Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 11:44

4
اسفند
کار از روی عشق هم حدی دارد(قسمت اول)

کار از روی عشق هم حدی دارد(قسمت اول)

گفتگوی اختصاصی زندگی آنلاین با دکتر امین جهان بخشی، جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران و نفر اول و دارنده مدال طلای المپیاد زیست‌شناسی کشور:

گفتگو : رضاحسینمردی

 

تحریریه زندگی آنلاین : دکتر امین جهان بخشی، متولد مرداد 1362 کرمانشاه است. وی که از سال 75 ساکن تهران بود بخش عمده تحصیلات به‌ویژه دانشگاه را در تهران گذرانده است، دیپلم را نیز همان سال در مقطع سوم متوسطه اخذ کرد. البته دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس گیلان بود. وی با تلاش فراوان درنهایت مدال طلای المپیاد زیست‌شناسی را در سال 78 دریافت کرد و پس از موفقیت در المپیاد، طبق قانون دوره یک‌ساله پیش‌دانشگاهی را نگذراند و در باشگاه دانش‌پژوهان جوان دوره‌ای را بجای مقطع پیش‌دانشگاهی طی کرد. امین جهان بخشی تا سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک واحد گذراند ولی درنهایت مسیر رشته زیست‌شناسی و علوم را انتخاب کرد. پدر وی کارمند با تحصیلات علوم اجتماعی و مادر ایشان با تحصیلات ریاضی است. او می‌گوید: این عزیزان همیشه مشوق من بودند و برای المپیادی شدنم، همیشه من را تشویق می‌کردند.وی از خود می‌گوید: من یک برادر دارم که پزشک عمومی است و تازه از شهید بهشتی فارغ‌التحصیل شده است. همسرم نیز دانش‌آموخته رشته رادیوتراپی انکولوژی است و در حال گذراندن دوره طرح خدمت در دانشگاه علوم پزشکی ایران است.من بدون کنکور وارد دانشگاه شدم. پزشکی عمومی را سال 79 تا 87 در دانشگاه تهران گذراندم و به خاطر علاقه‌ام به زیست‌شناسی، به‌طور هم‌زمان لیسانس سلولی و مولکولی را گرفتم. سال 80 تا 86 مقطع لیسانس سلولی مولکولی را گذراندم. البته به دلیل سقف واحدهای درسی مدت تحصیل ام طول کشید.بعدازآن به دلیل بالا بودن نمرات ام (دانشجوی استریت)، قبل از اتمام دوره طب عمومی در آزمون تخصص شرکت کردم و رتبه هشتاد را نیز کسب کردم و در بیمارستان لقمان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دوره نورو سرجری را شروع کردم. دراین‌بین سال دوم رزیدنتی از دانشگاه جان هاپکینز پذیرش گرفتم و یک سفر به آمریکا رفتم.  البته بعد از مدتی انصراف دادم و برگشتم. پروفسور هوک، نورولوژیستی که روی سلول‌های بنیادی و پیوند عصب در آن دانشگاه کار می‌کرد در مدتی که آنجا بودم به من آموزش می‌داد ولی ایشان درنهایت گفتند که امکان ادامه تحصیل در نورو سرجری (جراحی اعصاب) در آمریکا ندارم. من خیلی به جراحی علاقه داشتم و به همین خاطر به کشور برگشتم.

 

دوستان خواننده زندگی آنلاین، این مطالب مقدمه‌ای بود برای گفتگو با یکی از نخبگان کشورمان، شاغل در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) دانشگاه علوم پزشکی ایران که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

 بیشتربخوانید:

تلفن همراه و اثرات مخرب بر روی مغز

 

جناب دکتر لطفاً بفرمایید چرا امکان ادامه تحصیل و ماندن شما در آمریکا فراهم نشد؟

یک سری قوانین نانوشته وجود دارد که می‌گوید:" خارجی‌ها نمی‌توانند در یکسری رشته‌ها شرکت کنند".  مثلاً همین رشته جراحی مغز و اعصاب. گفتند که سالی هفتاد نفر جراح مغز و اعصاب جذب شود و شاید از این تعداد یکی دو نفر خارجی باشند. خیلی مشکل است. من اواخر سال نود به ایران برگشتم.

