ورتا چمانی
با گیشه میتازد
سحر قریشی کارش را با تلویزیون و سریال پرمخاطب «دلنوازان» آغاز کرد؛ سریالی به کارگردانی حسین سهیلیزاده ملودرام ساز سالیان تلویزیون.
سریال آن قدر دیده شد که سحر قریشی بتواند به عنوان گزینهای مطلوب برای ایفای نقش دختران جوان مورد توجه کارگردانان سینما قرار گیرد و از این رهگذر نزدیک به یک دهه در سینما فعالیت داشته باشد.
قریشی شاید در آغاز کار بازیگری به واسطه پخته نبودن میمیک و لحن گفتاریش مدام مورد انتقاد قرار میگرفت اما رفته رفته سعی کرد در عین فعالیت در بدنه سینما شرایطی را فراهم آورد برای رفع هر دو مشکل و همین بود که باعث شد در میانه دهه نود او در جایگاه بازیگری مطمئن برای محصولات متکی بر مخاطب شناخته شود.
سحر قریشی در ماههای اخیر آثاری را روی پرده داشته که اغلب مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاند؛ از «من و شارمین» که با نقد خرافات تولید شده تا «پا تو کفش من نکن» که یک کمدی موقعیت است و از «سه بیگانه» که مضمونی اجتماعی داشت تا «خالتور» که یک کمدی-موزیکال تمام عیار است با آثاری روبروییم که همه در گیشه موفق بوده اند.
البته گاهی این موفقیتها مانند نمونه «خالتور» به اوج میرسد و گاهی به دلیل محدودیتهای اکران مانند «پا تو کفش من نکن»، درصد موفقیت، نسبی به نظر میرسد ولی واقعیت آن است که دیگر قریشی به گزینهای مناسب برای ایفای نقش در آثار تجاری بدل شده است.
پرهیز از تکرار
تجاری شدن بد است یا خوب؟ برای بازیگرانی که علاقه دارند توجه را از مخاطبان بگیرند و نه گروههایی خاص از جامعه مطمئناً این تجاری شدن نه تنها بد نیست که کاملا منطقی است چون هنر نیز در تعریف صنعتی خود منطبق با نظرات مخاطب تولید شده و امتداد حیات مییابد و از این منظر مسیری که سحر قریشی انتخاب کرده مسیری منطقی است.
اما آیا این مسیر ممکن نیست به بن بست و گرفتاری در تکرار برسد؟ بدیهی است که اگر قریشی مراقب خویش نباشد و به خصوص به این نکته توجه نکند که ممکن است کاراکترهای بفروشاش مورد بازنشر توسط خودش در آثاری مشابه قرار گیرد بن بستی شکل میگیرد که به راحتی نمیتواند از آن خارج شود اما کمی مراقبت میتواند او را در جایگاهی قرار دهد که حتی در میان دو محصول کاملا کمدی نیز تفاوتهای نقشهایش آشکار شود.
تلاش برای تجربه مسیری تازه
سحر قریشی ذاتا علاقه به این داشته که در کنار آثار تجاری در محصولاتی متفاوتتر هم ایفای نقش کند. به عنوان مثال همین امسال او فیلمی مانند «کارگر ساده نیازمندیم» را روی پرده داشت که هرچند فروش مطلوبی نداشت اما این مجال را برای امثال قریشی ایجاد کرد که نقشی متفاوت را ایفا کنند.
قریشی ابایی نداشت از اینکه در «کارگر ساده نیازمندیم» به جای سیمای دختر جوان شاد و شنگول دیگر فیلمهایش ایفاگر زنی تنها باشد که دستاویز سوءاستفادههای یک مرد بوالهوس قرار گرفته است!!!
او با شناخت درست خصوصیات اخلاقی چنین زنانی که اتفاقا تعدادشان در جامعه کم هم نیست و مدام در صفحات حوادث روزنامهها و کانالهای خبری درباره آنها میشنویم، مسیری را ایجاد کرد تا کاراکتر تیپیکالش در «کارگر ساده نیازمندیم» در کنار بازیگران مطرحی که کنارش حاضر بودند خیلی خوب به چشم بیاید.
