Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
پنجشنبه 6 دی 1403 - 14:00

19
آذر
بازنشستگی؛ شروعی تازه

بازنشستگی؛ شروعی تازه

«بازنشستگی بدون اغراق برای من تولدی دوباره بود. با بازنشستگی زندگی جدیدی را شروع کرده‌ام که پیوستگی عمیقی با علایقم دارد؛ علایقی مانند سفر داوطلبانه که در دوران کاری نتوانستم به آن‌ها برسم.» این بخشی از صحبت‌های یک خانم با نام نسترن است

تحریریه زندگی آنلاین : «بازنشستگی بدون اغراق برای من تولدی دوباره بود. با بازنشستگی زندگی جدیدی را شروع کرده‌ام که پیوستگی عمیقی با علایقم دارد؛ علایقی مانند سفر داوطلبانه که در دوران کاری نتوانستم به آن‌ها برسم.» این بخشی از صحبت‌های یک خانم با نام نسترن است که در دوران بازنشستگی خود به سر می‌برد. وی نگاهی امیدبخشنده به دوران بازنشستگی دارد. او از همۀ قصه‌های دلهره‌آوری که برخی دربارۀ دوران بازنشستگی می‌گویند، عبور کرده تا به قصه‌ای تازه، قصه‌ای که سفری نو در زندگی‌اش است، دست پیدا کند.

با نسترن در سفری کوتاه و در جمعی که موهایش سفیدتر از بقیه و تنها مادربزرگ گروه بود، آشنا ‌شدم. این آشنایی من و نسترن در آستانۀ روز خانواده و تکریم بازنشستگان که دربارۀ زندگی شخصی‌اش بیشتر و صمیمانه‌تر گفت‌وگو کردیم روی جدیدی گرفت.این بانو سال‌ها در آموزش‌وپرورش کشورمان خدمت  کرده و بازنشستگی را تولدی دوباره برای خود می‌داند، وقتی از او می‌خواهم به قبل از بازنشستگی‌اش نگاه کند و از روزهای استخدام و کارش در آموزش‌وپروش بگوید، این‌طور برایم تعریف می‌کند: پایان دهۀ ۶۰ شمسی، ۱۹ سالم بود که در آموزش‌وپروش استخدام شدم. ۲۸ سال خدمت کردم. وقتی بازنشسته شدم ۴۷ سالم بود.

این فرهنگی که در مسیر آموختن درس‌های جدید زندگی‌اش است، ادامه می‌دهد: من با مدرک سیکل در آموزش‌وپروش و با سمت دفترداری استخدام شدم. مقطعی که به آموزش‌وپروش آمدم، آن‌قدر به نیرو احتیاج داشتند که با مدرک سیکل یا راهنمایی هم به جذب اقدام کنند.او از ادامه‌تحصیلش در دوران اشتغال هم می‌گوید: تمام دورانی که کار می‌کردم، درس هم می‌خواندم. روزی که از آموزش‌وپرورش آمدم بیرون دیگر سیکل نداشتم! دانش‌آموختۀ کارشناسی‌ارشد ایران‌شناسی از دانشگاه شهیدبهشتی تهران بودم. در این مدت، فقط دفتردار نبودم و مربی بهداشت، پرورشی یا تدریس را هم تجربه کردم. وقتی بازنشسته شدم، معاون مدرسه بودم.

وی بازنشستگی را رؤیای همیشگی‌اش می‌داند و دلیلش را هم اینگونه توضیح می‌دهد: دورانی که در آموزش‌وپرورش کار می‌کردم، همیشه دوست داشتم شغلی نو را تجربه کنم. اما ممکن نبود، چون تعهدات و وظایفی داشتم. بعد از اینکه دوران خدمتم تمام شد، برای شغلی نو که رؤیایش را داشتم، یعنی راهنمای گردشگردی در حوزه‌های طبیعت‌گردی، تاریخی و فرهنگی آموزش‌های جدیدی را شروع کردم.این بانو که دوست دارد خودش را تورلیدر معرفی کند، بازنشستگی را به‌هیچ‌وجه چالش و بحران نمی‌داند و چنین توصیف می‌کند: برای من بازنشستگی با کلماتی چون چالش تعریف نمی‌شود. به‌نظرم هر چالش و مسئله‌ای که وجود دارد، یک پلۀ جدید است که آدم از آن بالا برود و رشد کند.

بیشتربخوانید:

افسردگی مهمان ناخوانده دوران بازنشستگی

ادامۀ رشد و تعالی شخصیتی با پرداختن به علایق در دوران بازنشستگی

اوی درباره یکی از جنبه‌های مثبت بازنشستگی این‌گونه برایم تعریف می‌کند: یک روز، کاری را در آموزش‌وپروش شروع کردم و چند دهه بعد، آن را با سلامت و اطمینان به پایان رساندم. اتمام کار و به سرانجام رساندن یک مسیر از جنبه‌های روانی تأثیرات مثبتی بر من گذاشته است. احساس رضایتی که پس از بازنشستگی در دورنم، در وجودم درکش می‌کنم، در هیچ کجای دیگر به آن نرسیده‌ام. برایم لذت‌بخش است. من را پرانگیزه‌تر می‌کند.وی بازنشستگی را فرصت ارزشمندی برای ارتباط با بچه‌ها و نوه‌ها می‌داند و ادامه می‌دهد: در موقعیت و سنی هستم که با وجود یک شغل جدید، فرصت بیشتری برای بودن در کنار خانواده‌ام دارم. دیدارها و تفریحات گروهی ما بیشتر شده است.

نسترن بازنشستگی را دنیای جدیدی می‌داند و می‌گوید: حتی دایرۀ دوستانم بزرگ‌تر شده است. با خیلی از فرهنگیان بازنشسته در ارتباطم، اما تجربۀ شغل نو یا سفرهایم، سفرهایی که در سرزمینم و از دوران بازنشستگی شروع کرده‌ام، من را با آدم‌های جدیدتر و بیشتری آشنا کرده است. این بازنشسته سفرکردن را پرهزینه می‌داند و تعریف می‌کند: اوقاتم را یا با سفر در شهرها و روستاهای ایران یا با مطالعۀ تاریخ و جغرافیای جای‌جای‌ کشورم پر می‌کنم. البته چون هزینۀ سفر برایم ارزان نیست، بیشتر به سفرهای داوطلبانه می‌روم.

این بانوی بازنشسته داستان سفرهایش را این‌طور روایت می‌کند: در سفر داوطلبانه باید از طریق فعالان گردشگری در دیگر شهرهای کشورمان، مثل رستوران‌ها یا مزرعه‌ها و خانه‌های بوم‌گردی اقدام کنم. به آن‌ها پیشنهاد می‌دهم که در ساعاتی مشخص برایشان کار کنم، آن‌ها هم در زمانی که به توافق رسیده‌ایم، به من مکان و غذا می‌دهند. ساعت‌های آزادم را هم به گردش در آن شهر یا روستا مشغول می‌شوم. بعد ادامه می‌دهد: این‌چنین سفرها امروز در جامعۀ ایرانی باب شده است و خیلی‌ها دوست دارند. خود من از ابتدای سال تا الآن که اول تابستان است، ۱۰ سفر داوطلبانه را تجربه کرده‌ام. به‌نظرم سفر داوطلبانه و کارکردن در این سفرها فرصتی برای تعالی شخصیت و پشت‌سرگذاشتن منیت‌هاست.

او درباره کارهای داوطلبانه‌اش در سفرهای این‌چنینی می‌گوید: نظافت، باغبانی و آشپزی از کارهایی است که من در سفرهای داوطلبانه انجام می‌دهم. هرکس در این سفرها بنا بر تخصص و علایقش به کاری مشغول می‌شود. بیشترین موضوعی که از سفرهای داوطلبانه شادم می‌کند، انرژی و سرزندگی‌اش است که در پایان سفر با خود به شهرم اصفهان می‌آورم. همیشه دوست دارم که در کنار تورلیدری برای سفر داوطلبانه یا ایران‌گردی‌هایم نیز وقت بگذارم. دربارۀ سلامت و درمانش در دورۀ بازنشستگی این‌طور می‌گوید: دربارۀ بیمه و مراجعه به پزشک تاکنون مسئله و کمبودی احساس نکرده‌ام. مگر اینکه گذرم به دندان‌پزشکی بیفتد. بیشترین مراجعه و نیازهایم در این حوزه بوده است. و فکر می‌کنم حوزۀ جدی‌ای است که همۀ هم‌سن‌وسالان من به آن نیاز دارند.

بیشتربخوانید:

بازنشستگی ، فرصت شکوفایی ( قسمت اول)

 

 

 

داستان صندوق بازنشستگی کشوری

داستان سفر به دورۀ بازنشستگی می‌تواند داستانی به شیرینی دوران بازنشستگی نسترن باشد؛ زنی که این دوران را با شغل و سرگرمی‌های نو و زنده و پرامید معنا بخشیده است. در یک نگاه کلی، مفهوم بازنشستگی پدیدۀ نویی است که واکاوی آن و مسائل خاصش را غالباً از تاریخ قرن بیستم میلادی می‌توان ردگیری کرد.

پیش از این تاریخ، شاخصه‌های متعدد زیست و خصوصاً حوزۀ بهداشت و اشتغال به‌گونه‌ای بود که مفهومی به نام بازنشستگی بی‌معنا می‌شد. به‌هرحال، این پدیده همواره سرشته با بیم‌ها و امیدهای خاص خود بوده است. بازنشستگی در ایران و بنا بر داده‌های موجود در وبگاه صندوق بازنشستگی کشور، مانند همۀ دنیا یکی از دستاوردهای دوران جدید است.به‌طوری‌که تا پیش از دوران مشروطه مفهومی به اسم بازنشستگی و همسو با تعریف کنونی‌اش، در فرهنگ ما ایرانیان وجود نداشت. توصیف «قانون وظایف» در مجلس اول مشروطه و به سال ۱۲۸۷ شمسی را باید نخستین مقدمۀ شکل‌گیری صندوق بازنشستگی کشور و معنای جدید بازنشستگی دانست.

بر اساس قانون یادشده، برای اولین بار کارمندان دولت این حق را یافتند که در دوران بازنشستگی از حقوق و مزایایی برخوردار شوند. از سال ۱۳۰۱ شمسی نیز اداره‌ای موسوم به «دایرۀ تقاعد» شکل گرفت که وظیفۀ اصلی‌اش رسیدگی به نیازها و مسائل خاص بازنشستگان بود.تحول بزرگ قوانین و نهادهای مرتبط با زیست بازنشستگان به سال ۱۳۴۵ و سپس ۱۳۵۴ منتهی می‌شود که در طی فرآیندهای متعددی سرانجام «صندوق بازنشستگی کشوری» به‌طور مستقل شکل یافت. این سازمان دولتی همچنان به عمر خود، با تمرکز بر نیازهای بازنشستگان کشور و زیر نظر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ادامه می‌دهد.

بیشتربخوانید:

نگاهی متفاوت به دوران بازنشستگی

 

 

تعداد بازديد: 44 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز