Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 22 فروردین 1404 - 10:42

15
بهمن
دلینگ دلینگ

دلینگ دلینگ

زنگوله توی حیاط بالا می‌پرید پایین می‌پرید. دلینگ دلینگ صدا می‌كرد. مامان زنگوله از توی اتاق آرام گفت: «هیس، ساکت!» زنگوله ساکت شد. کلاغ آمد با نوکش حلقه زنگوله را بلند کرد. زنگوله دلینگ دلینگ صدا کرد.

داستان: طاهره خردور؛ تصویرگر: سحر حق‌گو

 

زنگوله توی حیاط بالا می‌پرید پایین می‌پرید. دلینگ دلینگ صدا می‌كرد.
مامان زنگوله از توی اتاق آرام گفت: «هیس، ساکت!» زنگوله ساکت شد.
کلاغ آمد با نوکش حلقه زنگوله را بلند کرد. زنگوله دلینگ دلینگ صدا کرد.
مامان آرام گفت: «هیس، ساکت!»
کلاغ زنگوله را انداخت پایین. پر زد و رفت.
زنگوله افتاد توی حوض‌ آب. ماهی تو حوض بود. با دهانش زنگوله را گرفت. زنگوله دلینگ دلینگ صدا کرد.
مامان آرام گفت: «هیس، ساکت!» 
ماهی زنگوله را پرت کرد توی حیاط بعد هم ترسید و رفت ته آب. 
گربه زنگوله را دید. از روی دیوار حیاط پایین آمد .با دمش زنگوله را بلند کرد. زنگوله دلینگ دلینگ صدا کرد. 
مامان گفت: «چقدر بگویم«هیس، ساکت!» این‌قدر دلینگ دلینگ نکن». 
گربه زنگوله را پرت کرد گوشه‌ی حیاط. بعد هم ترسید . رفت نشست روی دیوار حیاط.
آفتاب كم كم رفت. عصر شد. مامان گفت: «خوب حالا همه بیایید بازی.» بعد به زنگوله گفت: «دلینگ دلینگ کن. نی نی كوچولو زنگوله‌ای بیدار شده.» 
گربه از روی دیوار میو میو كرد. ماهی توی آب شالاپ شولوپ كرد. کلاغ لب پنجره قارقارخواند. زنگوله دلینگ دلینگ صدا كرد. نی نی كوچولو زنگوله‌ای خوشش آمد. همه با هم خندیدند و بازی كردند.

 

 

برچسب ها: سرگرمی كودك، كوچولوها، داستان كوتاه دلینگ دلینگ، داستان كودك، داستانك تعداد بازديد: 1267 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد اين داستانك چيست؟

فیلم روز
تصویر روز