تحریریه دنیای زنان
چشمان خسته، چهره شكسته و دستان پینه بسته، مشخصه بارز زنان سرپرست خانوار است. زنانی كه پیر نیستند اما انگار جوانی و شادابی سالهاست كه با آنها وداع كرده است.
رنج روزگار را میتوانی در چهره غمزدهشان بخوانی.
آری اینها زنانی هستند كه در تولد جوانی، پیر میشوند و باید برای خانواده هم پدر باشند و هم مادر.
هم نان آور باشند و هم زن زندگی. خانواده اساس زندگی ایرانی است، دراین جامعه كوچك خانوادگی معمولاً مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود اما تحت شرایطی، چنین مسوولیتی بر عهده زنان (مادر) قرار میگیرد.
واژه «زن سرپرست خانواده» از واژههائیست كه دریك دهه اخیردر ایران رایج شده است وبر آن دسته از واحدهای خویشاوندی اتلاق میشود كهگاه مادر و پدری پیر و یا چند فرزند را در بر میگیرد.
نان آور این واحدها زنیست كه یا شوهرش را از دست داده است، یا طلاق گرفته است و یا شوهرش متواری است و یا از كار افتاده است.
این زنان كه از معلوماتی كم و فقری شدید در رنجند علاوه بر درآمدی كه از طریق كارهای موسمی و كم دستمزد بدست میآورند از كمك دولت یا بنیادهای دیگر نیز برخوردارند كه بسیار ناكافی به نظر میرسد.
آخرین بررسیها نشان میدهد رشد خانوارهای دارای سرپرست مرد در ۱۰ سال گذشته ۳۸درصد و خانوادههای دارای سرپرست زن ۵۸درصد افزایش داشته است.
طبق سرشماری سال ۸۵، هفده میلیون و ۳۵۳ هزار و ۶۸۶ خانوار در كشور شناسایی شده است كه از این تعداد ۱۵ میلیون و ۷۱۱ هزار و ۶۴۲ خانوار داری سرپرست مرد و یك میلیون و ۶۴۱ هزار و ۴۴ خانوار دارای سرپرست زن بودند.
آمار موجود بیانگر وجود حدود یك میلیون و ۱۶۰هزار زن سرپرست خانوار شهری، ۴۷۹هزار زن سرپرست خانوار روستایی و هزار و ۲۱۱زن سرپرست خانوار عشایری در كشور است و در سه سال گذشته، بیش از ۱۰۰هزار نفر از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش خدمات بهزیستی قرار گرفتهاند.
علاوه بر این، اندكی پیش بود كه مدیر كل دفتر توانمندسازی خانواده، كودكان و نوجوانان بهزیستی اعلام كرد، ۳۸ هزار زن سرپرست خانوار در نوبت بهزیستی قرار دارند و این یعنی تنها بر طبق آمار رسمی۳۸ هزار زن هستند كه بدون هیچ كمكی بار سنگین اداره خانواده را به دوش میكشند.
از سوی دیگر، دفتر مطالعات فرهنگی مركز پژوهشهای مجلس نیز با اعلام این مطلب كه در ایران جمعیت زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست در حال افزایش است، عنوان كرد: آمارها بیانگر این است كه درصد این زنان از ۴/۸درصد در سال ۱۳۷۵ به ۵/۹درصد در سال ۱۳۸۵ افزایش یافته است.
با توجه به آمارهای ارایهشده میتوان دریافت كه زنان سرپرست خانوار گروهی نامتجانس (از نظر سواد و تحصیلات، سن، تواناییهای فردی و مهارتهای شغلی و اجتماعی و...) هستند.این گزارش میافزاید: حمایت از این قشر از زنان در قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس وجود دارد اما قوانین این زنان را به دو دسته عمده تقسیم میكنند كه عبارتند از:
۱- زنان دارای درآمد: شامل زنان شاغل، بازنشسته و زنان وظیفهبگیر میشود و در واقع قوانین مرتبط به نوعی این زنان را به عنوان سرپرست خانوار میشناسد، پس به دلیل تمكن مالی مشمول قوانین حمایتی قرار نمیگیرند.
۲- زنان بدون درآمد: شامل تمام زنانی میشود كه به دلیل عدم تمكن مالی، مشمول قوانین حمایتی قرار میگیرند و به عنوان زنان بیسرپرست در قوانین یاد میشوند.
در سال ۸۷ برای كمك به تامین ودیعه مسكن هزار و ۲۲۲خانوار برای هر خانواده یك تا یك و نیم میلیون تومان پرداخت شد. به منظور توانمندسازی زنان باید به سه مولفه اشتغال، ابعاد روانشناختی و حق انتخاب برای فرد توجه شود.
از سوی دیگر طرح بیمه زنان سرپرست خانوار شهری در حال حاضر در سازمان بهزیستی متوقف شده است، چون بهزیستی متولی امور بیمهای نیست و تامین اعتبارات ناشی از این طرح از عهده سازمان بهزیستی خارج است.
اینها همه در حالی است كه چندی پیش سرپرست كمیته امداد امام خمینی (ره) با اشاره به روند رو به رشد آمار «طلاق» در میان زوجهای جوان و با بیان اینكه براساس آمارها، بیش از ۳۰ درصد ازدواجهای تهران به طلاق منجر میشود، اعلام كرد كه با این وضعیت باید جلوی روند رو به رشد افزایش شمار زنان سرپرست خانوار گرفته شود.
او معتقد است كه «امروز بحث زایش زنان سرپرست خانوار در كشور به یك بحران تبدیل شده و این موضوع باید برای مسوولان به عنوان زنگ خطری باشد چرا كه تا چند سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار با این سیاستها به بیش از پنج میلیون نفر میرسد.» در هر حال، آنچه مسلم است،
سهگانه طلاق، اعتیاد و حوادث ترافیكی از مهمترین عوامل افزایش زنان سرپرست خانوار در ایران هستند. از میان جمعیت معتادان ایران كه بنا بر اعلام مقامات رسمی، دو میلیون نفرند، ۹/۴۷ درصد متاهل هستند.
این درصد بالا، یعنی اینكه بسیاری از خانوادههای دیگر در معرض فروپاشی هستند و زنان سرپرست خانوار بیشتری هم در راهند. نكته قابل توجه درباره افزایش زنان سرپرست خانوار این است كه درصد بالایی از این زنان تحصیلات بالا و مهارت خاصی ندارند و از طرف خانواده نیز حمایت نمیشوند.
به همین دلیل، میزان آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار افزایش مییابد؛ بنابراین، اگر زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمانهای حمایتی قرار نگیرند، میتواند به افزایش آسیب اجتماعی در جامعه دامن بزند.
بسیاری از این زنان به سختی روزگار میگذرانند و حمایتهای صورت گرفته توسط نهادهای دولتی و سازمان بهزیستی به عنوان نهادهای اصلی كمك به این افراد به هیچ وجه كافی نیست.
در این میان دولت از سازمانهای خصوصی و انجمنهای خصوصی در این زمینه حمایت نمیكند و عرصه برای این زنان كه با پاكدامنی سعی در گذران زندگی دارند از هر سو تنگتر و تنگتر میشود.
تورم بالا و فشارهای اقتصادی برای شانههای نحیف این زنان بسیار بیش از ظرفیتشان سنگین است و در این میان، سوال اینجاست كه در بین هزینه این همه بودجههای كلان عمرانی، دستمزدهای میلیونی بازیگران و ورزشكاران و پولهایی از بیت المال كه به سادگی هدر میروند، سهمیبرای این زنان نیست كه با نجابت و پاكدامنی مشغول گذران زندگی هستند؟
آنچه مسلم است، رفاه اجتماعی زنانی كه سرپرستی خانوار را برعهده دارند، مقولهای است كه توجه چندانی به آن نشده است.
اگر مسائل و مشكلات این زنان را با شاخصهای رفاه مقایسه كنیم، شكاف گستردهای مشاهده خواهیم كرد. برای مثال، شاخصهایی كه برای سنجش رفاه اجتماعی بكار گرفته میشود، عبارتند از: بهداشت، آموزش و یادگیری، اشتغال و موقعیت اقتصادی فرد، مشاركت، فرصتهای اجتماعی، محیط فیزیكی زیست، محیط و روابط اجتماعی، در مورد این زنان، عامل فقر اقتصادی، به ویژه تعیینكننده اصلی وضعیت نابسامان آنهاست.
ارگانها و نهادهای دولتی به خوبی نتوانستهاند این زنان را حمایت كنند وباید دید با این حجم از افزایش تعداد این زنان بیپناه، آیا تمهیداتی برای آموزش و زندگی بهتر آنها اندیشیده میشود یا خیر؟