چگونگی تنظیم تعادل در کودکان
تعادل ابعاد گوناگونی دارد مانند تعادل در اعمال رفتاری، گفتاری و... اما مقصود ما در اینجا اعمال تعادلی حرکتی میباشد، هر چند تصحیح عملکردی این نوع تعادل در سایر ابعاد تعادل میتواند تاثیر مثبت داشته باشد به خصوص اگرتنظیم اعمال در سنین زیر 3 سال صورت گیرد که (تنظیم واقعی) شامل تنظیم تعادل چشمها و سر و گردن و... میباشد. البته تنظیم عملکرد در هر عضوی میتواند شامل یک فرآیند پیچیدهای باشد، اگر شرایط محیطی تكامل حركتی به خوبی ممكن باشد معمولادر انسان این فرآیند به نحو مطلوبی میتواند صورت پذیرد. (تکامل فرایند تعادلی از مراحل کاملا subcortical شروع میشود تا درسنین بالاتر به اعمالcortical میرسد) زمان ساختاری برای این فرآیند از بدو تولد تا سه سالگی میباشد، (در حالی که تکمیل تعادل درسایر موارد مثل رفتار و گفتار درست به تکامل اعمال حرکتی مربوط میباشد، اما انجام آن cortical است.)
تنظیم تعادل چشمها با اندام فوقانی تا سنین بالاتر طول میکشد، حتی بعد از 18 سالگی، چون متضمن تکمیل شدن و تکامل یافتن قشر مغز میباشد که گفته میشود تا 25 سالگی ادامه دارد، به خصوص در ناحیه Prefrontal. تکمیل و تنظیم تعادل با چشمها و سر و گردن و دستها به همین منوال تا سن بالا ادامه دارد و در حال تکمیل شدن میباشد. وقتی لازم است مسأله تعادل به دقت و ظرافت انجام شود، ضروری است که هستههای قاعدهای مغز (Basalganglin) نقش مهمی را داشته باشند؛ به خصوص در مواقعی که لازم است حرکات چشم در این اعمال تعادلی شرکت داشته باشد. اگر لازم است این اعمال تعادلی با هیجان و احساسات صورت گیرد، قسمتهای مختلف لب لیمبیک در این سیستم وسیع تعادلی دخالت میکنند و در شرایطی که این اعمال حرکتی با هماهنگی به تعادل رفتاری مبدل میگردد، قسمتهای مختلف لب پیشانی (frontal) نقش عمدهای در این اعمال تعادلی خواهد داشت.
ملاحظه مینماییم تعادل، خود یک کلمه است ولی برای انجام متناسبترین شکل باید تقریباً کلیه قسمتهای Cortical و Sub Cortical دخالت داشته باشند. چنین به نظر میرسد تا تعادل حرکتی کامل نباشد، تعادل اعمال رفتاری که تقریبا شامل کلیه شئون زندگی انسان میتواند باشد به خوبی شکل نمیگیرد. البته تعادل رفتاری تا آخر عمر فراگرفتنی است، ولی اگر اعمال تعادل حرکتی در هر منطقه و هستهای اشکال داشته باشد، فرد حتی بخواهد تعادل رفتاری خود را تصحیح نماید به سختی خواهد توانست، اعمال تعادلی رفتاری را تصحیح نماید. ولی مثل هر عملی اگر با سعی، کوشش مداوم و پشتکار عمل نمـاید در نهایت میتواند با انجام صحیح تعادل رفتاری، اشکالات تعادلی حرکتی را برطرف نماید و یا کمتر کند.
اولین مرحله تعادل حرکتی خارج از رحمی در چگونگی حرکات ریتمیک یک نوزاد شکل میگیرد، این حرکات خود به خودی که بدون محرک حسی میتواند انجام گیرد به نام حرکات خودبهخودی عمومی نوزاد یا General Movement نامیده میشود که پزشک آگاه به دانش علمی و تکنیکالی این حرکات با مشاهده و دقت به این حرکات خواهد توانست به اشکالات حرکتی نوزاد پی ببرد. این روش تشخیص بسیار زودرس با زحمات علمی و عملی یک تیم اتریشی با هدایت و سرپرستی دانشمند اتریشی به نام Pretcher میسر گردید.
این گروه با دقت به این حرکات متعادل و منظم نوزاد پی به کوچکترین نامنظمی بعضی از آنها شدهاند حتی برای کمترین نامنظمی اسم گزینهی خاصی تعریف کردهاند و در نتیجه مشاهده این نامنظمیها به تشخیصهای گوناگون ضایعه مغزی رسیدهاند. البته لازم به ذکر است، کودک بعد از 4 هفتگی بیشتر حرکاتش به طرف حرکات ارادی هدایت میشود، ولی خوشبختانه در این سنین با توجه و معاینه رفلکسهای حرکتی شیرخوار تا شش ماهگی میتوانیم به ضایعات مختلف مغزی مشکوک شویم و با کمک گرفتن از همین رفلکسهای اولیه اقدام به مداخله زودرس نمائیم. حتی میتوانیم در سنین بسیار پایین در نوزادان نارس ناهماهنگی و نامتعادلی حرکات را تشخیص دهیم، ولی همان طوری که در کلاس تئوری این روش Gm گفته شد و از متن موضوع چنین برمیآید، وقتی ضایعه مغزی به هر صورتی وجود داشته باشند، حرکات از حالت موزونی و ریتمیکی خارج میشود. در اشکالات حرکتی این ناموزونی مشخصتر و واضحتر از سایر اختلالات میباشد و تشخیص آن در بدو تولد حتی در یک نوزاد 25 هفته هم ممکن است، ولی در اشکلات ذهنی و رفتاری که بیشتر در نتیجه مشکلات ضایعه مغزی در حین تولد و یا قبل از تولد ممکن است ایجاد گردد، از روی تغییر فرم حرکات نوزاد میتواند قابل تشخیص باشد. اگر چشمپزشک در مشاهده دقیق باشد و از ساختار مغزی و عملکرد حرکات تعادلی افقی نوزاد و رشد مسیرهای حرکتی متعادل، در دوران جنینی و بعد از تولد اطلاعات کلی داشته باشد، خواهد توانست به اشکالات مختلف نوزاد مشکوک شود و پیگیری
نماید. بنا به مستندات Prof Pretchel فلج مغزی در 25 هفتگی میتواند قابل تشخیص باشد به شرط اینکه پزشک در اثر تجربه به تشخیص مسلط باشد در این صورت میتواند از 82 درصد تا 98 درصد اشکالات حرکتی را تشخیص دهد؛ ولی در مورد اختلالات رفتاری و ذهنی با نسبت درصد پایینتری میتوان مشکوک شد و در نتیجه همین شک، امکان مداخله زودرس ممکن خواهد شد. برای كودكان نرمال وقتی از بدو تولد، تعادل در اعمال حركتی شروع شود میتواند در پیشرفت اعمال رفتاری، حرکتی و ذهنی آنها هم میتواند مؤثر باشد، ولی درمورد کودکان ضایعه مغزی از ابتدای تولد از مراحل تعادل افقی شروع میشود تا اینکه به مراحلvertical کامل برسد. کلیه این مراحل شروع حرکات تعادلی از پائینترین نواحی ساقه مغز شروع میشود تا مناطق مختلف و گوناگون Cortical را دربر میگیرد و ضروری است برای هر یک از مراحل تعادلی علاوه بر به کارگیری مراحل کامل تکنیکی لازم است ازدانش نسبتا دقیق وکامل نوروآناتومی و نوروفیزیولوژی برخوردار باشیم؛كه امیدوارم در آینده بتوانیم به طور مفصلتری آن بپردازیم.