اصغر نعمتی
یاس بوی مهربانی میدهد عطر دوران جوانی میدهد
یاسها یادآور پروانهاند یاسها پیغمبران خانهاند
یاس مثل عطر پاك نیت است یاس استنشاق معصومیت است
یاس بوی حوض كوثر میدهد عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود دانههای اشكش از الماس بود
جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت است. محله «زقاق العطارین» در مكه، آبستن زیباترین ولادت تاریخ بشری است.
خدیجه احساس درد میكند. دلش از زنان قریش شكسته است. آنان در پاسخ پیغام او كه خواسته بود برای كمك در وضع حمل به خانهاش بیایند، گفته بودند: «مگر تو آن هنگام كه توصیه كردیم با محمد (ص) ازدواج نكنی، حرف ما را پذیرفتی كه اكنون، ترا اجابت كنیم.»
خدیجه در اندیشه بود كه چگونه كودكش را در تنهایی به دنیا بیاورد. نگرانی برجانش چنگ انداخته بود. مگر محمد(ص) چه كرده بود كه این طایفه اینگونه با وی دشمنی میورزیدند كه حتی حاضر نبودند در چنین وضعی، او را یاری دهند. درد زایمان بر جان خدیجه چنگ انداخت. آهی كشید:
- فرزندم هنوز به دنیا نیامده اینگونه به تو جفا میكنند، پس از آن با تو چه خواهند كرد؟
گریه خدیجه، آینده را میدید، آیندهای كه در آن فرزند دلبندش در آتش حقه و كینه
گروهی از امت میسوخت و میساخت. بیمهری میدید و دم نمیزد، جفا میكشید و سكوت میكرد.
خدیجه بیتاب بود. میدانست عنقریب فرزندش به دنیا خواهد آمد. ناگهان چهار زن بالا بلند را بر بالین خود دید، نیمخیز شد.
- نكند زنان قریش آمدهاند به او صدمه بزنند؟
طنین صدایی زیبا و دلنواز او را به خود آورد:
- خدیجه آرام باش. فرزند تو گرامیترین فرزندان عالم است.
- شما كیستید؟
صدا، باز طنینانداز شد:
- ما خواهران توئیم خدیجه
آنگاه یكیك به سخن درآمدند:
- من ساره همسر ابراهیم خلیلیم
- من آسیه همسر فرعونم
- من مریم دختر عمرانم
- من صفورا دختر شعیبم
گل لبخند بر لبان خدیجه نشست و اندكی بعد پرتویی بیمانند خانه را چون نگینی از نور روشن كرد و او گام به دنیا نهاد او كه فاطمه، صدیقه، مباركه، طاهره، زكیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهراست.
زندگی فاطمه(س)، سراسر معنویت و عشق و اعتقاد بود. زهرا(س) به گونهای میزیست كه اگر كسی او را نمیشناخت نمیتوانست تصور كند كه او دختر رسول خدا(ص) است، دختر كسی است كه تقسیمكننده خزانه مسلمین است، دختر ثروتمندترین زن عرب.
فاطمه سراسر معنویت بود. ساعات و روزها و سالهای عمرش به عبادت میگذشت و خالصانه و مشتاقانه خدا را عبادت میكرد.
فاطمه سراسر عشق بود، عشق به پیامبر، عشق به علی و اولادش. نوشتهاند آنچنان حرمت پدر را بزرگ میداشت كه هیچكس مثل و مانندش را ندیده بود.
در عشق به علی(ع) چنان بود كه شاید تاریخ هیچ زوجی را تا این اندازه عاشق نیافته باشد. چنان فضایی را در محیط خانه برای همسرش ساخته بود كه پس از مرگش هرگز اشكهای مولا (ع) خشك نشد. مرگ زهرا(س) خلائی در زندگی امام(ع) ایجاد كرد كه پس از آن، علی(ع) سر در چاههای كوفه فرو میبرد و غم دل با چاه میگفت.