 

پس چرا اروپا نرفتید؟

سطح آموزش آمریکا و اروپا تفاوت دارد و من تمایل به تحصیل در آمریکا را داشتم. البته به تحصیل در اروپا هم‌فکر کردم ولی بعد از بازگشت مشغول شدم و دیگر امکان پیگیری این هدف برایم محقق نشد.من سال 93 رتبه سوم برد تخصص جراحی مغز و اعصاب شدم و برای طرح به داراب شیراز رفتم و بعد از بازگشت با جناب آقای دکتر آذر مدیر گروه جراحی مغز و اعصاب بیمارستان رسول اکرم تهران، جهت عضویتم به‌عنوان هیئت‌علمی دانشگاه صحبت کردم.

 

چه کسی مشوق شما برای ورود به این رشته تخصصی دشوار و مهم بود؟

 ما اساتید بزرگی داشتیم. پروفسور یلدا یکی از این افراد بود. همچنین پروفسور انوشیروان هدایت در بیمارستان شریعتی یا دکتر امیر جمشیدی جراح مغز و اعصاب در بیمارستان سینا؛ این عزیزان اساتید بزرگی‌اند که آن‌قدر علمی و نمونه هستند که انسان تمایل دارد پا جای پای آنان بگذارد. در دانشگاه شهید بهشتی نیز پروفسور کریم حدادیان، بنیان‌گذار جراحی اعصاب در این دانشگاه به من کمک فراوانی کرده‌اند. ایشان گفتند که خودت باید بروی و ببینی و راه را انتخاب کنی. حتی بدون مرخصی رزیدنتی ایشان قبول کردند که بروم جان هاپکینز و برای ادامه تحصیل تلاش کنم. خدا به ایشان سلامتی بدهد. در بیمارستان رسول هم پروفسور آذر نیز به من لطف فراوان داشتند و کمک فراوان کردند.

 بیشتربخوانید:

مشکلات چشمی در بیماران مبتلا به MS

 

چرا در رشته دیگری نیز به‌طور هم‌زمان تحصیل کردید؟

همیشه در دانشگاه احساس می‌کردم این درسی که می‌خوانم برای من کم است به همین دلیل دنبال رشته سلولی مولکولی رفتم. هر دو رشته با نمرات خوب پاس شد. معدل پزشکی عمومی من 53/17 بود. اگر برایم امکان داشت دوست داشتم رشته سوم هم بخوانم. البته به رشته اکولوژی علاقه زیادی داشتم و تمایل دارم بعدها از این رشته‌ها استفاده کنم. گذراندن چند رشته تحصیلی، نگاه و دیدگاه بین‌رشته‌ای می‌دهد و موجب کاهش مشکلات بیماران و جامعه خواهد شد.در کارهای پژوهشی که در کشور انجام می‌شود یا پزشکانی هستند که از ابعاد دانش مولکولی و زیست به‌خوبی آگاهی ندارند یا اینکه دانش‌آموختگان و پژوهشگران مولکولی هستند که از طب و پزشکی بی‌خبرند. من همیشه دوست داشتم بین علوم پایه و پزشکی، نقش مترجم علمی ایفا کنم. پروفسور هوک به من پیشنهاد کرد که چون هر دو رشته را میدانم (پزشکی و زیست‌شناسی) می‌توانم نقش مؤثری در کشور داشته باشم. این چیزی است که در دنیا به آن بهای زیادی داده می‌شود.جراحان مغز و اعصاب در هاپکینز هرکدام یک آزمایشگاه دارند؛ سه روز در هفته بر بالین بیمار و یا اتاق عمل بودند و دو روز در هفته هم در آزمایشگاه خود مشغول بررسی و تحقیق بودند. البته کارکنان و دستیار هم داشتند و با یک گروه پنج‌نفره کار می‌کردند! در آنجا (آمریکا) جلسات کلینیکی به‌صورت جلسات مولکولی و با بررسی دانش ژنتیک و سلولی، پیشنهاد‌ها برای درمان بیماران انجام می‌شد؛ ولی در ایران جلسات درمانی بیماران صرفاً کلینیک و جراحی است. آن‌ها به دنبال خلاقیتی بودند که با کمک چند رشته به نجات و درمان بیماران کمک کنند. در دانشگاه علوم پزشکی ایران دید بین‌رشته‌ای وجود دارد چون اینجا بستر لازم با مراکز تحقیقاتی متعدد وجود دارد. در دانشکده فناوری نوین، دکتر جغتایی ریاست آنجا علاقه زیادی به همکاری‌های بین‌رشته‌ای دارند. حتی درخواست دو تابعیتی برای برخی اعضا هیئت‌علمی داشته‌اند. یعنی یک نفر در دو دانشکده عضو هیئت‌علمی باشد. الآن من هم هیئت‌علمی دانشکده پزشکی هستم و هم هیئت‌علمی دانشکده فناوری‌های نوین هستم. این شروع است و فاصله زیادی تا عمل و نتیجه داریم ولی آینده خوبی در انتظار است.

