محمود سعید
نگاه مهربانانهای به سیاست دارد؛ شاید لطافت شاعرانه احساسش بر زمین زمخت سیاست باریده است. گویا این همان پارادوکس «آواز گلسنگ» اوست.
گرچه در سیاسیترین و پرتنشترین مجلس بعد از انقلاب، یعنی ششمین دوره، نماینده مجلس شورای اسلامی بوده اما در عالم شعر و ادب نیز حرفی برای گفتن دارد.
فاطمه راکعی که دکترای زبانشناسی و چندین اثر ادبی دارد، در سیاست هم بهصورت خستگیناپذیر کار کرده است.
در گفتوگوی پیش رو با خانم راکعی، درباره چرایی عدم بهرهمندی از ظرفیت بانوان در امر توسعه متوازن، خصوصاً توسعه اجتماعی صحبت کردیم که متن این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
برای ورود به بحث ابتدا بفرمایید چرا بهرغم اینکه زنان ایرانی عموماً تحصیلات آکادمیک و شایستگیها و استعدادهای مطلوبی دارند و طبق برآوردها و آمارهای منتشر شده کمی بیش از 50 درصد جامعه دانشگاهی کشور را بانوان تشکیل میدهند، در جامعه ایرانی، این قشر نقش کمرنگی در امور مختلف، خصوصاً در امر توسعه اجتماعی دارند؟
در شرایط فعلی من پیش از اینکه بگویم خود زنان مقصر هستند که در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی حضور پیدا نمیکنند یا خانوادهها از این حضور همهجانبه زنان در جامعه ممانعت به عمل میآورند، میخواهم تأکید کنم که جامعه فعلی ما از این فازها و مراحل گذر کرده است.
در حال حاضر جامعه ما در اثر زدوخوردهای مختلف و عبور از گذرگاههای مختلف به تجربهای رسیده که عموم مردم میدانند اگر زنان وارد حوزه سیاست و اجتماع و فرهنگ شوند؛ مخصوصاً اگر در مدیریتهای کلان وارد عمل شوند و برنامهریزی، تصمیمگیری و تصمیمسازی کنند و بتوانند در توسعه سیاسی و اجتماعی کشور دخیل باشند، وضعیت بسیار مطلوبتر خواهد بود.
دلیل این گفته من همآرایی بود که مردم در انتخابات گذشته شوراهای شهر و روستا به زنان دادند.
نکته جالبتوجه در انتخابات شورای شهر و روستای گذشته این است که خصوصاً در برخی از مناطق و استانهای محروم، زنان آرای قابلتوجهی کسب کردند؛ این استانها، مناطقی هستند که در نگاه ابتدایی شاید برخیها تصور میکردند که در چنین شهرهایی به توانایی و جایگاه زنان باورمندی و اعتقادی وجود ندارد.
درحالیکه در همین استانها، زنان پیشتاز و پیشرو بودند و متعاقب آن در خیلی از مناطق ریاست شوراها را به زنان واگذار کردند که این هم نکته قابلبحث و تأمل است. به نظر من همه اینها یک حرکت مردمی جدی است.
خانم دکتر راکعی یعنی شما معتقد هستید که خود زنان چندان با جدیت وارد عرصههای عمومی و اجتماعی نمیشوند؟
یعنی هر جا زنان با جدیت واردشدهاند، مردم به آنها باور پیدا کردهاند و همراهشان بودهاند؟
نه. در حال حاضر خودزنان هم در جامعه ایرانی بسیار باانگیزه و علاقهمند هستند و به همین دلیل هم بسیار پویا وارد عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی شدهاند و میشوند و بسیار هم علاقهمند هستند که برای بهبود اوضاع کشور و مردم کاری کنند.
خانوادهها و عموم مردم هم به این تمایل و انگیزهمندی احترام میگذارند و هم اینکه با تواناییهای ذاتی و اکتسابی بانوان باور دارند و هر جا لازم بوده به این قشر اعتماد کردند و رأی خود را به زنان دادهاند.
به نظر من تنها مسئلهای که در حال حاضر بسیار اهمیت دارد و خیلی هم بازدارنده است، حوزه اجرایی کشور است که زنان از ابتدا در سطوح بالای دولت قرار نگرفتند و متأسفانه در کابینه دولت هم قرار نگرفتند البته دولت بهنوعی تلاش کرد موضوع عدم حضور بانوان در عرصه مدیریت کلان و کابینه را حل کند و بخشی از مدیریتهای ارشد و میانی را به زنان واگذار کند تا بهنوعی عدم حضور در کابینه جبران شود.
تا حدودی هم در این زمینه موفق بوده است. اما چیزی که وجود دارد در مدیریتهای میانی و پایینتر از آن است.
