شاید حدود 20 سال است که صدایش را از رادیو میشنوید؛ عجب جادوییست این رادیو؛ برخیها که مفتونِ شگفتیهای پردۀ سینما میشوند، همیشه تئاتر را والاتر از سینما میدانند؛ مردان و زنان تلویزیون هم، همه رادیو را به مثابه تئاتر فرض میکنند.
رادیو؛ اولین نغمهخوان تنهاییها و شادمانیهای پدربزرگهای ما بچههای دهۀ پنجاه و شصت بوده و هست.
رادیو اولین غریبهای است که به خانههای پدربزرگها و مادربزرگها آمد و خیلی زود با آنها صمیمی شد؛ پای سفرههای دل آنها نشست؛ آوازهای مهربانانه خواند و هنوز هم همان آوازها را سر میدهد.
الهام شوقی صدایی از همان جنس دارد. انگار با او نسبتی از دور داشتهای؛ حرفهایی را میزند که آدمهای خوب قصهها میزنند؛ آدمهای خوب روزهای روشن؛ آدمهای خوب بارانی، برفی، آفتابی و آسمانی.
او متولد 1356 در شهر رشت است و لیسانس ارتباطات دارد از دانشکدۀ صدا و سیما خودش میگوید سال ورودش به رادیو 76 در مرکز گیلان بوده و از سال 79 به تهران آمده است.
ما از دریچۀ مهربان امواج شبکههای: ورزش، فرهنگ، تجارت، صدای آشنا، تهران، پیام و ... صدای او را بسیار شنیدهایم و خواهیم شنید.
او به تاکید میگوید شبکه اصلیاش «تهران» است و همچنان «پیام» را دوست دارد. البته هنرهای او به گویندگی ختم نمیشود.
الهام شوقی همزمان برای برنامههای رادیو نویسندگی هم کرده و حدود ده سال است که به شکل جدی «فن بیان» هم تدریس میکند.
محصول همین آموختنها به دیگران، امروز مجریهایی در رادیو و تلویزیون هستند که خوش درخشیدهاند.
اگر میخواهید به طور مستقیم همنوا با صدا و برنامهای از خانم شوقی باشید از شنبه تا چهارشنبه، ساعت 9 تا 10 و نیم صبح، برنامۀ «به همین راحتی» را در شبکۀ رادیویی تهران، موج اف ام، ردیف 94، بشنوید.
برنامهای اجتماعی با چاشنی طنز؛ در قالبِ کمپین «تهرونیهای مهربون»؛ همۀ کسانی که با زندگی خودشان و دیگران مهربانند و هر روز بیبهانه کارهای خوبی انجام میدهند میتوانند شنونده و عضو کمپین این برنامه بشوند.
با الهام شوقی که پس از دریافت چندین جایزه از جشنوارههای مختلف رادیویی به تازگی گوینده و نویسندۀ برتر رادیو تهران شده است و انشالله از این به بعد ستون ثابتی در مجله خواهد داشت؛ گفتگویی انجام دادهایم که متن آن را در ادامه میخوانید:
خانم شوقی نظرتان در مورد داشتن «صدای خوب» چیست و آیا «صدای خوب» هم میتواند یک سرمایه به حساب بیاید؛ اگر اینگونه است چگونه میشود این سرمایه را افزایش داد؟
بله؛ واقعاً صدای خوب، یک سرمایه است و من شاکر آن هستم؛ و رادیو را هم که بهترین محل برای این سرمایهگذاری است، دوست دارم. اگرچه آدم طماعی نیستم، اما همیشه خواستهام که سرمایهام را افزایش دهم. این کار را؛ هر روز با شناختِ نقاطِ قوتِ صدا و اجرایم، و رفعِ کاستیهای موجود در گویندگیام، انجام می دهم.
شما هر روز برنامه اجرا میکنید؛ آیا از این کار احساس ملال نمیکنید و آیا این شغل برایتان هنوز مثل روز اول جذاب است؟
نه اصلاً احساس ملال نمیکنم؛ برای من هنوز گویندگی شغلِ جذابی است.
آنقدر پر کشش، که هر بار پشت میکروفون مینشینم، احساس میکنم نسبت به روزِ قبل فرق کردهام. این را علاوه بر تلاشِ بیاندازۀ خودم برای بهتر شدن، مدیونِ سردبیران و تهیه کنندگانِ پیشکسوت و کار بلدی هستم، که به من آموختند، اگر مهارِ کلام و قلم و لحنم در دستم نباشد، سقوط کردن چیزِ بعیدی نیست!
خیلی خوب است که شما قدردان زحمات پیشکسوتانتان هستید. آیا شما از روز اول کار در رادیو، آیا نقشۀ راهی برای فعالیت داشتید؟
بله واقعاً برنامه داشتم. ببینید من از اولین روزِ کارم پلکانی را پیش رویم قرار دادم و خود را ملزم دانستم که باید هر سال بالاتر از پلۀ سالِ قبل بایستم و قرار نیست کسی جز خودم، دستم را برای بالا رفتن از پله ها بگیرد. گاهی افتادم؛ گاهی آرام و گاهی تند مسیرم را طی کردم؛ اما هرگز توقف نکردم؛ گویندهای که در شناختِ حرفهاش، در فراگیریِ دانشِ مربوط به حرفهاش، نقطۀ ایست داشته باشد، اگر صاحبِ زیباترین صدا هم باشد فراموش میشود؛ و من نمیخواهم فراموش شوم!
صحبت از فراموشی کردید. به نظرم امروز رادیو در یک نبرد فرهنگی با سایر رسانهها در مورد جذب مخاطب قرار گرفته است که شاید حتی به فراموشی رادیو ختم شود! شما این شرایط را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله همانطور که گفتید این روزها، رادیو در ماراتونِ نفسگیری با تلویزیون و شبکههای اجتماعی، تلاش میکند تا به حیات و بقای خود ادامه دهد. گاهی هم نفساش به شماره میافتد، اما از حرکت باز نمیماند.
درست در همین جاست که لزومِ وجودِ گویندگان خوب برای تاثیرِ بیشترِ محتوای برنامهها، خودش را نشان میدهد.
منظورم این نیست که ما گویندگان به تنهایی رسالتِ انتقالِ پیام را بر عهده داریم، خیر! عرضم این است که، اگر من به عنوان گوینده، حواسم به کارم نباشد، و نقش و جایگاه خود را گم کرده باشم یکی از عواملِ ضربهزننده به برنامه خواهم بود، و این یعنی در آن ماراتونی که گفتم، گوینده، مانعی برای پیروزی خواهد بود. من به کار گروهی بسیار اعتقاد دارم و باورم این است، یک گویندۀ حرفهای، «من» را از محیطِ کارش، از الفبای کلامش در کار حذف میکند.
حذف «من» از محیط و الفبای کلام تعبیر جالبی است؛ شما این کار را در برنامههایتان واقعاً عملی کردهاید؟
نمیخواهم شعار بدهم اما در بیست سالِ گذشته، برنامههای زیادی را در شبکههای مختلف رادیویی اجرا کردهام که برنامههای صبحگاهی از بهترینشان بوده؛ تا چند سالِ قبل، ساعتِ شش، هفت و هشت صبح، و در یک سال و نیم گذشته، هر روز ساعت 9 صبح، به مردم از پشت میکروفون «رادیو تهران» سلام میکنم؛ در برنامۀ «به همین راحتی»؛ خودم را پرورش دادهام که در خدمتِ برنامهبودن، تمام وظیفۀ من است . با مردم که همان شنوندگان ما هستند، هرگز خارج از ادب حرف نزدهام، هرگز لحن نامهربانی نداشتهام. از آن جایی که نویسندۀ رادیو هم هستم، این قید در نوشتن هم، همراه من است، و باور دارم یک برنامۀ رادیویی موفق، بخشی از موفقیتاش را مدیون ِگویندهایست که بتواند با مهر و احترام، مخاطب را به همراهی مشتاق کند.
کمی در مورد استفاده از تجربۀ کاری برایمان بگویید. اینکه آیا در تمام سالهای فعالیت باز مواردی وجود دارد که نیاز به تجربهکردن داشته باشد. یا اینکه چگونه باید از تجربههایمان استفاده کنیم؟
تجربه کسب کردن، زمانی در گویندگی معنا دارد، که مانع اشتباهِ دوباره در کار شود. تجربهای که به کار نیاید و فقط پسِ ذهنِ ما خاک بخورد چه فایدهای دارد. گاهی تجربه از محیط کسب میشود.
بهطور مثال، وقتی در برنامهام، تهیه کنندۀ محترم به من یادآور میشود، در گفتگو با یک کارشناس سؤال کلیدی نباید سؤال سوم یا چهارم باشد، این تکلیف را برای گفتگوهای بعدی روشن میکند و میشود تجربۀ گوینده از محیط. حالا اگر بارِ دیگر تکرار شود، دیگر اشتباه است.
چون گوینده از تجربۀ پیشین استفاده نکرده. عرضم این است که در بهکارگیری تجربههای این حرفه، نباید خست به خرج داد.
در میان این تجربههایی که فرمودید؛ تا حالا شده از شنوندگان برنامهتان به خاطر مورد عذرخواهی کنید؟ آیا این تکرار این تجربه – برای مثال – برایتان سخت نیست؟
نه اصلاً؛ عذرخواهی از شنونده اصلاً کار سختی برایم نیست.
این را هم همکارانم میدانند، هم شنوندگان برنامهام. بهمحض این که احساس کنم، چیزی در کلامم، باوجود این همه مراقبت، کسی را آزرده کرده، از او معذرت میخواهم. این کار در برنامهام به ندرت، آن هم برای تلفظِ نام خانوادگی ِ شنوندگان، پیش میآید.
این خیلی کار خوبی است که گویندگان یا مجریان رسانۀ ملی خودشان را دانای کل ندانند و جایی که نیاز است از مخاطبان خود عذرخواهی کنند. خانم شوقی رمز موفقیت در گویندگی چیست؟
تمرین؛ تمرین و تمرین. این رمزِ موفقیت در گویندگی است. غیر این ممکن نیست. بیانِ خوب و رسا، شمرده حرفزدن، تسلط بر کلام، چطور میتواند یک شبه اتفاق بیفتد؟
این را برای کسانی عرض میکنم که در ابتدای راه هستند و من را در مقابل این سؤال قرار میدهند: «خانم شوقی به نظرتون صدای ما برای گویندگی خوبه؟» و من همیشه میگویم: تا کسی در مسیرِ آموزش قرار نگیرد، تمرینهای لازم را انجام ندهد، صدایش پرورش نیابد، نمیتوان نظرِ مشخصی دربارۀ تواناییاش داد.
یک صدای زیبا، بدون یادگیری اصولِ کار، چندان ارزشی ندارد و یک صدای معمولی، با یادگیری میتواند در جایگاه خوبی قرار گیرد.
شما «فن بیان» هم درس میدهید درست است؟
بله؛ من الان نزدیک به ۱۰ سال است به طور جدی«فن بیان» را آموزش میدهم به کسانی که علاقهمند به حرفۀ گویندگی هستند و یا کسانی که پیِ مهارت ِ سخنوریاند. کارِ سادهای نیست.
اساساً پرورش صدا و کلام، توانِ زیادی از مدرس میگیرد. اما به جهتِ علاقهای که به آموزش دادن دارم، خستگی را احساس نمیکنم.
به عنوان سوال پایانی آیا شما خودتان را زن موفقی میدانید و اینکه چقدر به خودباوری در موفقیتهای انسان باور دارید؟
به عقیدۀ من، خودباوری، پرچمِ زندگیمان را همیشه در اهتزاز نگه میدارد. من خودم را باور دارم؛ و طبیعتاً خودم را هم زن ِ موفقی میدانم.
به دو دلیل، اول این که موفقیت چیزی جز تلاش برای بهتر شدن نیست و من این تلاش را به شکلی کاملاً منسجم و پرانگیزه در زندگی شخصی و کاریام دارم؛ و دوم اینکه، عاشق حرفهام هستم و علاقه به کار موفقیت کمی نیست!