Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 22 فروردین 1404 - 10:44

15
بهمن
گنجشك تنبل

گنجشك تنبل

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود یک گنجشک کوچولوی تنبل بود به اسم خواپیش که دلش می‌خواست همیشه استراحت کند او به همراه بقیه گنجشک‌ها به مدرسه نمی‌رفت.

نویسنده: مریم برزگر؛ تصویرگر: راحیل حاجی فرجی

 

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود یک گنجشک کوچولوی تنبل بود به اسم خواپیش که دلش می‌خواست همیشه استراحت کند او به همراه بقیه گنجشک‌ها به مدرسه نمی‌رفت.

یک روز دوست خواپیش به او گفت چرا همیشه در لانه می‌مانی؟ چرا به مدرسه نمی‌آی؟

گنجشک کوچولو با بی‌حوصلگی به دوستش نگاه کرد و گفت: من خوابم می‌آید و تازه از امتحان دادن هم اصلا خوشم نمی آید!

ولی درمدرسه چیزهای خوب و مهمی یاد می‌گیری مثلا پرواز کردن اما خواپیش حرف دوستش را نشنید چون به خواب رفته بود.

یک روز وقتی او در لانه‌اش خوابیده بود یک گربه پشمالو به او نزدیک شد گنجشک از صدای گربه بیدار شد اما چون پرواز کردن را یاد نگرفته بود فقط توانست دور لانه شروع به دویدن کند او می‌دوید و جیغ می‌زد: کمک کمک  معلم گنجشک‌ها صدای او را شنید  و با همه‌ی شاگردانش به سمت لانه خواپیش پرواز کردند.

گربه وقتی آن همه گنجشک را دید ترسید و فرارکرد. خواپیش کوچولو فهمید که تنبلی کار بدی است و از آن روز به بعد، مدرسه رفت.

 

برچسب ها: سرگرمی كودك، كوچولوها، داستان كودك، داستانك، داستان كوتاه كودك، داستان گنجشك تنبل تعداد بازديد: 1090 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد اين داستانك چيست؟

فیلم روز
تصویر روز