نتیجه از همسرشان توقعاتی دارند و خود این موضوع میتواند اختلافاتی را بین زن و مرد ایجاد کند. انجام کارهای منزل و کمک کردن و همکاری با همسر میتواند زندگی را لذتبخش و شیرینتر کرده و ارتباط زن و شوهر را نزدیکتر کند. خصوصاً که در سنین سالمندی که برای هر بازنشستهای دیر یا زود از راه میرسد ارتباط نزدیکتر عاطفی زن و شوهر میتواند سیستم ایمنی آنها را قویتر کرده و ایام شادتری را برایشان رقم بزند.
بیشتربخوانید:
مفهوم لغوی بازنشسته
بازنشستگی زیبا!
بازنشستگی میتواند زیبا باشد. این نگاه ماست که آنرا زیبا یا زشت میکند. همهی ما میتوانیم بازنشستگیهای زیبا برای خود خلق کنیم و این مرحله از زندگی را نیز با تدبیر و تدبر بهخوبی پشت سر بگذاریم و همچنان تا پایان عمرمان بکوشیم و یاد بگیریم. به نظر من هر روزی که خداوند بهعنوان عمر بیشتر، به ما ارزانی میدارد، فرصتی است برای درک کردن هستی و یادگیری چیزهایی که روح و روانمان را جلا میبخشد و ما را مبدل به انسان بهتری میکند. پس بیاییم همهی دوران زندگی و از جمله بازنشستگی خود را زیباتر کنیم.
جامعه و زنان بازنشسته!
شاید بتوان گفت جامعه نسبت به زنان بازنشسته دیدگاهی کمتر سوگیرانه دارد. چرا که زنان همانطور که گفته شد هرگز از کارهای منزل بازنشسته نمیشوند و تا آخر عمر مشغول کارند. اما این مشغولیت دلیل بر این نمیشود که رویاها و آرزوهایشان را دنبال نکنند. آنها هم میتوانند به سفرهایی که آرزومند آن بودهاند بپردازند و یا هنر جدیدی را بیاموزند. میتوانند وقت بیشتری را با خانواده و حتی نوههایشان بگذرانند و ارتباط عمیقتری با شبکهی دوستان خود برقرار کنند. همچنین میتوانند بیشتر استراحت کنند و زمانی را به انتقال تجربیات خود به جوانان اختصاص دهند.