در این طیف احساس میشود که برخی از آقایان درک درستی از حضور و مدیریت زنان ندارند.
علت مسئله ذکرشده هم این است که در بدنه برخی از سازمانها و نهادهای دولتی بخشی از آقایان اشتیاقی به رشد جایگاه مدیریتی بانوان ندارند و به نظر میرسد که اینها نوعی احساس رقابت دارند و این واهمه وجود دارد که زنان جایگاه این آقایان را بگیرند!
البته این عدم حضور جدی زنان در عرصههای مدیریت میانی و پایینتر دو وجه مجزا دارد. نه برخی از مدیران ارشد به مدیریت بانوان اعتقاد دارند و نه زیردستان، مدیریت زنان را قبول میکنند.
در بسیاری از موارد مشاهده میشود که تصمیمات زنان مدیر با مقاومت جدی پرسنل در امور سازمانی مواجه میشود زیردستان در واقع چندان به دستورات یک مدیر زن تمکین نمیکنند.
در حالت کلی میتوان گفت که ما در دو سطح مشکلات اساسی داریم؛ اول اینکه در سطح کلان، یعنی در داخل کابینه دولت، زنان حضور کمرنگی دارند که بهنوعی میتوان گفت اساساً خلأ بزرگی در کابینه هست و دوم اینکه در سطوح نسبتاً پایین، زنان علیرغم همه توانمندیها، اجازه حضور در سمتهای مدیریتی را بهطور وسیع و برابر ندارند.
در واقع اگر در همین سطوح پایینتر مدیریت، به زنان میدان داده میشد، رفتهرفته زنان توانمندتر در لایههای مختلف سازمانها رشد میکردند و شاید الان شاهد حضور زنان مجرب و قوی در سطوح کلان بودیم چراکه زنان شایسته بسیاری در سازمانها و نهادهای مختلف وجود دارند.
به نظر میرسد ممانعت جدی در زمینه حضور زنان در عرصههای مدیریتی در دو نگاه عمده خلاصه میشود که یکی از آنها عدم باورمندی به تواناییهای زنان و دیگری نیز حس رقابت گونه با زنان است.
البته تلاشهای بسیاری صورت میگیرد که این نگرشهای ناروا تغییر یابند. فعالان حوزه زنان واقعاً زحمات زیادی میکشند اما به نظر من هنوز نیازمند تغییر باورها در این حوزهها هستیم.
خانم دکتر راکعی به لحاظ تاریخی و رگههای نهادینهشده فرهنگی، جامعه ایرانی تا حدود بسیار زیادی مردسالار است.
البته آنچه در جهان سوم رخ مینماید، مردسالاری برجسته و شدیدی است که عملاً توان را از زنان گرفته؛ تا جایی که بخشی از خودزنان نیز تصور میکنند مردان در برخی از موارد بهتر عمل کنند.
این گزارهها هم تا حدودی در جامعه ما آشکار و بدیهی است. آیا شما موافقید که ریشه این عدم باورمندی به توانایی زنان ریشه تاریخی و فرهنگی در نگاه مردسالارانه جامعه ایرانی دارد؟
درست است که جامعه ایرانی رگههای مردسالاری را بهصورت تاریخی در نهاد خود دارد اما در زمانهایی که زنان وارد عرصه شدهاند، مردم از آنها حمایت کرده و به ایشان میدان دادهاند.
ضمناً در کنار این مسائل، بخشی از موضوعات در حیطه کنشهای سیاسی قابلردیابی و تحلیل است؛ چراکه فضای سیاسی در ایران، بهصورت گسترده روی سایر حوزهها، اعم از اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روابط و ساختارها اثرگذار است.
از این منظر احزاب سیاسی کشور هم ورود چندان مطلوبی به مسائل و مشکلات بانوان نمیکنند. نهادینهسازی ورود بانوان به عرصههای گوناگون محدود به این نیست که در ایام انتخابات چند خانم، آنهم با لابیهای سیاسی برخی از فعالان زن، در یک لیست قرار بگیرد.
نگهداشتن این جایگاه و حس پویا بودن جامعه بانوان و میدان دادن به زنان و استفاده از این ظرفیت برای پیشبرد اهداف توسعه مدار در نهاد احزاب سیاسی وجود ندارد و در ارکان احزاب بزرگ کشور هم، جز معدودی از احزاب که به تعداد انگشتان دودست هم نمیرسد، اساساً نهادهای ویژه زنان که زنان را به حضور در عرصههای گوناگون تشویق کند و به زنان در ارکان احزاب جایگاه بدهند، وجود ندارد.
حتی بسیاری از احزاب کمیته زنان ندارند! بنابراین آنها هم به نظر من درست عمل نمیکنند. از سوی دیگر وقتی میبینیم که نرخ اشتغال زنان در سمتهای مدیریتی بسیار پایین است، برای اینکه احزاب زنان را وارد عرصه سیاست و بهتبع آن وارد عرصه مدیریت نمیکنند.
بهنظرم باید در این زمینه کار بسیار زیادی صورت بگیرد تا زنان بتوانند توانمندیهای خود را برای ایجاد وضعیتی بهتر در کشور به کار بگیرند چراکه به هر صورت نمیتوان نیمی از جمعیت کشور را در امر توسعه نادیده گرفت و از این ظرفیت عظیم فکری و فرهنگی بهره نبرد.
گرچه این امر تا حدودی در کشور مغفول مانده و امر توسعه رنگ و بوی مردانهای دارد اما همواره باید تأکید کرد که رفتارهای اجتماعی بهمرورزمان و درگذر تاریخ اصلاح میشوند.
بنابراین باید برای ظهور و بروز بهتر زنان در جایگاههای مدیریتی کلان، در کنار نهادینهسازی به اصلاح کنشهای نادرست نیز پرداخت.
خانم دکتر راکعی شما خودتان نماینده مجلس بودید و چندین سال متمادی در عرصه سیاسی، کنشگری کردهاید.
وارد احزاب سیاسی شدهاید و در سیاسیترین مجلس دوران پس از انقلاب، یعنی در مجلس ششم در مجلس شورای اسلامی حضور داشتید و پسازآن هیچگاه عرصه سیاسی را ترک نکردهاید و بعدها مشاور شهردار تهران شدید.
میخواستم بپرسم طی این سالها بهعنوان یک زن چه مسائلی پیش روی شما در خانواده و جامعه قرار گرفت که بهعنوان یک زن برای شما مانع محسوب میشد؟
چه مقاومتهایی در برابر شما صورت گرفت و شما چگونه بر این مقاومتها غلبه کردید؟
خوشبختانه خانواده ما کلاً خانوادهای سیاسی است. اگرچه فرزندان و همسرم گاهی از اینکه خیلی کنارشان نیستم و بیشتر وقتم در خارج از خانه است اعلام میکنند که دیگر خسته شدهای و تو دیگر کار خودت را کردهای.
اما هر وقت خانه باشم، در کنار فرزندانم هستم و سعی میکنم با عشق و دل کنارشان باشم.
ولی من حس میکنم همه ما و همهکسانی که دل درگرو آرمانهای انقلاب، شهدا و امام (ره) دارند باید همواره حضورداشته باشیم.
مخصوصاً در حال حاضر که چنین شرایطی برای کشور پیشآمده است و فشارهای خارجی بسیار زیادی بهواسطه سیاستهای فردی بهنام دونالد ترامپ روی اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور وجود دارد و از سوی دیگر سوء مدیریتهایی در داخل وجود دارد و دشمنیهایی که در داخل کشور صورت میگیرد.
به نظر من کسی که دل درگرو این کشور و ارزشهایی که از آنها انقلاب برخاسته، دارد اجازه ندارد در چنین وضعیت دشواری صحنه را ترک کند و در کنج خانه بنشیند تا خودش و احیاناً خانوادهاش راحت باشند و هرچه بر سر این کشور هم بیاید هم برایش مهم نباشد.
اینجا کشور ماست و ما باید تا نهایت توان خویش در راه این کشور تلاش کنیم. دریکی از اشعار گفتهام: «در اینجا زادهام/ در اینجا عشق ورزیدهام/ همینجا خواهم مرد».
این مرام من و امثال من است. ما همیشه کار میکنیم علیرغم همه کارشکنیهایی که صورت میپذیرد چه از ناحیه آن دولت همیشه در سایه که خیلی بدعمل میکند چه از طرف کسانی که سرخود عمل میکنند، ساختارها را نادیده میگیرند و به همه بیاحترامی میکنند و این مسئله مربوط به جریان سیاسی خاص و اصولگرایی و اصلاحطلبی ندارد و برخی هستند که بهراحتی دلسوزیها و تجربیات را نادیده میگیرند و خودسرانه عمل میکنند و دست به تهدید میزنند و همواره درصدد تخریب هستند.
همه این مسائل هست که بسیار هم دلآزار و شکننده است که میتواند مانع حرکتهای مخلصانه شود و باعث کنارهگیری و استعفای افراد مخلص شود.
اما بهرغم این مشکلات، کار بزرگتر این است که همچنان بیایستیم و خم به ابرو نیاوریم.
ضمن اینکه در برابر این زورگوییها مقاومت میکنیم و این رفتارها را نمیپذیریم و در کنار همه نقدهایی که داریم، بهپیش رویم. همه باید با این روحیه کار کنیم و نباید خسته شویم.
خیلیها سعی دارند و میخواهند خسته کنند ولی ما نباید کوتاه بیاییم و خسته شویم.