به قلم : شادی فراقی
تحریریه زندگی آنلاین : انیمیشن پسر دلفینی (Dolphin Boy) با موضوع خانوادگی، ماجراجویانه و کمدی محصولی از کشور ایران است. این انیمیشن به کارگردانی محمد خیراندیش، تهیهکنندگی محمدامین همدانی و نویسندگی محمد خیراندیش و یانا کوزمینا در سال ۱۳۹۹ ساخته و در سال ۱۴۰۱ منتشر شد. تأخیر دوساله در انتشار انیمیشن پسر دلفینی به دلیل شیوع بیماری کرونا بود که سرانجام در سال ۱۴۰۱ روانه بازار شد.
پسر دلفینی داستان جذابی دارد
محمدامین همدانی، تهیهکننده انیمیشن پسر دلفینی گفت: اکران این انیمیشن در کشور روسیه بر عهده شرکت P&A (بزرگترین تولیدکننده فیلم) بوده است. همچنین این فیلم در ۲۷۱۲ سالن روسیه به اکران درآمد و در دو هفته اول اکران، توانست دومین رتبه فروش را در این کشور به دست آورد. پسر دلفینی در روسیه حدود ۱.۷ میلیون دلارفروش داشته است.
او گفت: ابتدا این انیمیشن به زبان روسی و به شکل بومیشدهای ترجمه و بازنویسی و سپس وارد مرحله صداگذاری و دوبله شد و به جرات میتوانم بگویم دوبلهای که به زبان روسی انجام شد حتی بهمراتب از دوبله فارسی بهتر و قویتر بود. همدانی ادامه داد: من فکر میکنم سینمای کودک ایران قرار است اتفاق جذاب و خوبی را تجربه کند. ایده پسر دلفینی از اواخر سال ۱۳۹۴ شکل گرفت و فقط دو سال و نیم روی متن آنکه خیلی هم سخت بود زمان گذاشتیم و مهمترین تمرکز ما بر این بود که نهفقط ازلحاظ تصویر بلکه از راه داستان نیز جذابیت و گیرایی ایجاد کنیم و با توجه به بازخوردی که در اولین اکران داشتیم میتوانم بگویم که موفق بودهایم.
بیشتربخوانید:
بازیگری که اراده کند ، میدرخشد
داستان انیمیشن پسر دلفینی
قصه این انیمیشن با سقوط یک هواپیما در دریا آغاز میشود. یک دلفین و مادرش، پسر دلفینی (نوزاد پسری) که در دریا افتاده است، نجات میدهند و از او مراقبت میکنند. پسر دلفینی پس از بزرگ شدنش متوجه هویت خود میشود و برای پیدا کردن مادرش از دریا خارجشده و راهی جزیره میشود....
مروری بر شخصیتهای انیمیشنی پسر دلفینی
پسر دلفینی، سفید، نانا، ناخدا خورشید، پیر مرد، شیرین و بیبی زار بخشی از شخصیتهای این انیمیشن هستند. همچنین علیرضا طلیسچی خواننده انیمیشن دلفینی است. تینا هاشمی در صداپیشگی پسر دلفینی و ثریا قاسمی در صداپیشگی بیبی زار در این انیمیشن حضور دارند.
بیشتربخوانید:
ترس ها و رنج های دنیای معاصر زیر ذره بین «زندگی پیش رو»
نقد و بررسی انیمیشن ایرانی محبوب این روزها
سید احسان عمادی
تولید و پخش و بازار انیمیشن بلند (در قالب فیلمهای سینمایی داستانی) شرایط پیچیدهای در ایران دارد. از یکسو کیفیت فنی و طراحی تصاویر و نرمی حرکات در این فیلمها، در حد استانداردهای جهانی و خیلی وقتها قابلمقایسه با نمونههای خوشساخت اروپایی و آمریکایی است. به خاطر مخاطبان هدف انبوهشآنهم (یعنی کودکان و نوجوانان) کف فروش تضمینشده و قابل قبولی دارند. بااینحال و از سویی دیگر، به دلیل هزینههای بسیار سنگین تولید، زمان طولانی ساخت و ظرفیت پخش سینمایی کشور (سالنهای محدود، جدول اکران، قیمت بلیت و…) باوجود فروش چشمگیر، لزوماً پروژههای سوددهی نیستند، یا دستکم بهراحتی به سودی که برای آن حجم سرمایهگذاری معقول به نظر برسد نمیرسند. همین هم باعث میشود که تولیدشان چندان زیاد نباشد و بیش از یکی دو انیمیشن در سال رنگ پرده را نبینند.
پسر دلفینی در طراحی بصری شخصیتها، پرداخت حرکتها، رنگ و نور و اتمسفر کلی تصاویر، دکوپاژ و تدوین و خلاصه تمام ویژگیهای فنی و تکنیکی یک انیمیشن بلند، همچون بیشتر پویانماییهای ایرانی این سالها از کیفیت قابلتوجهی برخوردار است. در کمتر صحنه و سکانسی میشود مچ کارگردانی در این بخش را گرفت
«پسر دلفینی» انیمیشن اکرانشده در این روزها، تنها انیمیشن امسال است که تازه دو سال بعد از پایان تولید به روی پرده رفته. فروش فیلم در روزهای آغاز اکرانش خیرهکننده به نظر میرسید. هرچند کسادی بازار سینماها به خاطر تغییر فضای عمومی کشور و اعتراضات سراسری در روزهای اخیر، سنگ بزرگی در مسیر فروش فیلم انداخت و طبق آخرین آمار، طی ۵۱ روز اکران با در اختیار داشتن چهارصد سالن، تنها ۱۳ میلیارد تومان فروخته است؛ تقریباً چهار میلیارد کمتر از فیلم «دوزیست»، طی دو ماه اکران با ۲۹۵ سالن). پسر دلفینی در طراحی بصری شخصیتها، پرداخت حرکتها، رنگ و نور و اتمسفر کلی تصاویر، دکوپاژ و تدوین و خلاصه تمام ویژگیهای فنی و تکنیکی یک انیمیشن بلند، همچون بیشتر پویانماییهای ایرانی این سالها از کیفیت قابلتوجهی برخوردار است. در کمتر صحنه و سکانسی میشود مچ کارگردانی در این بخش را گرفت و ایراد قابلملاحظهای در آن پیدا کرد. بهقولمعروف، انگار داری یک فیلم خارجی میبینی!
بیشتربخوانید:
نقد و نظری بر فیلم گیجگاه
قصه و فیلمنامه ضعیف پسر دلفینی
فیلم از فیلمنامهاش لطمههایی جدی خورده است. آنقدر که حتی میتوان گفت بهغیراز یک سیناپس نامنسجم، شلخته و سردرگم با چیزی به اسم فیلمنامه در این اثر مواجه نیستیم. انگار پیرنگ اصلی قصه با کلی خردهقصه وصلهپینهای و نیمبندِ بیربط و باربط رویهم سوار شدهاند تا فقط به مدتزمان لازم برای یک فیلم بلند برسند. خط محوری داستان کمی دیر شروع میشود: پسر دلفینی در گفتوگویی کوتاه با «سفید» (دلفینی که از کودکی باهم بزرگشدهاند) میفهمد که «آدمیزاد» است و میخواهد به دنبال مادرش بگردد. پیرنگی آشنا برای شروع یک قصه جادهای؛ قهرمانی که با حل کردن چالشهای گوناگون، باید از ایستگاههای مختلف بگذرد تا درنهایت به مقصد برسد. اما ازاینجا به بعد، پیرنگ اصلی فیلم زیر انبوه ماجراهای ریزودرشت، گم و گاه حتی فراموش میشود. زورگوییهای هشتپا، قصه ناخدا مروارید و کلکلهایش با رقیب در جزیره، گروه بانوان دزد دریایی، غریبهای که ناگهان و بیمقدمه در اواخر فیلم سروکلهاش پیدا میشود و به دنبال پسر دلفینی میگردد… هیچکدام از این محورها، چفتوبست درستی با آن تنه اصلی پیدا نمیکنند. گاهی هم مثل ماجرای ناخدا مروارید، از جایی به بعد بهکلی حذف میشوند و از یاد میروند.
