Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 09:51

11
آذر
مادر نان داد!

مادر نان داد!

یکی گوشه آشپزخانه تکه‌های ظروف شکسته دعوای دیشب را جمع می‌کند، دیگری حاصل هنرنمایی دستانش را در مترو می‌فروشد؛ یکی راحت در موردش با تو صحبت می‌کند و دیگری ترجیح می‌دهد کسی از مشکلاتش آگاه نشود.

تحریریه زندگی آنلاین : یکی گوشه آشپزخانه تکه‌های ظروف شکسته دعوای دیشب را جمع می‌کند، دیگری حاصل هنرنمایی دستانش را در مترو می‌فروشد؛ یکی راحت در موردش با تو صحبت می‌کند و دیگری ترجیح می‌دهد کسی از مشکلاتش آگاه نشود. آن‌ها زنان سرپرست خانوار یا زنان بدسرپرست هستند که با انبوهی از مشکلات در شرایطی که زندگی به همه اقشار جامعه فشار می‌آورد، یک تنه تمام بار مسئولیت زندگی را به دوش می‌کشند.

 در تعریف کلی وضعیت آنان باید گفت که به دلیل فوت همسر، متاركه، طلاق، مریضی و ازکارافتادگی همسر، اعتیاد، بزه و یا زندانی بودن او، مسئولیت‌های زندگی را به‌تنهایی به دوش می‌کشند. آن‌ها هم مادر هستند، هم پدر. هم حمایت معنوی می‌کنند و هم حمایت مادی. در کل آنها سرپرستی یک زندگی را بر عهده گرفته‌اند. اتفاق نامیمونی که در سال‌های اخیر به دلیل مرگ‌ومیر ناشی از کرونا افتاده سبب شده تا هر روزه به جمعیت این افراد اضافه شود، با اینکه پیش از این زنان سرپرست خانوار بیشتر در سنین سالمندی بودند اما این روزها زنان جوان هم به جمع آنها اضافه شده‌اند. با اینکه آمار دقیقی از افزایش میزان زنان سرپرست خانوار به دلیل فوت همسر بر اثر کرونا در دست نیست اما می‌توان گفت در حال حاضر بیش از ۳ میلیون نفر زن سرپرست خانوار در کشور زندگی می‌کنند؛ در ایران ۷۰ درصد زنان سرپرست خانوار به علت فوت همسر این مسئولیت را به عهده دارند. از سوی دیگر تعداد خانوارهای زن‌ سرپرست طبق آمارهای رسمی کشور، روندی صعودی داشته است.

بیشتربخوانید:

اشتغال و چالش های پیش روی زنان

نسبت چنین خانوارهایی به کل جامعه از 6.5 درصد در سال 1345 به 12.7 درصد در سال 1395 رسیده که افزایش حدوداً دو برابری را نشان می‌دهد. نسبت زنان به مردان سرپرست خانوار در سال ۹۸، یعنی تا قبل از اوج‌گیری پاندمی کرونا، 7/13 درصد بوده است و این نسبت در استان‌های سیستان و بلوچستان در جنوب شرقی ایران و گیلان در شمال ایران رکورد شکسته و به 1/20 درصد رسیده است. در یک کلام می‌توان گفت آنچه بر زنان سرپرست خانوار رفته سراسر تبغیض و نابرابری است. آن‌ها از ناامنی اقتصادی در رنجند و فرصت‌های برابر با دیگران برای اشتغال ندارند که همگی این موارد سبب می‌شود تا سایه فقر بر پیکرشان سنگینی کند.

 در این مسیر آنها با مشکلاتی همچون سرپرستی خانواده چند نفره با وجود فرزندان کوچک و نان‌آوری تک‌نفره آن‌ها مواجه هستند، همچنین پایین بودن میانگین درآمدشان نسبت به مردان، دسترسی کمتر و محدودتر به مشاغل سودآور و منابع تولید مانند زمین، دام، تکنولوژی، آموزش و خدمات، سختی کار بیرون به‌علاوه مسئولیت‌های داخل خانه در قبال دریافت دستمزد پایین، البته به شرط آنکه بتوانند شغل مناسبی پیدا کنند در غیر این صورت به شغل‌های کاذب همچون دست‌فروشی رو می‌آورند، همگی مشکلاتی است که نمی‌توان آنها را کتمان کرد.

 

مشکلات، تک تک نه همه با هم!

آنچه بر سر زنان سرپرست خانوار می‌آید بسیار سخت و غیر قابل تحمل است، عمدتاً آنها در یک بازه زمانی با چندین مشکل اولویت‌دار مواجه‌اند به حدی که نمی‌توان مهم را از اهم تشخیص داد، اندازه دردها همگی بزرگ و طاقت فرساست. نه تنها مشکل مالی است و نه تنها مشکل روحی، همه را با هم دارند.

از سوی دیگر نگاه مردم و به‌خصوص زنان دیگر به آنها زندگی را سخت‌تر هم می‌کند و اینجاست که مشکلات اقتصادی بعلاوه کمبود عاطفی و مشکلات عاطفی، افسردگی و کاهش امید به زندگی هم برایشان ایجاد می‌شود. اما این وضعیت سبب نمی‌شود تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، آن‌ها باید هزینه‌های بالای زندگی مانند اجاره‌خانه، خوردوخوراک، هزینه‌ی تحصیل فرزندان و غیره را تأمین کنند. اگر شغل مناسبی نداشته باشند و ارثی به آن‌ها نرسیده باشد تهیه مایحتاج زندگی آنها را از پا در می‌آورد اما از بار وظایف دیگرشان همچون وظایف مادری و تربیت فرزند کم نمی‌کند.

تبعیض‌های جنسیتی، تعصبات فرهنگی، ناتوانی در دسترسی به فرصت‌های شغلی، بی‌سوادی یا کم‌سوادی، تجهیز نبودن به مهارت و حرفه‌ای خاص، فقدان درآمدی مستمر و بالاخره مشکلات متعدد جسمی و روحی از جمله عوارضی هستند که زنان سرپرست خانوار با آن‌ها دست به گریبان‌اند. در بسیاری از موارد سردی برخورد مردم با این زنان سبب احساسات منفی چون حقارت، درماندگی، ترس و خجالت می‌شود و چنانچه بتوان وضعیت روحی آنها را بررسی کرد حتماً به درصد بالای افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری می‌رسیم.

 بیشتربخوانید:

ایده هایی نو درباره کارآفرینی در خانه برای خانم ها

 

سختی کشیده اما توانمند

در این میان البته هستند پژوهشگرانی که اعتقاد دارند با وجود مشکلات عدیده این قشر، نباید از لفظ «آسیب‌پذیر» برای آنها استفاده کرد چرا که در این صورت آنها نسبت به تغییر و بهبود اوضاع زندگی خود بی‌تفاوت می‌شوند.

طبق پویش‌هایی که آنها انجام داده‌اند زنان به‌طور مکانیکی نسبت به فشارهای اقتصادی واکنش نشان نمی‌دهند بلکه حالت‌های مختلف را می‌سنجند و راه‌هایی انتخاب می‌کنند که علیرغم شرایط سخت اقتصادی‌شان، به زندگی‌شان معنا ببخشد.

 حتی برخی تحقیقات نشان داده است سرپرستی خانواده در خانواده‌های زن سرپرست، موجب افزایش استقلال و آگاهی طبقاتی زنان شده است. فرزندان این خانواده‌ها نیز اغلب از استقلال و خودکفایی بیشتری برخوردارند.

 زنان سرپرست خانوار درآمدشان را صرف بهبود وضعیت خانواده خود کرده و به افزایش سطح تغذیه، رفاه، و تحصیل فرزندان و افراد تحت تکفل خود کمک می‌کنند. برخی پژوهش‌ها نشان داده است که زنان در کارهای مشارکتی بیش از مردان از روحیه همدلی، مداخله، تعاون و مشارکت برخوردارند. ازاین‌رو، محیط خانواده‌های زن سرپرست برای انجام فعالیت‌های مشارکتی بسیار مساعد است.

 این فعالیت‌ها می‌تواند زمینه را برای توسعه انسانی پایدار فراهم کند. زنان سرپرست خانوار در هر جامعه‌ای می‌توانند به درآمد خانوار تخصیص بهتری بدهند و با هزینه کمتری تخصیص منابع بهتری داشته باشند.

تحقیقات کیفی نیز نشان می‌دهد زنان سرپرست خانوار خانواده‌های فقیر و متوسط هیچ‌یک قربانی منفعلی نیستند. آن‌ها می‌توانند نه به اتکای صرف به کمک‌های مردمی و دولتی، بلکه با تلاش‌های فردی بر مشکلات خویش فائق آیند.

 

حمایت چرخه‌ای و چند بُعدی

آنچه که روشن است زنان سرپرست خانوار برای آنکه از زندگی بهتری بهره‌مند باشند نیازمند توجه و حمایت هستند؛ اما این توجه چگونه به توانمندسازی آن‌ها می‌انجامد؟ طبق تحقیقاتی که در دانشگاه یزد صورت گرفته فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار باید چرخه‌ای و چند بُعدی باشد.

آنگونه که از این مطالعه بر می‌آید؛ عوامل تأثیرگذار بر توانمندی زنان سرپرست خانوار را می‌توان در ابعاد سه‌گانه اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روان شناختی دسته‌بندی کرد. درنتیجه، می‌توان با استفاده از یک مدل مفهومی تلاش‌های مؤثری در به‌کارگیری یک دیدگاه کلی‌نگر و یکپارچه برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران انجام داد. چرخه‌ای بودن فرآیند توانمندسازی به این معناست که در آن عوامل و ابعاد مختلف اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی- روانشناختی متقابلاً بر هم اثرگذارند و چگونگی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار را تعیین می‌کنند. همچنین در این فرآیند، سطح توانمندی این زنان بر وضعیت اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فردی-روانشناختی اثرگذار است. درواقع عوامل مذکور یکدیگر را تقویت و تشدید می‌کنند. لذا در این مدل، روابط بین عوامل و متغیرها نه خطی، بلکه چرخه‌ای است.

طبق بررسی‌های انجام‌شده در این تحقیق، خدمات ارائه‌شده در قالب برنامه‌های حمایتی، تاکنون نقش قابل‌توجهی در افزایش خوداتکایی اکثر زنان سرپرست خانوار نداشته و در بیشتر موارد، این خدمات به استقلال و رهایی خانوارهای زن سرپرست از نیازمندی منتهی نشده است.

بر این اساس همچنین خدمات آموزشی ارگان‌هایی نظیر کمیته امداد نیز نقش چندانی در بهبود وضعیت و توانمندی اقتصادی این زنان نداشته است و خدمات ارائه‌شده با توانمندی اجتماعی زنان ارتباط چندانی برقرار نساخته‌اند.

به‌علاوه، برنامه‌های توسعه اقدام مؤثری برای افزایش عاملیت زنان در زمینه دسترسی به منابع و حضور در شبکه‌های اجتماعی و بازار نداشته و فقط به حمایت‌های اندک مالی و تا حدودی حمایت‌های اجتماعی بسنده کرده‌اند. علاوه بر این‌ها، سیاست‌های برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه نتوانسته‌اند به کاهش فقر و بهبود زندگی این زنان در درازمدت منجر شوند. این برنامه‌ها زنان را همچنان به‌عنوان دریافت‌کنندگان منفعل کمک‌های رفاهی می‌پندارند و نقش‌آفرینی و عاملیت زنان در توسعه را نادیده می‌انگارند.

سیاست‌های برنامه‌های توسعه‌ای کشور، تنها به حمایت‌های مالی اندک و بیمه‌های اجتماعی بسنده کرده و نگاهی کلان در جهت آموزش، دسترسی به بازار و دارایی‌های مولد در این خصوص نداشته‌اند. از سوی دیگر، سازمان‌های مردم‌نهاد نیز در زمینه عدم وابستگی و ایجاد خوداتکایی در زنان سرپرست خانوار ناموفق عمل کرده‌اند.

 بیشتر بخوانید:

زنان کارآفرین و نیمرخ زنانه اقتصاد ایران

دو کارآفرینی که شیرین کاشتند!

 

 

 

جمع‌بندی

در هر صورت به دلیل مسائلی همچون طلاق و مرگ‌ومیر هر روزه بر تعداد زنان سرپرست خانوار افزوده می‌شود و آنها تا حدی می‌توانند این وضعیت را تحمل کرده و شرایط را مدیریت کنند اما مطلوب کردن زندگی برای آنها نیازمند حمایت‌های واقعی از سوی نهادهای متولی است، آنچه مطلوبیت زندگی زنان سرپرست خانوار را کاهش داده نداشتن امنیت اقتصادی، اشتغال، تحصیلات کم، فشار نقش‌های شغلی و خانوادگی، وضعیت نامطلوب سلامت جسمانی، وضعیت نامطلوب سلامت روانی، وضعیت نامطلوب امنیت و سلامت اجتماعی، وضعیت نامطلوب روانی فرزندان، طرد اجتماعی و عملکرد نهادهای مسئول است. درحالی‌که آنها برای توانمندی به کمک هزینه‌های معیشتی، آموزش‌های توانمندسازی شغلی، آموزش‌های توانمندسازی روان‌شناختی، آموزش‌های عمومی، خدمات مشاوره‌ای، حمایت خانواده، حمایت‌های اجتماعی، سرمایه اجتماعی و امنیت اجتماعی نیازمندند. آن‌ها برای بهبود وضعیت زندگی باید از شغل مناسب، جسم سالم، روان آسوده بهره ببرند و شرایط فرهنگی، اجتماعی و حقوقی جامعه به آنها کمک کند تا فرزندان کم چالشی تربیت کنند؛ در این راستا نهادهای حمایتی باید استعدادها و قابلیت‌های فردی این زنان را شناسایی کنند و به آنها کمک کنند که از استعدادهایشان در راستای بهبود زندگی بهره ببرند. آن‌ها باید دسترسی زنان و مردان به فرصت‌های برابر، اشتغال‌زایی، کسب امنیت اقتصادی را برابر کنند تا زنان سرپرست خانوار بتوانند رنگ فقر را از روی خانواده‌شان پاک کنند. در این میان بی‌سوادی یکی از شاخص‌های فقر محسوب می‌شود، لذا نهادهای حمایتی باید با ایجاد انگیزه و تأکید بر سوادآموزی سطح سواد زنان سرپرست خانوار را ارتقا بدهند و همزمان آن‌ها را با حرفه‌ها و مهارت‌های مختلف آشنا کنند تا امکان دستیابی به مشاغل مولد برای آنها فراهم شود.

 

برچسب ها: کسب و کار، زنان سرپرست خانواده، کارآفرینی، استارت آپ تعداد بازديد: 443 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز