محمود سعید
نگاهی به مشکلات بانوان دارای معلولیت در جامعه
معلولیت فارغ از جنسیت، مشکلات متعدد اجتماعی برای افراد دارای معلولیت ایجاد میکند؛ مشکلاتی از قبیل تردد در معابر عمومی، اشتغال، ایجاد ارتباط، وجود فرصتهای برابر برای بروز استعدادهای درونی و حتی ازدواج، ابتداییترین مسائلی است که افراد دارای معلولیت با آنها دستوپنجه نرم میکنند.
علاوه بر این مسائل، برخی مشکلات روحی نشاتگرفته از شرایط معلولیت نیز وجود دارد که میتواند بر زندگی فرد تأثیر منفی بگذارد.
مشکلات مالی زیاد که عموماً از ضعف جسمانی برای فعالیتهای درآمدزا و همچنین هزینههای درمان ناشی میشود نیز یکی دیگر از مسائل اساسی افراد دارای توانایی کمتر است.
اگرچه عدهای از معلولان نیز هستند که علیرغم وجود مشکلات عدیده، بهراحتی بر این مشکلات فائق میآیند و حتی در بسیاری از موارد مشاهده میشود که این افراد به برخی از موفقیتهای بزرگ نیز دست مییابند که عموماً این افراد میتوانند الگوهای مناسبی برای جامعه معلولان و حتی همه افراد باشند.
بههرتقدیر باوجوداینکه معلولیت، محدودیتهای بسیار زیادی را برای خود افراد ایجاد میکند، معالاسف خود جامعه با زیرساختهای محیطی و فرهنگی نیز برای افراد دارای معلولیت ایجاد میکند که رفع این مسائل درگرو فرهنگسازی و آگاهسازی جامعه است. البته مشکلات زنان معلول در جامعه علاوه بر اینها جنس دیگری نیز دارد.
مشکلات مضاعف برای زنان معلول
زنان معلول گروهی هستند که علاوه بر دستبهگریبان بودن با مشکلاتی که عموم زنان در جامعه از آن رنج میبرند، از مشکلات خاص معلولان و مسائل ناشی از ناتوانیهای جسمی نیز در رنج و عذاب هستند. این افراد بارها و بارها نشان دادهاند که باوجود مشکلاتی که دارند و علیرغم داشتن نقایصی در جسم خود از ذهنی پویا و توانایی بالا برای حضور در عرصههای مختلف اجتماع برخوردارند که نمونه بارز آن را میتوان در نقشآفرینی این زنان در مسابقات جهانی ورزشی مشاهده کرد.
متأسفانه نگرشی منفی و گاهی دلسوزانه نسبت به معلولان بهویژه، معلولان جسمی ـ حرکتی در جامعه ما وجود دارد که این امر تبدیل به مانع بزرگی برای پیشرفت این قشر از جامعه شده است اما زنان معلول بیش از مردان معلول مورد بیمهری جامعه قرارگرفتهاند و چهبسا مورد سوءاستفادههای مختلف نیز قرار بگیرند.
بدیهی است که مشارکت دادن زنان دارای معلولیت در فعالیتهای اجتماعی میتواند به بروز و شکوفایی استعدادهای ذهنی و ورزشی و حتی سیاسی و فرهنگی این زنان بینجامد کما اینکه در برهههای مختلف و در میادین ورزشی و فرهنگی شاهد بودیم زنان دارای معلولیت دست به خلق کارها و آثاری زدهاند که حتی افراد سالم توانایی آن را نداشتند.
عطوفت خشن!
یکی از مسائل مهمی که بانوان معلول با آن روبهرو هستند، روابط عاطفی و ازدواج این افراد است.
در مقایسه با مردان معلول وزنان سالم، آنها بهاحتمالزیاد یا ازدواج نمیکنند یا دیر اقدام میکنند و در مقایسه با مردان معلول، نرخ طلاق در این بانوان بیشتر است.
همچنین در مواردی که معلولیت پس از ازدواج رخ میدهد، احتمال اینکه مرد سالم همسر معلول خود را ترک کند بهمراتب بیشتر از شرایط معکوس است.
بانوان معلول اگر بتوانند با ایجاد استقلال فردی نقش همسری را خوب ایفا کنند نیز حق انتخاب شدن به دلیل نگاههای قالبی و ناتوان گونه برای آنها بسیار محدود است.
زنان سالم معمولا از روابط سودجویانه رنج میبرند، حالآنکه این شرایط برای زنان دارای معلولیت بیشتر صدق میکند چراکه آنها به دلیل محدودیتهای فیزیکی و اجتماعی خود مجبور هستند با این روابط سودجویانه کنار بیایند.
در برخی موارد حتی آنان مجبور به داشتن رابطه ناسالم میشوند و اینها واقعیتهایی هستند که گاهی دیده میشوند.
در شرایطی که محدودیتها ناعادلانه بر سر راه افراد معلول وجود دارند همین موانع و محدودیتها برای زنان معلول نمود بیشتری دارند و مشکلات بسیار شدیدتری برای این فرد ایجاد میکنند که عموما دیده نمیشوند اما باید بهصورت جدی به آنها پرداخت.
قوانین نابینا!
هنگامیکه قوانینی برای حمایت از زنان مطرح میشود نگاه این قوانین، عموما بهگونهای نیست که بتواند زنان معلول را نیز در زیر چتر حمایتی خود قرار دهد که این مسئله باید بیشازپیش موردتوجه قانونگذاران و مجریان قوانین قرار گیرد. زنان معلول، در طول تاریخ، همواره در مطالعات تاریخی و پژوهشهای زنگرایانه نادیده گرفتهشدهاند.
مسئله اهمیت به زنان معلول، برای بیشتر آنان، توسط جنبش حقوق معلولان وزنان نادیده گرفتهشده و کمتر دیدهشدهاند و قوانین حمایتی کمتری برای حمایت و کاهش مشکلات آنها در مقایسه با زنان سالم ازنظر جسمی وجود دارد.
حتی در قانون حمایت از حقوق معلولان که به تایید شورای نگهبان رسیده و در اردیبهشتماه سال جاری از سوی حسن روحانی، رئیسجمهور ایران به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی جهت اجرا، ابلاغشده است، فقط یک تبصره در ماده 26 برای زنان معلول در نظر گرفتهشده است.
در این تبصره قیدشده است که همسرانی که زنان ناتوان و معلول خود را سرپرستی میکنند مادامیکه سرپرستی همسر ناتوان و معلول را بر عهده داشته باشند از انجام خدمت وظیفه عمومی معاف میشوند.
این در حالی است که زنان معلول دچار مشکلات مضاعفی هستند که نیازمند توجه بیشتری است.
رابطه جنسیت و معلولیت
مسئله طراحی مناسب شهری برای افراد دچار معلولیت معمولا در بستر راهکارهای پزشکی و مدیریت بهداشت عمومی جایداده میشود.
بااینحال، بررسی این مسئله از دریچه پزشکی برای افراد و بهویژه زنان معلول ضامن دسترسی کامل و برابر به مسکن، خدمات حملونقل، فعالیتهای اجتماعی و تفریحی، آموزش، اشتغال، و اشکال دیگر مشارکت اجتماعی نیست.
در رویکرد پزشکی نگاه جامعی به موانع پیش روی زنان وجود ندارد و اهمیت رابطه جنسیت و انواع معلولیت نادیده گرفته میشود.
در رویکرد پزشکی این باور ضمنی وجود دارد که معلولیت نوعی نقص است که باید معالجه، درمان، یا تصحیح شود تا فرد دچار معلولیت بتواند در جامعه کارکردی معمول و مناسبی داشته باشد.
در این رویکرد معمولا از وضعیت پزشکی فرد برای تشریح موانع جسمی پیش روی او در انجام کارهای روزمره و همچنین برای تعیین خدمات و حمایتهای لازم استفاده میشود.
بهترین راه برای حضور و مشارکت زنان دچار معلولیت در چنین محیطی، بررسی این مسئله از دریچه محرومیتزدایی اجتماعی و بهمنظور شناسایی موانع و گامهای لازم در طراحی مناسب فضاهای عمومی و خدمات و امکانات شهری برای افراد معلول است.
انجام این کار نیازمند تغییر نگرش جامعه برای واکنش مؤثر به حضور و نیازهای افراد محروم است.
گامی برای توانمندسازی
باید باور داشته باشیم اگر خدمات اجتماعی بر پایه اصولی جامع طراحی میشدند و از همان ابتدا افراد دچار معلولیت را نیز لحاظ میکردند، دیگر طراحی مناسب برای این افراد امری حاشیهای یا خارج از برنامه اصلی به شمار نمیرفت.
مدل اجتماعی ناتوانی برخلاف مدل پزشکی بر این موضوع صحه میگذارد که شاید عوامل اجتماعی، محیطی، فیزیکی، و سیاسی علت محرومیت افراد دچار معلولیت باشند. بهعنوانمثال زنان معلول از فرصتهای محدودی برای کسبوکار برخوردار بوده و معمولا درآمد کمتری دارند.
در نتیجه، احتمال وابستگی آنها به برنامههای حمایتی و مددکاری دولتی بیشتر است. درآمد خانوار افراد معلول بهمراتب کمتر از درآمد خانوار افراد فاقد معلولیت است.
زنان معلول به مسکنی نیاز دارند که امن باشد، مناسب افراد دچار معلولیت طراحیشده باشد و پرداخت هزینهاش برای این زنان ممکن و مقدور باشد. اما بسیاری از برنامههای حمایتی از معلولان تنها بر اساس رویکرد مددکاری تعریفشده است.
به این معنا که تنها مراقبت از فرد معلول را که در اینجا مددجو است، هدف میگیرد بدون اینکه درصدد ایجاد شرایطی باشد که فرد معلول کمتر به مراقبتهای مددکاری نیاز داشته باشد.
بنابراین توانمندسازی فرد از شروط اساسی رفاه حال معلولان بهویژه زنان دارای معلولیت محسوب میشود.
مشارکت زنان معلول در سرنوشت جامعه
افزایش حضور زنان دچار معلولیت در تصمیمگیریهای محلی اهمیت زیادی دارد. کنشگری در سطح محلهها یکی از مسیرهای مهم برای افزایش مشارکت شهروندی این زنان در سیاستگذاری است.
تعهد به نظرخواهی از مردم محلی امروزه به یکی از استانداردهای رایج در تمام سطوح حکمرانی تبدیلشده است.
این تعهد معمولا در شرایطی به راهکارهای عملی و مؤثر تبدیل میشود که جوامع محلی منافع مهمی در مسئله موردنظر داشته باشند یا خود این جوامع یا گروههای ذینفع درون آنها از سازماندهی مناسب برخوردار باشند.
اما زنان معلول معمولا در فرآیندهای تصمیمگیری و برنامهریزی چه در سطح محلی و چه در سطح کلانشهری حضور ندارند.
این زنان برای مشارکت موثر نیازهایی دارند؛ مانند دسترسی به حملونقل مناسب، وجود مراقب همراه، تفسیر و ترجمه زبان اشاره و نیازهای دیگر.
معمولا اطلاعات لازم برای تحلیل و تصمیمگیری در قالبهایی که معلولان بتوانند استفاده کنند (مثل چاپ در ابعاد بزرگ، خط بریل، یا دیسک مخصوص) ارائه نمیشوند و بهراحتی قابل دسترسی نیستند.
این وضعیت مانع مشارکت فعالانه زنان معلول است.
مسئولان برنامهریزی و سیاستگذاری معمولا به منافع خاص زنان دچار معلولیت بیتوجه هستند و گاه بدون نظرخواهی از آنان از مشکلاتشان عبور میکنند. این موضوع مشارکت این زنان را کاهش میدهد.
نیازها و موانع زنان معلول
نتایج حاصل از یک پژوهش توسط مريم شريفيان ثانی، حميرا سجادی، فرشته طلوعی و انوشيروان کاظم نژاد در سال 1385 نشان میدهد که میتوان نيازها و مشکلات دختران وزنان داراي معلوليت جسمی ـ حرکتی و بهطورکلی اولويتهای آنان را در هر زمينه مشخص کرد.
اولويت نياز آموزشی: آموزش جامعه و آموزش حرفهاي.
نياز اشتغال: سرويس رفتوآمد و وجود سهیمه خاص براي اشتغال.
نياز به تشکيل خانواده: فراهم آمدن امکان شناخت بيشتر همسر آينده توسط خانواده؛ مشاوره قبل از ازدواج؛
رفتوآمد: مناسبسازی پيادهروها و معابر عمومی، وجود سرويس رفتوآمد خاص متناسب با نوع معلوليت؛
نياز به خدمات توانبخشي: نياز به وسايل کمکتوانبخشی و خدمات آموزشی؛
گذراندن اوقات فراغت: کمکهای مالی برای استفاده از امکانات ورزشی ـ تفريحی، وجود مکانهای ورزشی متناسب معلوليت آنان؛
برقراری ارتباط: آگاهی ديگران به توانايیهای افراد معلول در کنار محدوديت، برخورد عادی و بدون ترحم از سوی ديگران و همراهی يکی از نزديکان هنگام حضور در جمع.
اولويت مشکلات در زمينه آموزش: جابهجايی و رفتوآمد، در دسترس نبودن منابع و امکانات آموزشی
اشتغال: جابهجايی و رفتوآمد، عدم وجود ضمانتهای اجرايی و حمايت از اشتغال معلولان.
مشکل زندگی مشترک: دخالت اطرافيان، خشونت همسر و انجام امور خانهداری.
معلولیت نوعی محرومیت است؟!
نتيجهگيری نهایی پژوهش یادشده، نهتنها نشاندهنده تنوع مشکلات و نيازهای دختران وزنان دچار معلوليت جسمی ـ حرکتی در جامعه موردمطالعه است، بلکه تفاوت اولويت اين نيازها و مشکلات را در زمينههای آموزش، اشتغال، ازدواج و تشکيل خانواده، رفتوآمد، درمان و توانبخشی، اوقات فراغت، برقراری ارتباط با ديگران، از ديدگاه خود اين افراد مشخص میکند.
بنابراین به نظر میرسد در زمینه رفع مشکلات زنان دارای معلولیت باید ابتدا به نوع نیاز و مشکلات این افراد توجه کرد و سپس بر اساس همین نیازها زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی را اصلاح کرد.
امروزه، زنان معلول ازجمله گروههایی هستند که در بسیاری از جوامع ازجمله ایران نهتنها در حیطه زندگی اجتماعی و اقتصادی بلکه در حوزه مطالعات علمی علوم اجتماعی نیز به آنها توجه میشود.
اهمیت این موضوع بیشتر به دلیل اهمیت مفهوم طردشدگی است و این امر بهنوعی گروه اجتماعی معلولین را نیز در برگرفته است؛ چراکه خود معلولیت میتواند دلیلی برای محرومیت باشد.
حال اگر این امر با سایر طردشدگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز توأم باشد وضعیت اسفناک تر خواهد بود.
بر این اساس به نظر میرسد که علاوه بر ترغیب خود معلولان برای گسترش فعالیتهای جمعی، رسانهها نیز باید این باور را در بین مردم به وجود آورند.
بیشتر بخوانید:
توصیههای غذایی برای ویلچر نشینان