سهیلا طائی - کارشناس امور اجتماعی
تحریریه زندگی آنلاین : من سهیلا، یک مدیر دولتی هستم، مینا و ندا خواهرهایم هر دو کارآفرینند، مینا سالهاست که وارد حوزه پوشاک شده، برای 80 نفر اشتغال مستقیم و برای دهها نفر اشتغال غیر مستقیم ایجاد کرده است؛ ندا یک کارگاه کوچک طلاسازی دارد و مدت زمان کمی است که کارش را شروع کرده است؛ هر سه ما بارها با مشکلات و موانعی روبهرو بودیم و سرخورده و افسرده شدیم، هر بار اما دوباره روی پاهای خودمان ایستادیم؛ در این مطلب مشکلات و چالشهای پیش روی کارآفرینان و مدیران زن را مینویسم و میگویم که با چه مشکلات و موانعی دستوپنجه نرم میکنند، از بیاعتمادی مینویسم و از نابرابری جنسیتی در حوزه کارآفرینی میگویم، از سختیهای تأمین منابع مالی تا قوانین دستوپا گیر و تبعیضها مینویسم، از محدودیتهای فرهنگی تا فرصتهای محدودتر زنان برای حضور در سیاست، اقتصاد و اجتماع مینویسم و آنقدر میگویم تا دیده شوند، شنیده شوند و پذیرفته شوند!
بیشتر بخوانید:
زنان کارآفرین و نیمرخ زنانه اقتصاد ایران
دو کارآفرینی که شیرین کاشتند!
وضعیت کارآفرینان و مدیران زن در جهان/ یک قرن تا برابری جنسیتی
هر آمار و پژوهش و مطالعات و تحقیقاتی را بررسی کنید، تنها به یک نتیجه میرسید: زنان در همه دنیا چه کشورهای صنعتی و چه کشورهای جهان سومی از سهم اندک مدیریت و کارآفرینی برخوردار هستند و هرگز در هیچ کشور و در هیچ سالی شاهد برابر زنان و مردان در دو عرصه مدیریت و کارآفرینی نبودهایم و بهطور توسط زنان تنها ۱۷ درصد جمعیت مدیریت ارشد جهان را تشکیل میدهند؛ غمانگیزتر اینکه در بسیاری از موارد زنان خود را شایسته مدیریت نمیدانند، که به چرایی این مساله در بخش پایانی مطلب پرداخته میشود. طبق بررسیهای گسترده، مستمر و دقیقی که توسط مؤسسه مککینزی در 118 شرکت بزرگ در کشورهای مختلف جهان با حدود 30 هزار کارمند مورد بررسی قرار گرفتهاند، نتایج به دست آمده بسیار قابل تأمل است قابل ذکر است که این تحقیق یکی از بزرگترین تلاشهایی ست که در زمینه اشتغال زنان صورت گرفته است. برابر این تحقیق، تعداد مردان و زنانی که خواهان ارتقای شغلی بودهاند، تقریباً در این نظرسنجی برابر بوده است؛ به ترتیب ۷۸ درصد در برابر ۷۵ درصد. اما از آنجا که تمایل مردان برای مشاغل بزرگ در جریان شغلی آنها تشدید میشود، تنها ۴۳ درصد زنان در مقایسه با تعداد ۵۳ درصدی مردان، میخواهند مدیر باشند. موضوع شگفتآورتر این است که ۲۵ درصد زنان احساس میکنند جنسیت مانعی برای پیشرفت آنها است؛ دیدگاهی که وقتی زنان به سطوح ارشد سازمانی دست مییابند، به موضوعی حساستر تبدیل میشود. برخی از زنان خود موانع و چالشهای مدیریت زنان تقویت میکنند. بهطورکلی، تنها یکچهارم زنان شرکتکننده در نظرســــنجی معتقدند سازمان آنها شایستهسالار است. آنها معتقدند نتیجه نهایی الگوهای ارتقا در هر سطحی به نفع مردان است. بر اساس این تحقیق اکثر زنان در ابتدای کار خود نقشهای خطی دارند، اما اغلب وقتی به سطوح معاونت ارتقا مییابند، نقشهای واسطهای را بر عهده میگیرند. این موضوع در مورد ۵۲ درصد زنان در برابر ۳۹ درصد مردان صدق میکند همچنین کمبود زنان در پستهای ارشد مدیریت خطی بهویژه در صنعت تکنولوژی مشهود است و در این حوزه تنها حدود ۹ درصد زنان پستهای ارشد خطی دارند. همچنین طبق یافتههای این نظرسنجی، احتمال ارتقای زنان به درجات بالاتر ۱۵ درصد کمتر از مردان است و چنانچه روند فعلی ادامه پیدا کند، بیش از یک قرن طول میکشد تا برابری جنسیت در سطوح مدیریت ارشد سازمانها به دست آید! جالب آنکه ۸۶ درصد مردان مورد بررسی در این تحقیق گفتهاند زنان به اندازه مردان یا حتی بیشتر از آنها فرصت پیشرفت شغلی دارند؛ من که موافق نیستم شما را نمیدانم! آمارهای دیگر در مورد زنان چه میگویند؟ تحقیقات نشان میدهد در امریکا زنان 40 درصد صاحبان کسبوکارها را شامل میشوند. در استرالیا، زنان صاحب کسبوکار 10 الی 15 درصد از درآمد ملی را تولید میکنند. در فرانسه بیش از 28 درصد کل کسبوکارها توسط زنان ایجاد و اداره میشود. البته در خصوص حرفههایی که به زنان میرسد نکته جالبی وجود دارد و آن اینکه زنان بیشتر در حوزههای آمورشی، مشاوره فردی و اجتماعی و... مشغول هستند و حضور آنان برای مثال در صنعت ساختمان بسیار محدود و در حد کمتر از 8 درصد است.
موانع و چالشهای پیش روی مدیران و کارآفرینان زن
برای این درصد از زنانی که با مشقات و مشکلات فراوان رشد کردهاند و به سمتهای مدیریتی رسیدهاند و یا توانستهاند کسبوکار خود را پایهریزی کنند مشکلات و موانع بیشماری وجود دارد؛ برخی از آنها جهان شمول است و برخی در ایران مانع رشد و پیشرفت زنان میشود؛در بیشتر کشورها موانع فرهنگی از اصلیترین موانع کارآفرینی زنان به حساب میآیند؛ که عمدتاً شامل مخالفت مردان با فعالیت همسرانش در ایجاد شغل، محدودیتهای آموزشی، فرصتهای محدودتر بخش دولتی برای زنان، دسترسی ناکافی به تکنولوژی و سختی جذب اعتبارات مالی است. در کنار این موارد موانع پنهان هم وجود دارد که شامل: کمبود اعتمادبهنفس، ترس از شکست، کوچک بودن سقف آرزوهای حرفهای، جدی گرفته نشدن، ایجاد تعادل بین کار و زندگی، سختیهای مجاب کردن سرمایهگذار، فقدان تجارب مدیریتی، تبعیض اجتماعی و موارد روانشناختی و روانشناسی را هم میتوان بررسی کرد.
در مورد ارتقای زنان در پستهای مدیریتی هم با پدیدهای با عنوان سقف شیشهای مواجه هستیم؛ در تعریف این عامل بازدارنده آمده که مانع غیر قابلنفوذی که از ارتقای زنان فراتر از حدی که تعیین شده است، جلوگیری به عمل میآورد؛ در اثر وجود این مانع، زنان بهطور وسیعی از صعود به سطوح بالای مدیریت منع میشوند.
سقف شیشهای ممکن است در هر سطحی از هرم سازمانی عمل کند و مانع حضور زنان در ردههای مدیریت عملیاتی، میانی و یا عالی شود.
این امر باعث میشود از توانمندیهای فکری و تخصصی و قابلیتهای مدیریتی زنان استفاده مناسبی به عمل نیاید. نگرش سقف شیشهای معتقد است که شرایط سازمانی (مثل ساختار و نظامها) مسئولیت پیشرفت زنان به سطوح مدیریت را بیش از شخصیت زنان بر عهده دارند. زنان به علت حضور در سطوح پایینتر نمیتوانند ویژگیهایی را که با مدیران موفق مرتبط است را ابراز کرده و بروز دهند.
نکته مهم دیگر عدم ارتباط قوی زنان در لایههای بالای سیاسی و اجتماعی است چرا که به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی اینگونه جا افتاده که زنان با فامیل و همکلاسیها و آشنایان همجنس در ارتباط باشند و چنانچه وارد جمعهای مردانه شوند مورد تقبیح قرار میگیرند و گاه تبعات فردی یا خانوادگی بدی برایشان به دنبال دارد؛ حال آنکه امکان دستیابی به موقعیتها و فرصتها در عرصه مدیریت با حضور در جلساتی که مردان حضور پررنگی دارند، به دست میآید.
