دكتر حجتاله حقگو
آسیب به سلولهای مغزی تحت عنوان سكته مغزی میتواند سبب اختلال در فعالیتهای جسمی و ذهنی شود. این اختلالات جسمی و ذهنی تأثیرات شدیدی بر زندگی شخص مبتلا میگذارد. مناطق مغزی كه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله لختههای خونی آسیبدیدهاند، اغلب مراكزی هستند كه مسئول كنترل هیجانات و عواطف، تفكر سازمان یافته و فعالیت در طی انجام فعالیتهای روزمره زندگی بوده، از اینرو آسیب به این ساختارها میتواند منجر به كندی پیشرفت عملكردی فرد شود.
بهعلاوه، درگیری احتمال سیستمهای مغزی كنترلكننده عواطف و هیجانات و نیز نگرانی در مورد شغل و درآمد و از دست دادن روابط منجر به كاهش اعتماد به نفس و افسردگی میشود و احساس خستگی كه در سكته مغزی شایع است، نیز موجب تشدید این افسردگی میشود.
این افسردگی تحت عنوان افسردگی پس از سكته مغزی (Post stroke depression) نامیده میشود. وجه افتراق این افسردگی از افسردگیهای دیگر، وجود یك اختلال (سكته مغزی) است، كه به طور مستقیم در بروز آن دخالت دارد. طبق تحقیقات Roger و همكاران، دو عامل مكانیسمهای بیولوژیكی و استرسهای روانی- اجتماعی نقش مهمی در پیشرفت افسردگی پس از سكته دارند.
این نوع افسردگی یكی از شایعترین مشكلات بعد از سكته مغزی است، كه میتواند به سرعت و بلافاصله بعد از وقوع سكته، شروع و تا هفتهها، ماهها و یا سالها پس از آن ادامه یابد. خیلی از افراد مبتلا به سكته مغزی از نظر افسردگی پس از سكته مغزی ارزیابی نمیشوند و به همین دلیل تشخیص این بیماری و درمان به موقع آن نادیده گرفته میشود، كه این سهلانگاری میتواند بر روند بهبودی و توانبخشی این بیماران و همچنین بر روی تمام ابعاد زندگی این افراد تأثیر منفی بگذارد. این بیماران مشكلاتی از قبیل وضعیت ضعیف عملكردی، گسترش نقایص شناختی و میزان بالاتر مرگ و میر را نسبت به كسانی كه دچار افسردگی پس از سكته مغزی نشدهاند، تجربه میكنند.
افسردگی پس از سكته مغزی تنها پیامد سكته مغزی نیست، بلكه با ضعف مفرط در وضعیت روانی- اجتماعی و كیفیت زندگی پایین همراه است و منجر به كاهش كیفیت زندگی در این بیماران میشود. كیفیت زندگی مرتبط با سلامتی، اغلب منعكسكننده ارزیابی شخصی و درونی از تفاوت بین عملكرد ایدهآل و عملكردی است كه در نتیجه بیماری به وجود آمده است و افسردگی پس از سكته نیز تأثیرات نامطلوب عمیقی روی آن دارد.
Carod- Artal و همكار دو عامل ناتوانی در انجام فعالیتهای روزانه و افسردگی پس از سكته را تعیین كننده میزان كیفیت زندگی در این بیماران معرفی كردند. Gaete و همكار هم سه تأثیر منفی افسردگی پس از سكته را به صورت تأخیر در بهبود، كاهش كیفیت زندگی و افزایش میزان مرگ و میر اعلام كرد.
از آنجا كه هدف نهایی فرایند توانبخشی و به خصوص كاردرمانی، بهبود كیفیت زندگی با برنامهریزی برای افزایش استقلال و مشاركت فرد در جامعه میباشد، لازم است كه ارتباطات عملكردی افسردگی پس از سكته با كیفیت زندگی در این بیماران مطالعه گردد. علاوه بر مواردی كه اختلالات پاتولوژیك سیستم اعصاب را با حالات روحی و روانی مرتبط میسازد، عواملی برخاسته از وضعیت اقتصادی- اجتماعی وابسته به فرهنگ، نیز نقشی تعیینكننده در بروز افسردگی دارند.