از این دست کاراکترها را سحر قریشی در «شیفت شب» هم تجربه کرده بود؛ در «شیفت شب» او در کنار نیکی کریمی که هم بازیگر بود و هم کارگردان ایفاگر زنی بود که حرف و حدیث دربارهاش فراوان است اما سعی برای ارائه تصویری واقعگرایانه و نه کلیشه گونه از این زنان بود که باعث شد این کاراکتر علیرغم کوتاهی جایی مناسب در «شیفت شب» پیدا کند؛ بماند که در نهایت این همکاری با گلایههایی هم از سوی قریشی همراه بود اما مهم جایگاه موثر شخصیت در دل «شیفت شب» بود.
«آب نبات چوبی» یکی دیگر از این مسیر است. فیلمی که به جای روایت کلاسیک داستانگویی متکی بر نوعی مینی مال بود و ساختارگرایی موجود در فیلم موجب میشد کاراکتر قریشی که در کنار دختر مظلوم داستان تعریف میشد به قدر کفایت جا برای پرداخت داشته باشد.
قریشی ایفاگر زنی آسیب دیده از اجتماع بود؛ زنی که در گریز از خانواده و حضور در دل اجتماع بیرحم تبدیل میشد به آدمی که نمیخواهد اجازه دهد حقش پایمال شود.
«تگرگ و آفتاب» با مضمونی در حاشیه دفاع مقدس از دیگر آثاریست که بیانگر وجه متفاوت نمایی کارنامه سحر قریشی است.
در این فیلم کمتردیده شده قریشی سعی کرد ایفاگر دختری از طیف مذهبی جامعه باشد که ماجراهایش در کوران سالهای جنگ تحمیلی رخ میدهد.
بار داستانی «تگرگ و آفتاب» آن قدر غنا نداشت که بازی قریشی همپای آن دیده شود اما تلاشهای این بازیگر برای تجربه فضایی متفاوت قابل تأمل بود.
ردّپا در شبکه خانگی
سحر قریشی که در این سالها مدام شایعاتی درباره ازدواجش با افرادی مختلف از بازیگر-خوانندهای مثل امید علومی تا فوتبالیستی به نام مهدی طارمی شنیده شده است در کنار ایفای نقش در سینما و آن هم سینمای تجاری کوشیده مدیوم نمایش خانگی را هم دنبال کند. او کارنامهای پررنگ از بازی در فیلمهای ویدیویی با درونمایه طنز دارد.
از «سیسیلیها» و «نارمک» گرفته تا «سه خط موازی»، «بچههای لواسان»، «شیر یا خط» و «مردی شبیه گرگ» از جمله محصولات ویدیویی هستند که برای شبکه خانگی تولید شدند و قریشی هم در آنها ایفای نقشهایی کوتاه یا بلند را برعهده داشت.
«آسپرین» سریال جنایی هم تجربه حضور قریشی در مدیوم سریال شبکه خانگی است. سریالی که در فصل اول آن فضایی متفاوت از مضمونی معلق ارائه شده بود و همین عاملی میشد بر آن که بسیاری منتظر باشند فصل دوم آن هم از راه برسد اما هنوز که این اتفاق نیفتاده است...
امتداد مسیر در آستانه سی سالگی
این بازیگر 29 ساله در ابتدای سی سالگی چه میخواهد بکند؟ آیا او همچنان ایفای نقش در آثار تجاری و مخاطب پسند را ادامه داده و در کنارش نقشهای متفاوت را هم خواهد پذیرفت یا آن که به مانند برخی دیگر از بازیگران زن ایرانی میکوشد مسیر کاریش را کاملا عوض کرده و به سمت سینمای هنریتر برود ولو به قیمت از دست دادن توجه مخاطب عام؟؟؟
آیا قریشی به سمت کارگردانی یا حتی تهیه کنندگی هم خواهد آمد؟
این یک واقعیت است که بازیگران زن وقتی پا به سن میگذارند چنان که باید با پیشنهادات دندانگیری برای نقش اول مواجه نمیشوند و از این حیث به دنبال آن میروند که با مشارکت در تولید و برخی اوقات کارگردانی مجالی برای امتداد حضور خویش در سینما ایجاد کنند.
آیا قریشی را هم به همین زودیها در حیطه کارگردانی یا تهیه کنندگی خواهیم دید؟
به نظر میرسد برای اینکه پاسخی قطعی به این پرسش داده شود باید حداقل چند سالی صبر کرد چون شواهد حکایت از آن دارند قریشی همچنان در زمره بازیگران مطلوب تهیه کنندگان تجاریساز سینمای ایران قرار دارد و حالا حالاها پیشنهاد برای بازیگری دارا است.