آیتالله دكتر احمد بهشتی
همسران ایدهآل قرهالعین یكدیگرند، زیرا یكدیگر را بر حسب میل طبیعی و نیازهای اصیل و اساسی خویش یافته و مجذوب یكدیگر شدهاند.
اصطلاح فارسی «قرهالعین» چشمروشنی است، لیكن در آن تعبیر عربی، لطفی نهفته است كه در این تعبیر فارسی، آن لطف، نهفته نیست اگرچه بیلطف هم نیست.
قرهالعین، همان كسی است كه دیدنش موجب نشاط و شادی گردد. نهتنها زنان و شوهران باید قرهالعین یكدیگر باشند، بلكه فرزندان نیز برای پدران و مادران، و دوستان صمیمی برای یكدیگر و مرادها برای مریدها این چنینند.
یك نوع عدم تجانس، به مقتضای آفرینش، میان زن و مرد هست كه همچون الكتریسیته مثبت و منفی، یكدیگر را كامل و منشأ اثر میسازند و همچون قطب مثبت و منفی دو آهنربا، یكدیگر را میربایند و به وحدت میرسند.
اما از سوی دیگر، چند نوع تجانس و سنخیت هم لازم است كه در قرآن و احادیث اسلامی روی آنها تكیه شده است و ما آنها را زیر چهار عنوان ذكر میكنیم:
سنخیت در انسان بودن
تجانس و سنخیت، از انسان بودن شروع میشود. زن و مرد، هر دو انسانند. چقدر در اشتباه بودهاند كسانی كه مرد را انسان و زن را واسطه میان انسان و حیوان- یا حیوان شبیه انسان- تصور كردهاند! اینها نه تنها زن را نشناخته و به او توهین كردهاند، بلكه مرد را هم نشناختهاند و ارزش او را پایین آوردهاند!
حافظ هم روزگاری گرفتار چنین اندیشه غلطی شده بود. او در دوران جوانی خود گفت:
پیر ما گفت: خطا بر قلم صنع نرفت!
آفرین بر نظر پاك خطاپوشش باد!
ولی سرانجام به بركت تقوا و حكمت عملی متوجه شد كه خودش خطا كرده، نه قلم صنع و به همین جهت، چنین گفت:
نیست بر دایره یك نقطه خطا از كم و بیش
كه من این مسأله بیچون و چرا میبینم
آیا اینها هم حاضرند به تقوا و حكمت عملی روی آورند و حافظوار این حقیقت را بیچون و چرا بپذیرند كه بر دایره عظیم هستی، حتی یك نقطه خطا وجود ندارد؟!
گمان نزدیك به اطمینان این است كه روی سخن خداوند در آیه قرآنی زیر، به همین گونه افراد است:
یا ایهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدهٍ وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها؛
ای مردم! آنان كه زن و مرد را از لحاظ انسان بودن از جنس و سنخ یكدیگر نمیدانند، هم به زن اهانت كردهاند و هم به مرد، و این، برخلاف تقواست.
سنخیت در ایمان
غیرممكن است كه یك انسان مؤمن- كه به یگانگی خداوند معتقد است- بتواند با یك انسان مادی یا مشرك، كه از فطرت پاك و انسانی خود منحرف شده و فاصله گرفته است، با یك جذب و انجذابِ كامل، به وحدت برسد و از راه تركیب، دوگانگی را به یگانگی مبدل كند؛ بر همین اساس است كه قرآن كریم میفرماید:
وَلا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّی یؤْمِنَّ وَلأمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیرٌ مِنْ مُشْرِكَهٍ وَلَوْ أعْجَبَتْكُمْ وَلا تَنْكِحُوا المُشرِكینَ حَتَّی یؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أعْجَبَكُم؛
با زنان مشرك ازدواج نكنید تا اینكه ایمان بیاورند و كنیز با ایمان از زن مشرك بهتر است، اگرچه آن زن مشرك (از لحاظ زیبایی) مایه شگفتی شما باشد، و به مردان مشرك زن ندهید تا اینكه ایمان بیاورند و بنده باایمان از مرد مشرك بهتر است، اگرچه آن مرد مشرك مایه شگفتی شما باشد.
و مسلماً سنخیت میان مسلمان و اهل كتاب، زیاد است؛ زیرا در اعتقاد به مبدأ و معاد و رسالت و بسیاری از فروع و برنامههای عملی، با هم تشابه دارند؛ مانند: نماز و روزه و ... مطابق بعضی از روایات، با زرتشتیان نیز باید معامله اهل كتاب كرد.
در اینجا منظور ما از سنخیت در احصان، زنان پاكدامن و عفیفی كه خود را از آلودگی و روابط نامشروع منع و محافظت میكنند، است و در حقیقت، خواستهایم از اصطلاح قرآن خارج نشویم. در قرآن مجید، نه تنها به احصان زن توجه شده، بلكه در مورد مرد نیز اهمیت احصان گوشزد گردیده است.
به گفته شاعر:
كبوتر با كبوتر باز با باز
كند همجنس با همجنس پرواز
دلیل آن هم كاملاً روشن است؛ آنهایی كه آیینه روحشان به زنگار بیعفتی و هرزگی آلوده نیست، در اعمال وجودشان نسبت به آنانی كه روحی آلوده به گناه و هرزگی دارند، احساس تنفر میكنند.
اَلخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ وَالخَبیثُونَ لِلخَبیثاتِ وَالطَّیباتُ وَالطَّیبُونَ لِلطَّیباتِ؛
زنهای پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زنهای پلید و زنان پاك برای مردان پاك و مردان پاك برای زنان پاكند.
كفائت
باز هم بر این مطلب اصرار میورزیم كه مقصود از ازدواج، تنها آمیزش جسمی و تلافی فیزیكی نیست، بلكه آمیزش و اتحاد جانها و روانها نیز مورد عنایت است. چگونه ممكن است دو انسانی كه هیچ تشابه روانی ندارند، بتوانند عمری را با تفاهم در زیر یك سقف بگذرانند و از كثرت و تباین، به وحدت كامل و توافق برسند؟!
بسیارند كسانی كه از كفائت زن و شوی، هم طبقه بودن آنها را از لحاظ ثروت و مقامات مادی، میفهمند؛ اینگونه برداشتها نه منطقی است و نه اسلامی.
امام صادق(ع)، به اینها فرموده است كه:
اَلمُؤمِنُونَ بَعْضُهُمْ أكْفاءُ بَعْضٍ؛
بعضی از مؤمنان كفو و همتای یكدیگرند.
مردم مؤمن با یكدیگر، كفائت دارند.
در اینجا مقصود ما از كفائت زن و شوی همین مفهوم لطیف است؛ علاوه بر اینكه زن و شوی در انسانیت و احصان، سنخیت و كفائت دارند، باید از لحاظ اخلاقی و درجه و مرتبه انسانیت نیز سنخیت داشته باشند. این مفهوم را ما به پیروی از روایات و رهنمودهای اسلامی، با واژه كفائت مشخص كردهایم.
امام صادق(ع) فرمود:
اَلكُفْوا أنْ یكُونَ عَفِیفاً وَعِنْدَهُ یسارٌ؛
كفائت شخص این است كه پاكدامن باشد و بتواند هزینه ازدواج و خانواده را تأمین كند.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
اذا جاءكُم مَنْ تَرْضَوْنَ خُلْفَهُ وَدینَهُ فَزَوَّجُوهُ وإلا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَهٌ فِیالأرْضِ وَفَسادٌ كَبیرٌ؛
هرگاه كسی آمد كه اخلاق و دینش را میپسندید، به او همسر بدهید و اگر ندهید، در روی زمین، فتنه و فسادی بزرگ است.
در كتابهای فقهی ما آمده است كه:
هرگاه ولی (پدر یا جد پدری)، دختری را از ازدواج با مردی كه كفائت دارد، منع كند و دختر به این ازدواج مایل باشد، اجازه ولی لازم نیست؛ اما اگر او را از ازدواج با كسی كه نظر عرف، كفائت ندارد منع كند، دختر باید اطاعت كند، بلكه اگر او را از ازدواج با كسی منع كند كه كفائت شرعی دارد، ولی برای خانواده ننگ و زشتی محسوب میشود، باید اطاعت كند.
كفائتی كه در این مسأله مورد نظر است، تنها كفائت از لحاظ ایمان و اسلام نیست، بلكه مربوط به جنبههای اخلاقی و فضایل و كمالات انسانی نیز هست.
تضاد و عدم سنخیت
حتی از نظر اسلام، بعضی از صفات است كه زیبنده مردان و بعضی از صفات است كه زیبننده زنان است.
زن بودن، هنر میخواهد. همچنان كه مرد بودن نیز هنر میخواهد.
پیامبر خدا(ص) میفرمود:
خداوند لعنت كند زنانی را كه خود را همانند مردان میكنند و خداوند لعنت كند مردانی را كه خود را همانند زنان میكنند.
متأسفانه، یكی از گرفتاریهای بشر عصر ما ارمغان تمدن غربی است، حالت گریز غالبِ زنان غربی از زنانگی و گرایش آنان به طرف مردانگی است. این عارضه كمابیش در مردان غربی نیز پیدا شده است.