Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
چهارشنبه 5 شهریور 1404 - 22:02

5
شهریور
اثرات مخرب دعواهای والدین بر سلامت روان فرزندان

اثرات مخرب دعواهای والدین بر سلامت روان فرزندان

کودکان ممکن است به دلیل شنیدن دعواها و مشاجرات احساس اضطراب کنند. این اضطراب می‌تواند در خواب، رفتار اجتماعی، یا حتی عملکرد تحصیلی آنها تأثیر بگذارد.

به قلم : د‌كتر پروانه صفایی مقد‌م ؛ متخصص رو انشناسی بالینی

dr.s.moqadam@gmail.com

 

تحریریه زندگی آنلاین : دعواهای والدین می‌توانند تأثیرات منفی زیادی بر کودکان داشته باشند که در کوتاه‌مدت و بلندمدت قابل مشاهده است. این تأثیرات به شدت به نوع دعوا، رفتار والدین، و واکنش کودک بستگی دارد. برخی از اثرات عمده عبارتند از:

اضطراب و استرس: کودکان ممکن است به دلیل شنیدن دعواها و مشاجرات احساس اضطراب کنند. این اضطراب می‌تواند در خواب، رفتار اجتماعی، یا حتی عملکرد تحصیلی آنها تأثیر بگذارد.

احساس گناه یا مسئولیت: برخی کودکان ممکن است احساس کنند که دعواها به خاطر آنها یا به خاطر رفتارهای خودشان است، که می‌تواند منجر به احساس گناه شود.

مشکلات رفتاری: دعواهای والدین می‌توانند باعث بروز مشکلات رفتاری در کودکان شوند. این مشکلات ممکن است شامل پرخاشگری، انزوای اجتماعی، یا مشکلات در کنترل احساسات باشند.

کاهش اعتماد به نفس: کودکان ممکن است احساس کنند که محیط خانه برایشان امن نیست و این می‌تواند به کاهش اعتماد به نفس و مشکلات روانی در آینده منجر شود.

تأثیر بر روابط اجتماعی: اگر کودک در خانه شاهد دعواهای مکرر باشد، ممکن است نحوه تعاملات اجتماعی خود را تغییر دهد و در روابطش با دوستان و همسالان دچار مشکل شود.

تأثیرات بلندمدت: در صورتی که دعواها ادامه پیدا کنند، کودک ممکن است در بزرگسالی مشکلاتی در روابط زناشویی خود داشته باشد و رفتارهای مشابهی را در زندگی خود تکرار کند. به طور کلی، دعوای والدین می‌تواند بر جنبه‌های مختلف زندگی کودک تأثیر بگذارد، اما این تأثیرات بستگی به نحوه برخورد والدین با وضعیت، نحوه مدیریت تعارض‌ها، و حمایت‌های عاطـــفی از کودک دارد.

تأثیر بر عملکرد تحصیلی

تنش‌های ناشی از دعوای والدین می‌توانند موجب کاهش تمرکز و عملکرد تحصیلی کودک شوند. این موضوع به دلیل اضطراب و نگرانی‌های ذهنی کودک درباره وضعیت خانوادگی‌اش است.

بیشتربخوانید:

دعوای والدین چه آسیبی به شخصیت کودک می‌زند؟

 

 

احساس عدم تعلق و ترک محیط‌های خانوادگی

در برخی موارد، کودکان ممکن است احساس کنند که در خانه جایی ندارند یا تعلقی به محیط خانواده ندارند. این احساس می‌تواند منجر به بروز مشکلات هویت و روابط اجتماعی پیچیده در آینده شود.

 

راهکارهایی برای کاهش تأثیرات منفی

ارتباط سالم بین والدین

حتی اگر والدین اختلافات دارند، باید تلاش کنند که در حضور کودک آرام و مودبانه صحبت کنند و از بروز دعواهای شدید و کلامی خودداری نمایند.

حمایت عاطفی از کودک

والدین باید به کودک احساس امنیت بدهند و ثابت کنند که دعواها به خودی خود به او ربطی ندارند و او مسئول مشکلات نیست.

مراجعه به مشاوره خانوادگی

در صورت شدت یافتن مشکلات، خانواده‌ها باید به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنند تا راهکارهایی برای کاهش تأثیرات منفی بر کودک پیدا کنند.

به طور کلی، درک و مدیریت دقیق و صحیح مسائل روانی در خانواده می‌تواند به کاهش آسیب‌های روانی ناشی از دعوای والدین کمک کند.