از دیگر موارد دستوپا گیر در رشد مدیران زن در ایران، قوانین مربوط به خانواده است تا آنجا که در صورت عدم رضایت شوهر، زن نمیتواند کار کند، پژوهش بر روی زنان کارآفرین ایرانی نشان میدهد که این افراد در مسیر فعالیتهای کارآفرینانه خود با مشکل نگهداری فرزند و مخالفت همسر یا اعضای خانواده و برخورد نامناسب مسئولان محلی و مشتریان مواجه بودهاند.
سیستم آموزشی هم بر همین اساس پیش میرود و عمدتاً مطیع بودن زن و حضور کم در فعالیتهای اجتماعی، عدم جسارت، پیشرو نبودن و نگرش مردسالارانه را به دختران آموزش میدهد.
در مورد موانع دیگر پیشِ روی مدیران و کارآفرینان زن باید به مواردی همچون نگرش زنان نسبت به خود و تواناییهای شخصی خود، دستیابی به منابع مالی، دسترسی به آموزشهای مناسب، دستیابی به اطلاعات و مسئولیتهای سنگین خانوادگی اشاره کرد.
حال چه باید کرد؟
برای بهرهگیری از پتانسیل زنان، آنها باید خود نیز به این باور برسند که هیچ از مردان کم ندارند بلکه در بسیاری از موارد از آنان بهتر ظاهر شده و موفقتر عمل میکنند. باید این پیام را به جهان مردسالار مخابره کنند که ایجاد بسترهای کشورمان مناسب برای استفاده از پتانسیل زنان در حوزههای، مدیریت و کارآفرینی نه تنها آنها را محدود نمیکند بلکه کمک بسیار بزرگی در جهت رشد و پیشرفت جهان به حساب میآید. همچنین باید این اعتماد ایجاد شود که مدیریت و کارآفرینی زنان میتواند سایر حوزههایی که آنان در آن مشغول نیستند را متأثر کند.
در اولین گام باید باورهای ذهنی انسانها فارغ از جنسیت تغییر کند و به این درک برسیم که دنیا برای پیشرفت به انسان شایسته نیاز دارد و برای نیل به این هدف باید قوانین را اصلاح کرده، ذهنیتها را با آموزش تغییر داده و شکافهای قابلتوجه در زمینهها و بسترهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را برداشت.
بهخصوص آنکه بسیاری از مطالعات در خصوص تفاوتهای سبک مدیریت و رهبری زنان و مردان نشان میدهد در برخی شاخصهای مربوط به شایستگیهای رفتاری مدیران، زنان موفقتر از مردان عمل کردهاند. زنان قابلیتهای ویژهای دارند و از مهارتهای «نرم» در مدیریت منابع انسانی برخوردارند که در شرایط امروز بیش از گذشته مورد نیاز سازمانها است.
در واقع شرایط امروز سازمانها سبک رهبری دموکراتیک و حساس بودن به نیازهای افراد را میطلبد. با حضور زنان در مشاغل مدیریتی تحول سازمانها از لحاظ بهبود ارتباطات سازمانی و ترویج نوآوری تسهیل میشود.
به همین جهت است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان با پذیرفتن این ویژگیها بسیاری از پستهای سیاسی و اجتماعی همچون نمایندگی پارلمان و مدیریت شهری به زنان واگذارشده است.
در ایران هم زنان 49.25 در صد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند. درحالیکه نرخ مشارکت اقتصادی آنان 20 درصد است و با متوسط نرخ فعالیت اقتصادی زنان در جهان که 35% است فاصله بسیاری دارد.
به همین جهت بیش از هر زمان دیگری نیازمند پر کردن این فاصله هستیم، فاصلهای که با آموزش، افزایش مهارت، اعتمادبهنفس و عزتنفس و شجاعت به دست میآید و البته اعتماد و جنگ! اعتماد از سوی مردان به زنانی که بخش عمده آنها همسران و دخترانشان هستند برای رسیدن به مناصب بالای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و جنگ از سوی زنان برای گرفتن حق خود از جامعه مردسالار که حاضر نیست فضای کافی برای رشد و ترقی زنان را به او بدهد.