 

المپیاد زیست که شما نفر اول آن بودید، چگونه دانش آموزان را ارزیابی می‌کند؟

در تمام المپیادها دو موضوع وجود دارد. یکی درس خواندن و مطالعه زیاد و عمقی است. دیگری خلاقیت فرد است. افرادی که معمولی‌اند ولی موقع امتحان خلاقیت آنان کمک می‌کرد تا به جواب برسند. در المپیاد زیست هم مسئله حل کردن و ریاضی وجود دارد. ریاضی، اکولوژی، ژنتیک، آمار زیستی... دانش در کنار خلاقیت می‌تواند فرد را المپیادی کند.

 

مدال‌ها و سایر موفقیت‌ها چه بوده است؟

فقط کسب رتبه بالا در برد تخصص و رزیدنتی و مدال طلای المپیاد زیست.

 

متأهل هستید؟ از ازدواج و همسرتان بگویید.

از طریق خواهر همسرم که همکلاس من بود در دانشگاه با ایشان آشنا شدم. خیلی سریع و در سنین پایین‌تر ازدواج کردیم. از آشنایی تا عقد خیلی طول نکشید، فقط حدود یک ماه. سال 86 باهم آشنا شدیم. ایشان 21 سال و من 24 سال داشتم. همسرم نیز دانش‌آموخته رشته رادیوتراپی انکولوژی است و در حال گذراندن دوره طرح خدمت در دانشگاه علوم پزشکی ایران است.

 

آیا ازدواج مانع پیشرفت می‌شود؟

همان موقع بحث بود. ما قصد کردیم باهم تصمیم بگیریم. همیشه باهم تصمیم گرفتیم و باهم اجرا کردیم. حتی باهم رفتیم آمریکا و باهم برگشتیم.

 بیشتربخوانید:

تاثیر مخرب مشاجره‌های خانوادگی بر رشد مغزی کودکان

 

آیا نخبه بودن و موفقیت در المپیاد، ذاتی است؟

من سال‌ها به بچه‌های المپیاد زیست درس می‌دادم چون از مصاحبت با افراد باهوش لذت می‌برم. حتی به بچه‌های باشگاه دانش‌پژوهان جوان و نخبه درس می‌دادم. حدود دو سال مسئول برنامه‌های آن‌ها بودم. آدم‌های مختلفی دیدم. نتیجه اینکه نخبگی چیز صرفاً ذاتی نیست، بیشترین چیزی که باعث می‌شود فردی نخبه شود انتظاری است که فرد از خود دارد. از کودکی به من گفتند که تو می‌توانی المپیادی باشی و من هم این انتظار را در خودم داشتم و درنهایت شدم. حتی زمانی که در کشور اول شدم و مدال طلای زیست را به گردن داشتم، فردای آن روز گفتم که راضی نیستم؛ من باید جلوتر بروم چون با این جایگاه، مسئولیتم سنگین‌تر است. اگر کسی نخبه نشد به خاطر این است که انتظاری در خود ندید و نشد.روزمرگی یکی از آفت‌هایی است که می‌تواند برای یک نخبه مضر باشد. من خودم از وقتی در دانشگاه هستم و هرروز مشغول جراحی بیماران هستم گاهی دچار روزمرگی می‌شوم. به خودم میگویم این عمل‌های جراحی را همه جراحان همکارم هم می‌توانند انجام بدهند ولی من باید تغییری در خودم ایجاد کنم و ارتقا پیدا کنم. البته گاهی به‌مرور این انتظار کمرنگ می‌شود.من مدتی است مسئول نخبگان هیئت‌علمی دانشگاه هستم. مطالعه کردم و آیین‌نامه‌های کل کشور در مورد نخبگان را استخراج کردم باخانم دکتر پا سالار، مسئول نخبگان وزارت بهداشت هم جلسه داشتم. ایشان انسان شریفی هستند. متأسفانه ما قانونی برای فارغ‌التحصیلان نخبه نداریم. گفتم چه برنامه‌ای بنیاد نخبگان دارد؟ گفتم اگر شما برای یک نخبه کاری می‌کنید، نخبه هم باید برای شما کاری بکند و این رابطه دوطرفه باشد ولی این‌طور نیست. شاید بنیاد نخبگان بیشتر به امور رفاهی و تأمین هدایا و ... نخبگان توجه دارد.من در دانشگاه این بررسی را شروع کردم که اکنون رئیس دانشگاه دکتر کوهپایه زاده هم حمایت می‌کنند. می‌خواهیم بررسی کنیم که چه می‌شود یک نخبه وارد دانشگاه و محیط علمی و کاری می‌شود و این فرد به‌مرور دچار روزمرگی شده و روند زندگی علمی وی عادی خواهد شد. این باید جدی گرفته شود. من خودم حس می‌کنم در این حالت هستم. شاید دو سال آینده، دیگر پویایی الآن را نداشته باشم. مثلاً بروم بیمارستان عمل کنم، بیمارها را ببینم و بازگردم.

 

چندین سال پیش موضوع پیوند سلول‌های عصبی شو آن و درمان ضایعات نخاع در کشور مطرح شد، ولی اکنون خبری نیست؟!

بله. کشت سلول‌های شو آن کاری ارزشمند است. اتفاقاً در آمریکا روی کشت سلول‌های شوآن برای پیوند عصب سیاتیک نوعی موش آزمایشگاهی (رت) انجام می‌دادم. پیوند اعصاب محیطی بود ولی کاری که در ایران انجام شد روی نخاع بود. واقعیت این است که در این خصوص هیچ‌وقت معجزه‌ای رخ نمی‌دهد. متأسفانه در آن دوران رسانه‌ها به‌صورت معجزه‌وار این اقدام را اطلاع‌رسانی کردند و همین توقع مردم را بالا برد و در پی آن جراحان اعصاب نیز دلسرد شدند. هیچ معجزه‌ای در علم رخ نمی‌دهد. هر چیزی زمان دارد، مرحله و درصد دارد. وقتی می‌گویند درمان جدیدی آمده است، این درمان روی سی درصد بیماران اثر دارد و روی بقیه تا حدی نفوذ اثر دارد که محسوس نیست. مردم نباید انتظار و توقع بیجا و بی‌حد در مورد درمان‌ها داشته باشند. پس اگر روی سلول‌های شو آن کار می‌شود باید محققان بگویند که اثر آن دقیقاً روی چه درصدی است و تا چه میزان قابلیت بهبودی دارد. نباید بزرگنمایی باشد. این کار باید ادامه‌دار باشد و نیاز به همکاری تیمی دارد. مدتی که در آمریکا بودم به چشم دیدم که در مورد تحقیقات یک موضوع، جلسات متعدد بین گروه‌های مختلف و به‌طور جمعی برگزار می‌شد و حتی آخرین بررسی‌ها موضوعی سایر مراکز علمی و دانشگاهی در حیطه همان موضوع نیز مطرح و به مشورت گذاشته می‌شود. جلسات آنلاین با نقاط مختلف برگزار می‌کردیم تا موازی کاری نشود. در ایران هرکسی که توانایی دارد و به اصلاح دستش می‌رسد یک مرکز تحقیقات تأسیس می‌کند و به‌طور مستقل به کارهای خود می‌پردازد و کاری با سایر مراکز تحقیقاتی ندارد.اگر کارها در مورد پیوند سلول‌های شو آن، به‌طور مستمر و سریالی انجام می‌شد و بررسی سایر مراکز دنیا هم موردتوجه قرار می‌گرفت و نتایج آن پیگیری می‌شد، شاید تاکنون به دست‌یافت‌های خوبی در کشور می‌رسیدیم.

برچسب ها: جراح مغز و اعصاب تعداد بازديد: 351 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز