رکسانا خوشابی
تکنیکهای آموزشی در مورچهها!
مورچهها تكنیكهایی در آموزش دارند كه باعث شرمندگی محققان شده است. مورچهها هم مثل آدمها، معلم دارند؛ معلمهای ریزه میزهای كه به شاگردان نشان میدهند برای اینكه عضو مفیدی در اجتماع باشند باید بدانند و یاد بگیرند. جالبترین كشف دانشمندان این است كه مورچههای معلم، خود را با سرعت مورچههای نوآموز تنظیم میكنند و قبل از شروع درس بعدی، به این اطمینان میرسند كه بچه مورچه، درس قبلی را خوب یاد گرفته باشد در واقع مورچههای معلم سرعت خود را با سرعت یادگیری نوآموزها هماهنگ میکنند و انتظار و توقعات بیش از حد و اندازه از بچه مورچهها ندارند.
در دنیای مورچهها، معلم تعریف معینی دارد؛ معلم كسی است كه در حضور مشاهدهگر بیتجربه و تازهكار (یعنی همان بچه مورچهها)، رفتارش را طوری تغییر میدهد كه شاگردش سریعتر یاد بگیرد. در دنیای آدمها، شاگرد برای یادگیری هزینه میكند اما بین مورچهها این معلم است كه باید بهای تعلیم را بپردازد و آن بها، همانا كند شدن سرعت خودش است. همچنین در بین مورچهها، رسم بر این است كه در آموزش، بازخورد دوطرفه بین شاگرد و معلم وجود دارد. به عبارتی، معلم اطلاعات و راهنماییهای لازم را در حد توانایی شاگرد به او میدهد و شاگرد هر وقت كه درس را یاد گرفت، به معلم علامت میدهد. در این جا این یاد دادن و یاد گرفتن تنگاتنگ را برایتان توضیح خواهم داد.
بهار آمده و من هم ترجیح دادم حالا که طبیعت زنده و با صفا شده، از الگوهای طبیعت نکاتی را انتخاب کنم و برایتان بنویسم. نکاتی که میتوانند در آموزش و درمان کودکان ما موثر باشد. چون همه ما و از جمله والدین میتوانیم رفتار مناسب با کودکانمان را از الگوهای طبیعی تقلید کنیم و یاد بگیریم.
در واقع هر مادر یا پدری میتواند جانداران دیگر را هم مورد بررسی قرار بدهد تا از آنها نکات آموزندهای را برای رفتار با فرزند و یاد دادن چیزهای لازم به آنها و حتی درمان برخی بیماریهای کودکان یاد بگیرد. یکی از این الگوهای طبیعی مورچهها هستند! همین مورچههای کوچک و دقیق که زندگی شگفت انگیزی هم دارند. قبل از این که این الگوی جدید و جالب را معرفی کنم بیایید در ابتدا ببینیم یک آموزش دهنده خوب (اعم از مربی، مادر، پدر، یا معلم ) چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
متخصصان معتقدند بعضی از مهارتهای یك معلم خوب عبارتند از «برقراری ارتباط چشمی، برای دانستن اینكه فرد موضوع را فهمیده؛ بازخورد گرفتن با سؤال كردن تا معلم متوجه شود آیا میتواند درس را ادامه بدهد یا نه و درنهایت درك این نكته كه معلم و شاگرد باید با هم گام بردارند و جلو روند... حالا ببینیم در دنیای مورچهها رابطه معلم و شاگردی چگونه است».
پایت را بگذار جای پای من!
مورچهها با كمك مولكولهایی شیمیایی به نام فرمون، موقع راه رفتن بر روی زمین ردی از خود به جای میگذارند و به این وسیله مورچههای دیگر را به سمت غذا راهنمایی میكنند اما فقط خودشان از كار خود یعنی از این مولکولهای شیمیایی که بر جای میگذارند، سر در میآورند.
به همین خاطر یك مورچه معلم (كه ماده است) كار هدایت نفر به نفر را به عهده میگیرد. او یك مورچه تازهكار كه مایل است به خاطر غذا به دنبال او بیاید را پیدا میكند و به او آموزش میدهد. این نوآموز موقع راه رفتن، پی در پی میایستد و با پاهایش به شكم و پاهای مورچه معلم میزند تا به او بفهماند این روند را ادامه بدهد.
اگر اینكار را انجام ندهد مورچه معلم میایستد. وقتی فاصله بین این دو خیلی زیاد شود، معلم سرعتش را كم و مورچه نوآموز سرعتش را زیاد میكند. معلم در واقع با این كار از خودگذشتگی میكند چون در حالت عادی سرعتش 4 برابر این مقدار است این مورچه جدید آن قدر درسش را خوب یاد میگیرد كه میتواند خودش معلم شود و جریان اطلاعات در كلنی مورچهها را برقرار نگه دارد.
میبینید كه شگفتیهای آفرینش خداوند در كوچكترین موجودات هم جلوهگری میكند. پس لطفاً این دفعه كه خواستید سهواً یا خدای نكرده عمداً مورچهای را زیر پای مباركتان له كنید به این فكر بیفتید كه چه دنیایی در همین مخلوق كوچكِ به چشمنیامدنی نهفته است. آن وقت حتماً دورش خواهید زد.
برای خواندن بخش دوم - از مورچه تا دلفین! - اینجا کلیک کنید.