به قلم : تبسم کشاورز
تحریریه زندگی آنلاین : مژگان خالقی، بازیگر و کارگردان تئاتر و سینماست که تاکنون نمایشهایی چون «تو مشغول مردنات بودی»، «کلاغ» و «کهکشان راه شیری» را به روی صحنه برده است. او علاوه بر کارگردانی در نمایشهای «پرسههای موازی»، «نوشتن در تاریکی»، «پلکان»، فیلم سینمایی «چ» و… نقشآفرینی کرده است.
این روزها مستند «خنده در تاریکی» به کارگردانی مژگان خالقی که موضوع اصلی آن تئاتر اصفهان است و فرازوفرود آن از ورود ارامنه به اصفهان تا به امروز را روایت میکند در قالب اکران آنلاین عرضه شده است. این کارگردان در این مستند با چهرههایی همچون پرفسور پرویز ممنون، نصرتالله وحدت، رضا ارحام صدر، دکتر علی رفیعی، کیومرث پوراحمد همکاری داشته است.
در ادامه گفتوگو «مژگان خالقی» را درباره مستند «خنده در تاریکی»، اوضاع تئاتر، پدیدهی زنپوشی و… میخوانید.
مستند «خنده در تاریکی» تغییر و تحولات تاریخی تئاتر اصفهان را از سال ۱۲۶۷ تا امروز مورد بررسی قرار داده، با توجه به اینکه شما هم تحصیلکرده تئاتر هستید و هم اصفهانی، از انگیزهتان برای ساخت این مستند و ایدهی آن بگویید؟
اصالتاً اهل اصفهان هستم. درست است که از هجده سالگی دیگر در اصفهان زندگی نمیکنم ولی همیشه ارتباطم را با این شهر حفظ کردهام. تابهحال پنج فیلم ساختهام که تمامی آنها یا راجع به اصفهان بوده و یا در این شهر ساخته شده است. فیلم جدیدم هم به همین ترتیب است.
طبیعتاً هرکسی بیشتر در مورد مسائلی که دغدغهاش هست صحبت و کار میکند. حقیقتاً یکی از دلایل ساخت «خنده در تاریکی» برایم این پرسش بود که چرا اصفهان همیشه تا اوج میگیرد سریعاً سقوط میکند؟ به این خاطر که خیلی تاریخ را دوست دارم، بهکرات شاهد این اتفاق بودهام. آن هم اصفهانی که روزی پایتخت تئاتر ایران بوده و به یکباره از هم پاشیده شدنش موضوع دردناکی است.
با توجه به اینکه این مستند پژوهشی و تاریخی است، درخصوص شیوه تحقیق و پژوهشهایتان برای ما بگویید.
در حال حاضر مطالعه مدرن یک مطالعه ارجاعی است. به این شکل که در حین پژوهش به نکتهای بر میخورید که آن شما را وادار میکند در خصوص موضوع دیگری هم اطلاعات کسب کنید و دوباره برگردید به محور اصلی خودتان. این شیوهای بود که من برای ساخت مستندم انتخاب کردم.
معمولاً ما در کار پژوهشی رویکردمان به این شکل است که سراغ افراد شاخص آن رشته میرویم، اما من علاوه بر صحبت کردن با افراد شاخص، گمشدههای این رشته را هم که بسیارند جستجو کردم. در نتیجه هر اسمی را که میشنیدم شورا پیگیری میکردم تا آن آدم را پیدا کنم.
نکته دیگری که در ساخت این مستند در نظر گرفتم این بود که چگونه میتوانم پژوهش را به فیلم تبدیل کنم. چرا که نمیخواستم فیلمم خستهکننده و کتابخانهای باشد.
خیلی برایم اهمیت داشت که این حجم از اطلاعات تبدیل به زبان سینما شود. این تبدیل کردن نیاز به فیلمنامه داشت و اینکه من تصمیم بگیرم این روایت به چه شیوهای باشد.
خوشبختانه فکر میکنم یکی از دلایل ارتباط مخاطب با خنده در تاریکی این بود که این مستند فقط در مورد تئاتر صحبت نمیکرد بلکه سرگذشت آدمها را دهه به دهه به نمایش میگذاشت.
مخاطب در این اثر افرادی را میدید که این حرفه را از جایی شروع کردند، و در این راه یا موفق شدهاند و یا به تباهی رسیدهاند که این اصلاً ربطی به تئاتر ندارد چون ما در هر صنفی میتوانیم شاهد چنین موضوعاتی باشیم.
ساخت این مستند از سال ۹۲ تا ۹۷ زمان برد، دلیل طولانی شدن آنچه بود؟
در ابتدای ساخت این مستند تصمیم داشتم که در مورد شرایط فعلی تئاتر اصفهان صحبت کنم ولی پس از مشورت با آقای «بهرام عظیمپور» که مشاور این کار بودند تصمیم گرفتم کار جامعتری انجام دهم.
سال ۹۲ اولین فاز فیلمبرداری شروع شد. ما هفت بار فیلمبرداری کردیم. زمانی که ۵۰ درصد کار تمام شد پروسه تدوین را آغاز کردیم. در پروسه تدوین همچنان کار پژوهش ادامه داشت و مجدداً مصاحبهها به بقیه کار اضافه میشدند.
میتوان گفت یکی از دلایل طولانی شدن این پروسه مربوط به افرادی میشد که راضی کردنشان کار سختی بود. از جمله آقای «نصرتالله وحدت» و خانم «ژاله رجائی». من دو سال سماجت کردم تا آقای وحدت حاضر شوند مقابل دوربین حرف بزنند. ایشان میگفتند: «مشکلی ندارم تو بیایی حرف بزنم و یادداشت کنی ولی مقابل دوربین نه.» در این دو سال اعتمادشان جلب شد زمانی که حاضر شدند مقابل دوربین ما قرار بگیرند. همچنین خانم ژاله رجائی، زمانی که اخباری از «خنده در تاریکی» منتشر شد و ایشان متوجه شدند افرادی مثل دکتر ممنوع، دکتر رفیع و دیگران در مستند حضور دارند پسرشان تماس گرفتند و گفتند: که ما رضایت دادیم.
با چه مشکلات و سختیهایی در ساخت این اثر روبرو شدید؟
علاوه بر چیزهایی که گفتم مسئله دیگر این بود که این مستند را من به سفارش کسی و یا برای جایی نمیساختم در نتیجه حامی مالی در این کار وجود نداشت. دلیل عمده آن هم این بود که کسی که حامی مالی میشود دخالتهایی میکند. به همین دلیل مجبور شدم با هزینه شخصیام فیلم را بسازم که این یکی از مهمترین مشکلات من در این مسیر بود. چون میدانستم با همه کسانی که صحبت کرده بودم گنجینه فرهنگی این مملکت هستند و نباید این فیلم ناتمام و نصفه نیمه باقی بماند که خوشبختانه با وجود یک گروه حرفهای توانستم آن را به سرانجام برسانم.
آیا با سانسور هم مواجه شدید؟
با پدیده سانسور که عنوان ارزشیابی و نظارت روی آن گذاشتهاند، مشکل دارم. اساساً ما یک کلمه تولید میکنیم تا با آن به یک مفهوم که عجیبوغریب است هویت دهیم.
خودم از آن دسته آدمهایی هستم که خودسانسوری ندارم. در مرحله مجوزگیری مستند خنده در تاریکی، چند قسمت از کار سانسور شد. حقیقتاً یکی از مهمترین مسائل این مستند، مربوط به تئاتر بعد از انقلاب و تصفیه هنرمندان است که تابهحال هرگز بهصورت کامل و مفصل به این موضوع پرداخته نشده بود. البته در فیلم بسیار خوب آقای وحید حسینی «بزم رزم» در حد چند ثانیه در بریدههایی از روزنامه به تصفیه هنرمندان اشاره میشود، ولی اینکه کسی بیاید با رضایت خودش جلوی دوربین اعتراف کند، برای دیگران قابل قبول نبود. اما من خیلی سماجت کردم.
تقریباً همه معتقد بودند که این فیلم هرگز مجوز اکران نمیگیرد. اما فیلم را با همان کسی که مسئول بخش نظارت بود تماشا کردم و گفتم ببینید اینها وقایع تاریخی است که اتفاق افتاده و آنها کمک کردند که کمترین سانسور برای مستندم اتفاق بیفتد.
البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در این بین مدیریت هنر و تجربه خیلی کمک کردند و فیلم ما را مورد حمایت خودشان قرار دادند. حقیقتاً خیلی خوشحالم که مستندم در گروه هنر و تجربه اکران شده است.
جایی در این مستند به ممنوعیت حضور زنان در صحنه، (مردان زنپوش) و مشخصاً این جمله که «هیچ زنی روی صحنه نمیآمد مگر اینکه مرد باشد» اشاره شد. مایلم کمی راجع به فضای امروز تئاتر و جایگاهی که زنان در آن دارند صحبت کنیم.
مسئله زنپوشی لزوماً ربطی به مسائل مذهبی نداشته است. البته در قرون وسطی این موضوع خیلی اوج میگیرد و کلیسا اجازه نمیدهد هیچ زنی روی صحنه برود. در کشور ما هم این موضوع علاوه بر چاشنی مذهبی عرف جامعه بوده است. اما در کل باید بگوییم که این پدیده یک پدیده تاریخی است که هم در سنتهای نمایشی ما (تعزیه) هم در سنتهای غربی وجود داشته است.
جالب است بدانید در طی هفتاد-هشتاد سال گذشته ما خانههایی داشتیم که بنگاه شادمانی بودند و زنها را برای مجالس خصوصی تربیت میکردند. در اصفهان هم آقای «مکسبی» را داشتیم ولی به دلیل طولانی شدن فیلم نمیشد این اطلاعات را در فیلم گفت.
بنابراین در ایران چه در زمان ارامنه و چه در زمانهای دیگر آمادگی حضور زنان روی سن وجود نداشته است چرا که این کار قبح اجتماعی داشته، اما بهمرور این مسئله از بین میرود؛ زنها جایگاهشان را پیدا میکنند، برایشان نقشهایی نوشته میشود و به کمک ترجمه نمایشنامههای خوب و رسانهها، فضا برایشان بازتر میشود.
خیلی از کارشناسان حوزه نمایش در ایران معتقدند تئاتر از منظر دولت هیچگاه حرفه شمرده نشده، نگاه شما به این قضیه چیست؟
در اینکه فرهنگ طفیلی است شکی نیست. نمیگویم کشور جهان سوم هستیم چون به قول استاد بیضایی معتقدم جهان اول کجاست، که جهان دوم چی باشد، که ما جهان سومش باشیم. اما میتوانم بگویم از آنجایی که ما کشور در حال توسعهای هستیم، طبیعی است به جای فرهنگ اولویتهایمان شهرسازی، جادهسازی، بیمارستانسازی و… باشد.
متأسفانه ما هزاران فارغالتحصیل رشته تئاتر داریم که یا در کافهها کار میکنند یا سیدی میفروشند. همهی اینها تباهی است چرا که آن جوان باید تا آخر عمر در حسرت چیزی باشد که آن را ندارد.
خود من سالهاست کار تئاتر و کارگردانی میکنم خیلی به کار اکسپریمنتال (تجربی) علاقه دارم. بچههای رسانه همیشه به من لطف دارند و پیگیر کارهایم هستند. اما از سویی باورم این است که متأسفانه برخی رسانهها با مسائل فرهنگی زرد برخورد میکنند. برای مثال من کاری در سالن تئاتر ایرانشهر داشتم که خانم میترا حجار و ترلان پروانه بازی میکردند. اولین جلسه تمرین را که گذاشتم نمیدانم از کجا فهمیدند، اما خیلیها با من تماس گرفتند. میخواهم بگویم که آوردن دو ستاره مطرح سینما به صحنه تئاتر کلاً فضا را تغییر میدهد پس با این موضوع باید عمیقتر برخورد کرد.
در کل معتقدم که مخاطبان تئاتر از آن حالت کم و خاص خارج شدهاند و بیشتر از قبل به تئاتر توجه میکنند. حقیقتاً ما در کشوری زندگی میکنیم که فرهنگش به مدد مردم رشد کرده است و هر نوع حمایت فرهنگی باید در ابتدا از جانب خود مردم باشد. فقط میتوانم بگویم که من به آینده خوشبینم.