فیلمنامه شخصیتپردازی درست و دقیقی هم ندارد. درواقع شاید غیر از ناخدا مروارید –که تازه آنهم احتمالاً بیش از هر چیز به دوبله شیرین و بانمک نادر سلیمانی مربوط باشد- شخصیت دیگری در فیلم نیست که در یاد و خاطر بینندهاش بماند. هیچکدام از حیوانات یا آدمها، مختصات و روحیات یا حتی تکیهکلام یا عادت رفتاری به خصوصی ندارند که آنها را از یکدیگر متمایز کند. از هشتپا و غریبه، و از بیبی زار و سفید چه میدانیم؟ دوتای اول آدم بدها و دوتای دوم آدم خوبهای قصهاند. بعدش، دیگر چه؟ بماند که درباره بعضی شخصیتها (مثل گروه دزدهای دریایی) نشانههای متقاضی هم میبینیم؛ زنانی که از صیادان و ملوانان مروارید سرقت میکنند اما بیهیچ ویژگی شخصیتی دیگری، در سپاه «خیر» داستان قرار میگیرند. یا شخصیت لاکپشت، که بهظاهر در مقام ریشسفید و بزرگ جمع آبزیان، باید وزن و اهمیتی در قصه پیدا کند؛ اما بیهیچ نقش و کارکردی، دقایقی بیهوده از روایت فیلم را به خود اختصاص داده است.
بیشتربخوانید:
در حاشیه و متن سریال «سووشون» چه گذشت
کاش سازندگان چنین انیمیشنی، درصد ناچیزی از آن وسواس و دقت و البته زمان و هزینهای را که صرف ابعاد فنی و تکنیکی تصاویر فیلمشان کردند، بر روی قصه و شخصیتهایشان هم میگذاشتند
جز اینها، پسر دلفینی در جمعکردن روایتش نیز الکن و ناقص مانده است. فیلم هزارتویی پیچیده و ترسناک پیش چشم ما طراحی کرده که رهایی از آن، بهسادگی ممکن نیست: مادری که به معجونی سحرآمیز باقدرت تخریبی فوقالعاده بالادست یافته، طی توطئهای پلید هدف افرادی شرور قرار میگیرد که میخواهند با معجون او، دنیا را مال خود کنند. در ادامه با رسیدن پسر دلفینی به مادرش، و آغاز نبرد بین هشتپا و غریبه با او درحالیکه با آن معجون اهریمنی تمام قوای دریایی را به سربازان خود بدل کردهاند و حتی در دوردست نیز افقی برای خلاصی از این بنبست مهلک به چشم نمیخورَد، ناگهان با یک گرهگشایی ساده همهچیز حل میشود: پسر دلفینی در رگهایش همان انرژیای را دارد که در اشک مادرش وجود داشت؛ نیروی جادویی که به واسطهاش میتواند جهان و ساکنانش را از مهلکه خلاص کند. بهاینترتیب آنهمه ترس و تعلیق و طرح و توطئه و کشتار و ویرانی، به چشم برهمزدنی تمام میشود و ما را با این سؤال تنها میگذارد که اگر قرار بود همه گرهها به همین سادگی بازشوند، چرا باید آنقدر پیچیده میشدند؟
این سالهای اخیر، نقلِ قبلاً معروفِ «مشکل سینمای ایران فیلمنامه است» را بهاندازه گذشته نمیشنویم. اما پسر دلفینی مصداق تمام و تمامی از این باور قدیمی است. کاش سازندگان چنین انیمیشنی، درصد ناچیزی از آن وسواس و دقت و البته زمان و هزینهای را که صرف ابعاد فنی و تکنیکی تصاویر فیلمشان کردند، بر روی قصه و شخصیتهایشان هم میگذاشتند.