 

دعوای والدین می‌تواند اثرات منفی زیادی بر روی کودکان و نوجوانان داشته باشد، اما تأثیرات آن بسته به سن کودک می‌تواند متفاوت باشد. در مجموع، برخی از سنین به‌خصوص برای آسیب‌پذیری بیشتر نسبت به دعوای والدین حساس‌تر هستند.

کودکان نوپا (1 تا 3 سال): این گروه از کودکان معمولا هنوز در مرحله وابستگی عاطفی به والدین خود هستند و دعواهای والدین می‌تواند احساس عدم امنیت و اضطراب شدیدی در آن‌ها ایجاد کند. این امر می‌تواند بر رشد اجتماعی و عاطفی‌شان تأثیر منفی بگذارد و باعث مشکلات در برقراری روابط سالم در آینده شود.

کودکان پیش‌دبستانی و ابتدایی (4 تا 7 سال): در این سنین، کودکان شروع به درک مسائل پیچیده‌تر می‌کنند، اما هنوز توانایی تفکیک بین رفتارهای والدین و مسئولیت خود را ندارند. دعوای والدین می‌تواند باعث احساس گناه یا خودسرزنشی در آن‌ها شود. آن‌ها ممکن است فکر کنند که خودشان دلیل دعوا هستند.

کودکان دبیرستانی (12 تا 18 سال): نوجوانان به‌طور کلی در این سنین نسبت به مشکلات خانوادگی حساس‌تر و واکنش‌پذیرتر می‌شوند. دعوای والدین در این سنین می‌تواند موجب بروز اضطراب، افسردگی، یا تمایل به دور شدن از خانه شود. در برخی موارد، نوجوانان ممکن است واکنش‌هایی چون مخالفت شدید با والدین یا حتی رفتارهای خودتخریبی نشان دهند.

در نهایت، هرچقدر کودک یا نوجوان بزرگ‌تر شود، شاید بتواند بهتر درک کند که دعوای والدین به او ارتباطی ندارد، اما تأثیرات روانی و عاطفی آن همچنان می‌تواند ماندگار باشد. حمایت و پشتیبانی والدین از همدیگر و از کودک در این دوران می‌تواند این اثرات را کاهش دهد.

بیشتربخوانید:

10روش برای اینکه عزت نفس دختر نوجوان تان را بالا ببرید

نسخه‌ تــقــویت اعتماد بــه نـفس کودکان ( بخش اول )

 

 

 

 

کمک به کودکان آسیب دیده از دعوای والدین نیازمند رویکرد حساس و جامع است. این کودکان ممکن است با اضطراب، افسردگی، احساس گناه یا احساس بی‌پناهی روبه‌رو شوند. برای کمک به این کودکان، می‌توان از روش‌های مختلفی استفاده کرد:

ایجاد فضای امن و حمایتگر: مهم‌ترین گام این است که کودک احساس امنیت کند. باید محیط خانه و ارتباطات خانوادگی به گونه‌ای باشد که کودک احساس کند مورد حمایت و محبت قرار دارد.

 گفتگو و گوش دادن فعال: با کودک صحبت کنید و اجازه دهید احساسات و نگرانی‌های خود را بیان کند. این مهم است که کودک بداند احساساتش معتبر است و کسی هست که به او گوش می‌دهد.

حمایت روانشناختی: مراجعه به روانشناس یا مشاور کودک می‌تواند بسیار مفید باشد. متخصصان می‌توانند به کودک کمک کنند تا احساسات خود را شناسایی و مدیریت کند و همچنین راهکارهای مقابله با استرس و اضطراب را یاد بگیرد.

الگوی مثبت بودن: والدین باید سعی کنند رفتارهایی که از خود نشان می‌دهند، حتی در دوران دعوا، به گونه‌ای باشد که کودکان از آن الگو‌برداری کنند. ارتباط سالم و حل مسائل به شیوه‌ای آرام و منطقی می‌تواند به کودک نشان دهد که چگونه مشکلات باید حل شوند.

تشویق به فعالیت‌های اجتماعی و تفریحی: فعالیت‌های اجتماعی و بیرون از خانه می‌تواند به کودک کمک کند تا از محیط تنش‌زا فاصله بگیرد و احساس بهتری پیدا کند.

آموزش مهارت‌های مقابله‌ای: به کودک مهارت‌های مقابله با استرس و اضطراب را آموزش دهید. این مهارت‌ها می‌توانند شامل تمرینات تنفسی، ذهن‌آگاهی یا سایر روش‌های آرام‌سازی باشند.

نشان دادن محبت و توجه: محبت‌های ساده، مثل وقت گذراندن با کودک و ابراز علاقه، می‌تواند به او احساس امنیت و ارزش بدهد.

مهم‌ترین نکته این است که این فرآیند به زمان و صبر نیاز دارد. تغییرات روانی در کودکان پس از تجربه چنین موقعیت‌هایی می‌تواند طولانی باشد، اما حمایت مستمر و محیطی سالم می‌تواند به ترمیم این آسیب‌ها کمک کند. بله، کودکانی که شاهد دعوای مداوم یا آزار و اذیت والدین خود هستند، می‌توانند دچار تروما شوند. این نوع تروما به نام «تروما خانوادگی» یا «تروما ناشی از درگیری والدین» شناخته می‌شود و می‌تواند تأثیرات منفی طولانی‌مدتی بر روی سلامت روانی، عاطفی و اجتماعی کودک بگذارد.

 

آثار تروما بر کودکان می‌تواند شامل موارد زیر باشد

 اضطراب و استرس مزمن

 کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس

 اختلال در روابط اجتماعی

 مشکلات در تمرکز و یادگیری

 احساسات افسردگی و تنهایی

 مشکلات رفتاری یا پرخاشگری

 احساس بی‌ثباتی و ترس از آینده

اما درمان تروما امکان‌پذیر است و هرچه زودتر مداخلات روان‌شناختی آغاز شود، نتایج بهتری خواهد داشت. روش‌های درمانی که می‌توانند کمک کنند، عبارتند از:

مشاوره روانی (مانند روان‌درمانی یا درمان شناختی - رفتاری): برای کمک به کودک در پردازش احساسات و تجربیات خود

درمان‌های مبتنی بر بازی: این درمان‌ها به کودکان کمک می‌کنند تا از طریق بازی، احساسات خود را بیان کنند و به مرور زمان، تجربیات خود را پردازش نمایند.

حمایت والدین و خانواده: به ویژه در صورتی که والدین نیز تحت مشاوره قرار بگیرند تا شیوه‌های بهتری برای مدیریت تعارضات خانوادگی بیاموزند.

همچنین، آموزش والدین در زمینه روش‌های سالم‌تر برای برقراری ارتباط و حل اختلافات می‌تواند به جلوگیری از ایجاد تروما برای کودکان کمک کند. اگر کودک در محیطی امن و حمایت‌کننده قرار گیرد و از طریق درمان‌های مناسب راهنمایی شود، می‌تواند بهبود یابد.

بله، آسیب‌های ناشی از مشکلات و تعارضات در ازدواج والدین می‌تواند در آینده زندگی فرزندان تأثیرگذار باشد. این تأثیرات می‌توانند به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر روی وضعیت روانی، اجتماعی و حتی رفتارهای آینده فرد تاثیر بگذارند. به طور کلی، برخی از این تأثیرات شامل موارد زیر است:

مشکلات روانی: کودکان و نوجوانانی که در محیط‌های خانوادگی با مشکلات شدید یا تعارضات مداوم زندگی می‌کنند، ممکن است دچار اضطراب، افسردگی یا مشکلات اعتماد به نفس شوند. این مشکلات می‌توانند در روابط بین فردی و حرفه‌ای آنها در آینده نیز بروز کنند.

مدل‌سازی رفتار: فرزندان ممکن است الگوهایی از رفتار را از والدین خود بگیرند. اگر والدین درگیر مشکلات ارتباطی و یا خشونت‌های زناشویی باشند، فرزند ممکن است در روابط آینده خود این مشکلات را تکرار کند.

رابطه با عشق و ازدواج: برخی از افراد ممکن است با مشکلاتی در درک یا تجربه عشق و ازدواج روبه‌رو شوند، زیرا دیدگاه آنها به ازدواج ممکن است تحت تأثیر مشکلات والدین قرار گیرد. این افراد ممکن است از روابط جدی یا تعهدات بلندمدت دوری کنند.

مهارت‌های اجتماعی: تعارضات و مشکلات خانوادگی می‌توانند بر روی توانایی فرزند در تعاملات اجتماعی و ایجاد روابط سالم با دیگران تأثیر منفی بگذارند.

البته باید توجه داشت که هر فرد واکنش خاص خود را به چنین تجربیاتی دارد و بسیاری از افراد قادر به غلبه بر مشکلات ناشی از محیط خانوادگی خود هستند و در آینده زندگی سالم و موفقی دارند. فاکتورهایی مانند حمایت اجتماعی، مشاوره و آموزش مهارت‌های مقابله می‌تواند تأثیرات منفی را کاهش دهد.

 

افرادی که در دوران کودکی آسیب‌های عاطفی، روانی یا جسمی از والدین خود دیده‌اند، ممکن است در بزرگسالی به طور ناخودآگاه جذب افرادی شوند که ویژگی‌هایی مشابه یا حتی تکمیل‌کننده‌ آن آسیب‌ها را دارند. این جذب می‌تواند در روابط عاطفی، اجتماعی یا حتی حرفه‌ای مشاهده شود. برخی از ویژگی‌های رایج افراد جذب‌شده شامل موارد زیر است:

افراد کنترل‌گر یا تسلط‌طلب: افرادی که در کودکی با والدین کنترل‌کننده یا سلطه‌گر بزرگ شده‌اند، ممکن است جذب افرادی شوند که آن‌ها نیز رفتارهای مشابهی دارند. این افراد معمولا تمایل دارند که در روابط به شکل مفرطی بر طرف مقابل تسلط داشته باشند.

افراد آزاردهنده یا بی‌توجه: کسانی که در کودکی از والدین خود بی‌توجهی یا رفتارهای آزاردهنده دیده‌اند، ممکن است به طور ناخودآگاه در بزرگسالی جذب افرادی شوند که مشابه همین الگوها را در روابط خود دارند.

افراد ناتوان در ابراز احساسات: در صورتی که فرد در دوران کودکی با والدین خود در برقراری ارتباط عاطفی و ابراز احساسات به مشکلاتی برخورد کرده باشد، ممکن است به سمت افرادی کشیده شود که در بیان احساسات یا برقرار کردن ارتباطات عاطفی مشکل دارند.

افراد وابسته: کسانی که در کودکی نیازهای عاطفی‌شان به درستی تأمین نشده است، ممکن است در بزرگسالی جذب افرادی شوند که نسبت به آنها احساس وابستگی زیاد پیدا کرده و از آن‌ها برای جبران خلأ عاطفی خود استفاده کنند.

افراد به شدت حساس یا آسیب‌پذیر: این افراد ممکن است جذب کسانی شوند که نسبت به احساسات و آسیب‌های روحی‌شان حساسیت زیادی دارند، زیرا در پی برقراری نوعی هم‌ذات‌پنداری و درک از تجارب گذشته خود هستند.

این جذب ممکن است ناخودآگاه باشد و به دلیل اینکه فرد در حال تلاش برای حل یا تکرار تجربیات گذشته است. برخی از افراد این الگوهای رفتاری را با کمک روان‌درمانی یا خودآگاهی تغییر می‌دهند، اما ممکن است برای برخی دیگر این چرخه‌ها ادامه پیدا کنند.

 

پیشنهادهایی به والدین

به والدینی که دائم جلوی کودکان‌شان دعوا می‌کنند، پیشنهاد می‌شود که اولا به اهمیت آرامش و الگو بودن توجه کنند، چراکه کودکان در سنین پایین خیلی سریع رفتار والدین را تقلید می‌کنند. برخی از پیشنهادات عبارتند از:

مدیریت احساسات: به والدین یادآوری کنید که قبل از واکنش، احساسات خود را مدیریت کنند. شاید بهتر باشد در مواقع تنش‌زا چند دقیقه از موقعیت خارج شوند تا بتوانند آرامش خود را بازیابند.

گفت‌و‌گوی سازنده: به جای دعوا، سعی کنند مسائل را با گفت‌و‌گوی سازنده حل کنند. یادگیری تکنیک‌های ارتباطی مثل «گوش دادن فعال» و «ابراز احساسات بدون انتقاد» می‌تواند به کاهش تنش کمک کند.

آموزش به کودکان: به والدین توضیح دهید که کودکان باید یاد بگیرند چگونه احساسات خود را کنترل کنند و با مشکلات روبه‌رو شوند. در این صورت، والدین می‌توانند به عنوان الگو عمل کنند.

وقت‌گذرانی با کیفیت: پیشنهاد کنید که والدین وقتی را به طور اختصاصی با کودکان‌شان بگذرانند، این کار می‌تواند به تقویت رابطه و کاهش فشارهای عاطفی کمک کند.

دریافت مشاوره: در صورت ادامه‌دار بودن مشکل، پیشنهاد کنید که از یک مشاور یا روان‌شناس خانواده کمک بگیرند تا مشکلات روابط خود را حل کنند.

به طور کلی، هدایت والدین به سمت تقویت مهارت‌های ارتباطی و خودآگاهی می‌تواند نقش مهمی در بهبود وضعیت ایفا کند.

موضوع طلاق همیشه پیچیده است و بستگی به شرایط خاص هر خانواده دارد. زمانی که والدین به طور مداوم با یکدیگر درگیر می‌شوند و این اختلافات بر فرزندان تأثیر منفی می‌گذارد، ممکن است این سؤال پیش بیاید که آیا ادامه زندگی مشترک به نفع خانواده است یا نه.

 

در چنین شرایطی، چند نکته مهم وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند:

تأثیرات منفی بر کودکان: مشاجرات مداوم و محیط تنش‌زا ممکن است باعث اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری در کودکان شوند. این‌طور که به نظر می‌رسد که در چنین شرایطی، حتی اگر طلاق نیز صورت گیرد، آرامش بیشتری برای فرزندان فراهم می‌شود.

امکان اصلاح رابطه: اگر والدین آماده هستند تا تلاش بیشتری برای حل مشکلات خود انجام دهند، مشاوره می‌تواند هنوز گزینه‌ای مفید باشد. در بسیاری از موارد، مشکلات ارتباطی می‌توانند با تمرین مهارت‌های ارتباطی و مدیریت تعارضات حل شوند.

راه‌حل‌های میان‌مدت: در صورتی که مشاوره موثر واقع نشده و مشکلات ادامه یافت، ممکن است زندگی جداگانه برای هر یک از والدین بهتر باشد تا بتوانند به فرزندان خود فضای سالم‌تری برای رشد بدهند.

در نهایت، تصمیم درباره طلاق باید بر اساس واقعیت‌های عاطفی و روانی خانواده اتخاذ شود و بهتر است همه جوانب با دقت بررسی شود تا بهترین تصمیم گرفته شود. شما چه نظری دارید؟

دعوای مکرر والدین قطعا تأثیرات منفی زیادی بر روی کودکان دارد، زیرا این نوع تنش‌ها می‌توانند احساس امنیت و ثبات کودک را تحت تأثیر قرار دهند و به مشکلات روانی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری منجر شوند، اما اینکه تک والد بودن در این شرایط بهتر باشد یا خیر، بستگی به شرایط خاص و نحوه برخورد والدین با این وضعیت دارد.

اگر یکی از والدین درگیر دعوا و تنش‌های مکرر بوده و وضعیت به گونه‌ای باشد که کودک در معرض آسیب‌های روانی قرار بگیرد، گاهی اوقات تک والد بودن می‌تواند باعث ایجاد ثبات بیشتر برای کودک شود. در این صورت، اگر تنها یک والد با محبت و حمایت‌کننده مسئولیت‌ها را بر عهده بگیرد و محیطی آرام برای کودک ایجاد کند، این می‌تواند به مراتب مفیدتر از محیطی باشد که در آن دعواهای مکرر وجود دارد.

اما در هر حال، بهترین گزینه این است که والدین سعی کنند اختلافات خود را به شکلی سازنده و با احترام حل کنند تا کودک بتواند از هر دو والد به طور مثبت بهره ببرد. در صورت عدم امکان این امر، حمایت روانی و مشاوره برای والدین و کودک بسیار اهمیت دارد. لطفا قبل از ازدواج برای شناخت یکدیگر اقدام کنید تا بعد از آن در صدد تغییر هم نباشید که باعث دعوای مکرر شود و کودکان ناامن را به این دنیا دعوت کنید.

 

ما میزبانیم و آنها مهمان و ما در مقابل مهمان مسئولیم

این جمله به نکته بسیار مهمی اشاره دارد. شناخت کافی و عمیق قبل از ازدواج می‌تواند به پیشگیری از مشکلات و اختلافات جدی در زندگی مشترک کمک کند. زمانی که دو نفر از هم شناخت خوبی داشته باشند، انتظارات واقعی‌تری از یکدیگر خواهند داشت و احتمال تغییرات ناگهانی و نارضایتی‌های بعد از ازدواج کاهش پیدا می‌کند. این به نوبه خود می‌تواند تأثیر مثبتی بر تربیت و رشد کودکان داشته باشد؛ زیرا کودکان در محیطی سالم و با آرامش روانی بهتر می‌توانند رشد کنند.

برچسب ها: د‌كتر پروانه صفایی مقد‌م تعداد بازديد: 17 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز