Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 8 اردیبهشت 1403 - 04:54

18
اردیبهشت
آتش سیگار بر دامن‌ سلامت

آتش سیگار بر دامن‌ سلامت

پیرمرد با عصایی که دردست داشت می‌‌خواست از پله اتوبوس بالا برود. مردی که پشت سر او بود زیر بغلش را گرفت تا آسان‌تر وارد اتوبوس شود. با کمک آن مرد، پیرمرد عصا بدست وارد اتوبوس شد.

رسول صفایی؛ الکتروکاردیوگرافیست

 

وقتی که دلمان به حال خودمان نمی‌سوزد

پیرمرد با عصایی که دردست داشت می‌‌خواست از پله اتوبوس بالا برود. مردی که پشت سر او بود زیر بغلش را گرفت تا آسان‌تر وارد اتوبوس شود.

با کمک آن مرد، پیرمرد عصا بدست وارد اتوبوس شد و وقتی مسافرها او را در آن حال دیدند یکی یکی از جای خود بلند می‌‌شدند تا او بتواند روی یک صندلی آرام بگیرد.

سن و سالی نداشت ولی بهر صورت به بیماری مبتلا شده بود و مجبور بود تکیه برعصایی کند که تا چندی پیش حتی به آن نگاه هم نمی‌کرد.

درست ایستگاه بعدی از اتوبوس پیاده شد. این بار من دست او را گرفتم و از اتوبوس پیاده شدیم و هر دو نفر روی نیمکت ایستگاه اتوبوس چند دقیقه‌ای نشستیم.

فرصت خوبی بود پرسیدم: پدر جان مشکل شما چیست و چرا با عصا راه می‌روید؟

نگاهی به من کرد و آه مختصری کشید و گفت: خودم کردم که لعنت بر خودم باد..... لبخندی زدم و گفتم: پدرجان شما که.... میان حرفم پرید و گفت: در دنیای ما بیش از هفت میلیارد انسان زندگی می‌‌کنند و طبق آماری که شنیده‌ام هرکدام از این هفت میلیارد انسان وقتی بیمار شدند مقصر خودشان هستند.

پرسیدم چطور؟ گفت باید برگردی به سالیان قبل و ببینی چگونه زندگی کرده‌ای، با چه موادی تغذیه کرده‌ای، شب و روزت را چگونه گذرانده‌ای و بخاطر مواد نابابی که نبایست مصرف می‌کردی چگونه و از کدام نوع مصرف کردی، آن وقت پاسخ سئوال خود را پیدا می‌کنی. پرسیدم: شما که سن و سال زیادی ندارید، در این سن حدود پنجاه یا شصت سال که نباید اینگونه به دام بیماری بیفتید.

گفت: بله، مقصر خودم بودم. هرچه قدر هم به من گفتند و تکرار کردند به گوشم نرفت و آن قدر خودخواهی‌ها و خودبینی‌ها مرا فریب دادند تا امروز که به این روز افتاده‌ام.

پرسیدم: ممکن است برای من هم بگویی تا چراغ تجربه من هم روشن شود؟ گفت: روزگار عجیبی بود من جوان بودم و سیگار می‌کشیدم، حرف کسی هم در گوشم فرو نمی‌رفت.

اگر هم کسی مرا نصیحت می‌کرد از او تشکر می‌کردم و بعد همچنان به آن سیگار هستی بر باد ده بوسه می‌زدم و برای فرو بردن و بیرون فرستادن دودش قیافه‌ها می‌گرفتم.

عجب بود که داشت سرگذشت سلامتی از دست داده‌اش را تعریف می‌کرد و همچنان که روی نیمکت ایستگاه اتوبوس نشسته بود، دست به جیب خودش برد و پاکت سیگار را درآورد و سیگاری بر لب گذاشت و فندک خود را روشن کرد و باز هم به سیگار پک جانانه‌ای می‌زد.

گفتگوی خودم را قطع کردم و دوباره سوار اتوبوس شدم تا به مقصد خود برسم.

  به یاد شعری افتادم که چندی پیش چه زیبا سروده بودم:

پایین پل کنار چمن ها نشسته و سیگار می‌‌کشید

دیدم بدست خود تن آزرده را بر سر دار می‌کشید

آن بی‌خرد که از سر بی چارگی پک جانانه می‌زد

گویی کلاغکی سر یک کرم چاق را به منقار می‌‌کشید

پهلوی او نشستم و گفتم چرا سر خود می‌زنی به سنگ

او همچنان سوار به سیگار و نقش بر دیوار می‌‌کشید

گفتم که قلب هر چه توانا بود نطپد با چنین شرنگ

دیدم که او توجه لازم ندارد و بسیار می‌‌کشید

چندی گذشت و با ده مستانه‌اش سر خم را به سنگ زد

تابوت او نگر سر دستان مردم بیکار می‌‌کشید

این ماجرا نگر که کسی بال و پر زند به هوایی که دود هست

آنگه ببین که او سر خود را به حلقه آن دار می‌‌کشید

  بعد به یاد شعر شاعری افتادم که از پیشگامان شعر کودک بود، استاد عباس یمینی شریف را می‌گویم. ببینید این چند کلام چه مفهوم جالبی را ارائه می‌کند:

فکر می‌کنی این کار خوبه؟

کشیدن سیگار خوبه؟

تو آدمی ‌‌یا دودکشی؟

یا چوب روی آتشی؟

آخر بگو چه سود داره؟

چه فایده‌ای این دود داره؟

سیگار کشی هنر نشد

جز مایه‌ی ضرر نشد

باعث زجر و دردسر

برای مرد دگر!

و متاسفم که بسیاری از مردم فرهیخته و دانش آموخته و تاج علم و هنر بر سرداشته را هم مشاهده می‌کنیم که نخ سیگاری بر لب گذاشته و دود مخرب و هستی بر باد ده آنرا با چه ولعی نوش جان می‌‌کنند.

خود کرده را تدبیر نیست!

لذا وقتی به آدم‌هایی مثل آن پیرمرد عصا بدست بر می‌خوری ناراحت شدن معنایی پیدا نمی‌کند.

چرا که آن روزها که می‌‌بایست آن عمل سلامت بر باد ده را شروع نمی‌کرد به خیالش نمی‌‌رسید که باید فرد دیگری زیر بغل‌هایش را بگیرد تا بتواند از پله یک اتوبوس بالا برود.

راستی وقتی تا کنار او نشسته بودم پرسیدم: چه بیماری شما را به این روز انداخته؟ و او اینطور جواب داد: می‌‌بینی که یک عدد دندان سالم ندارم. تمام موهایم هم ریخته است.

اگر این عینک را هم نداشتم شما را نمی‌دیدم. مفصل پاهایم آنچنان عذابم می‌دهد که اینطور که می‌بینی راه می‌روم.

می‌گفت دوسال پیش هم یک سکته قلبی مرا به بیمارستان کشاند و آنطور که معاینات پزشکان نشان می‌داد ریه‌هایی دارم که نگو حتی نفس کشیدنم هم اینگونه است که می‌بینی و.....

و آیا براستی این دود تلخ آنقدر لذت‌بخش است که انسان حاضر است سلامت خود را بخاطر آن از دست بدهد؟

آیا روز هجدهم فروردین که روز سلامت نامگذاری شده، در این مورد با کسانی که مبتلا به بر باد دادن سلامت خود هستند صحبتی می‌شود؟

و آیا آنقدر این سیگار با ارزش، لذت‌بخش و سکر آور است که انسان اشرف مخلوقات خداوند حاضر است سلامت و هستی خود را با دود کردنش از دست بدهد؟

بهر حال باید گفت: «هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت»

بیشتر بخوانید:

نقش سیگار کشیدن در روند کلسیفیکاسیون در مغز

سیگار کشیدن دختران برای پرستیژ اجتماعی

ذهن کودک را درباره سیگار روشن کنیم

برچسب ها: سیگار، زندگی آنلاین، ضررهای سیگار، سیگار و سلامتی، سیگار و بیماری تعداد بازديد: 536 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز