چگونه به تغذیه سالم روی بیاورریم؟
آیا مؤمنان را گاه آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا و سخن حق که نازل شده است، خاشع شوند؟
همانند آن مردمی نباشند که پیش از این کتابشان دادیم و چون مدتی بر آمد دلهایشان سخت شد و بسیاری نافرمان شدند؟
فضیل عیاض با شنیدن این حرف به خود آمد و گفت «گاه آن فرا رسیده و از وقت نیز بگذشته است».
داستان بالا را همگی به یاد داریم. در دنیایی زندگی میكنیم كه در اطلاعات غوطهوریم و هر سال و هر سال برای چندمین بار اصول رعایت سلامتی را از رسانههای مختلف میبینیم و میشنویم و میخوانیم.
ما را چه شده؟ از من دعوت شده بود كه برای شما هموطن عزیزم چند صفحهای درباره اصول تغذیهای در ایام عید نوروز بنویسم. با خود گفتم آیا مگر همه بعد از این همه سال تكرار مطالب، حقیقت را نمیدانیم؟ پس چه لازم است كه در این مورد مطلب بنویسم.
یادم آمد كه همیشه خنجر را از پشت میخوریم و ظاهر ساده مطلب، باعث قربانی شدن و بیتوجهی به آن میشود. پس گفتم قبل از آنكه شروع به نوشتن مطلب كنم چند سطری به عنوان پیش درآمد بنویسم. آن هم از نوع پیش درآمدهایی كه از خود درآمد بیشتر میشوند.
پس از اتمام حجت و تبیین حقیقت –كه طبیعتا مسوولیت به دنبال دارد- اگر دیگر بار هم بیتوجهی كنیم انگار كه گویی قلبمان از شنیدن سخن حق و عمل به آن سخت شده.
نكته 1: بیتوجهی به بدنمان شرعاً حرام است و عقلا بیعقلی!
از حد نگذریم و نگذاریم دلهایمان از شنیدن راستی سخت شود و از عمل به آن غافل. و اما هرچیزی حدی دارد و هر ملكی مرزی، و مرز خدا روی زمین محارمش هستند. بی توجهی به بدنمان شرعا حرام است و عقلا بی عقلی.
این حكایت هر روزه ماست. قبل از اینكه آرزوهای محال بكنیم و قبل از آنكه «از گاه بگذرد» به خود آییم و مراقب بدنمان باشیم، بدنی كه خشتهایش هر 120 روز یكبار عوض میشود، خشتها را از طلا كنیم و از مرمر و الماس، نه از خشت خام و كاه و گل كه بارانی هم آن را بشوید و ویرانه شویم.
مغضوبترین حالت بنده پیش پروردگارش زمانی است كه شكمش انباشته باشد. در نوروزی كه بنا بود نو شویم، چابك و چالاك شویم، در دشت و دمن بخرامیم و با صدای بلند بخندیم، خوردن را تنها لذت كهكشان راه شیری و حومه ندانیم. پرخوری آدم را سنگ دل میكند. دل را هم سنگ میكند و در رگی كه قرار بود خون گرم جاری شود پیه و چربی نشست میكند.
نكته 2: هر روز یكی از عادتهای بد تغذیهای را كنار بگذارید
اینك كه این نوشته را میخوانی با خود عهد ببند كه هر روز یكی از عادتهای بد تغذیهای را كنار بگذاری. با خود عهد ببند كه «دیگر با بدنم نا مهربان نخواهم بود». با خود عهد ببند كه اول قدم امر به معروف و نهی از منكر خودم هستم و خودت را از عادات بد غذایی نهی كن و خودت را و دوستانت را به در پیش گرفتن عادات خوب غذایی امر كن. اما بیشتر خودت را به عادات خوب غذایی امر كن. خوشا به حال كسی كه پرداختن به عیوب خویش، او را از پرداختن به عیوب دیگران باز دارد.
فلینظر الانسان الی طعامه. باز هم جلوی تلویزیون مینشینیم و بیتوجه به غذا، در برابر هیجان، غم یا شادی، نمیدانیم چه میخوریم و چقدر میخوریم و چقدر میجویم و چگونه میبلعیم و انتظار داریم گوشت تنمان شود. روز را میگیریم و میخوابیم و شب را تا صبح سلاخی میكنیم، در حالیكه خدا روز را برای فعالیت و شب را برای استراحت قرار داد. اطلاعاتمان را در مورد ضربالمثل ملل مرور میكنیم و میگوییم فلان ملل میگویند صبحانه را خودت بخور، ناهارت را با دوستت تقسیم كن و شامت را به دشمنت بده ولی وقتی دوست و فامیل را دعوت میكنیم یا دعوت میشویم شام مفصل میدهیم و شام مفصل میخوریم. مگر دشمن هم هستیم؟ میشود آیا همدیگر را به صبحانه دعوت كنیم و خریدن نان گرم را هم گردن مهمان بیندازیم؟ به خدا میشود. به زمین و زمان كه میشود. بگذریم كه نان بربری بهتر است.
«خودم و شما را دعوت میكنم به تقوی و نظم در امورتان» این گفتار مردی است كه دشمنانش هم میستایندش. تقوی از چه؟ نظم در چه؟ در همه چیز از جمله تقوی از بدخوری و نظم در خوردن و خوابیدن.
«چرا چیزی میگویید كه خود عمل نمیكنید». خدا ما را سرزنش میكند كه خود پند میدهیم و خود عمل نمیكنیم. مبادا متخصص قلب باشم و خودم چاق باشم یا سیگار بكشم تا قبح چاقی و سیگار كشیدن را از بین ببرم. همه ما ذرات به هم پیوستهایم. خدا پروفسور حسابی را رحمت كند. ما بینهایتیم. ما به هم پیوستهایم و هر كار خوب یا بدی كه انجام میدهیم اثراتش به همه میرسد و تركشش به پای همه میخورد.
اگر خدا ثروت بی حسابی به من داده (بهتر بخوانیم اگر من ثروت بی حسابی را كه معلوم نیست چگونه اندوختهام)، نیایم و كارخانه مواد غذایی از انواعی احداث كنم كه میدانم مضر به حال جامعه است، اگر با این كارم فقط یك دقیقه از عمر مردمم كم كنم، میشود هفتاد میلیون دقیقه كه با كمك چرتكه خانوادگیام به عبارتی میشود 48611 سال كه نمیدانم آیا 48611 سال پیش حتی دایناسورها هم زنده بودند كه كمی شكلك دربیاورند بخندیم یا نه.
در یك برنامه علمی تلویزیونی نشان ندهد كه فلان تنقلات مضر است و وسط برنامه تبلیغ همان تنقلات را نشان ندهد. من پدر و مادر نیایم به عنوان جایزه، برای بچهام چیزی جایزه بدهم كه هر روز خودم هم میگویم برای سلامتی بد است. «چرا چیزی میگویید كه خود عمل نمیكنید». وقتی هر روز چیزی بگوییم كه عمل نكنیم همین آشی میشود كه در حال تناولش هستیم. كمی چرب و چیلی میشود و بعد از خوردنش كیفمان كوك میشود. منتها وقتی كوكش كمی بیشتر میشود طومار و نسخهمان هم در هم پیچیده میشود.
فرصتی بینظیر برای جبران كمبودهای مواد مغذی
بدنمان هر 120 روز یكبار، یعنی حدود هر فصل یكبار، نو و عوض میشود، چرا كه عمر سلولهای ما به طور میانگین در همین مدت سر میآید و فرصتی بینظیر به دست میآید كه با مصرف غذاهای مناسب، كمبودهای مواد مغذی بدنمان را برطرف كنیم و بنیانی نو در اندازیم. با نوروز كه حتی سنگها هم به حرف درمیآیند و لباسی از گلسنگ به تن میكنند و دانههایی كه زیر خروارها خاك و قلوه سنگهایی به سنگینی هزار بار سنگینتر از وزن خود خفتهاند، به شگفتی سر از زیر خاك بر میآورند تا نوروز را ببینند و خود رقاص این میانه شوند. همه دوباره مبعوث و برانگیخته میشوند تا حیاتی نو را ببینند. چرا ما نو نشویم؟!
هر سال دعا میكنیم خدا ما را متحول كند ولی یادمان میرود كه خدا میگوید من هیچ قومی را متحول نمیكنم تا مگر خود خودشان را تغییر دهند.
آیا هر روز نمیشنویم كه عمر ابتلا به سرطان در كشورمان نزدیك یا بیش از ده سال به نسبت سایر كشورها پایین آمده؟
آیا هر روز نمیشنویم كه عمر ابتلا به بیماریهای قلبی در كشورمان نزدیك یا بیش از ده سال به نسبت سایر كشورها پایین آمده؟
آیا هر روز نمیشنویم كه عمر ابتلا به بیماریهای استخوانی در كشورمان نزدیك یا بیش از ده سال به نسبت سایر كشورها پایین آمده؟
آیا هر روز نمیشنویم كه شیوع چاقی در كشورمان نزدیك به آمریكا شده و در برخی استانها از آن هم فراتر رفته؟
بیماریهای تنفسی را هم كه دیگر باید سنجاق سینه خود بدانیم.
منتظریم چه كسی بیاید كمكمان كند؟ سازمان بهداشت جهانی؟ صلیب سرخ؟
هلال احمر، یا كدام سازمان بنفش، نیلی، آبی، سبز دیگر؟ آیا نمیدانیم تغذیه چقدر در پیشگیری از بیماریها و درمان آنها نقش دارد؟
همه ما میدانیم مقدار غذایی كه میخوریم خیلی خیلی بیشتر از فعالیتی است كه امروزه انجام میدهیم. در ایام عید هم كه قربانش بروم بساط سفرههای رنگارنگ گسترده است و جیبمان پر از تنقلات است و ساعت 10 ،12 از خواب ناز چونان زیبای خفته به پا میخیزیم و دوباره عاداتمان را از سر میگیریم. میدانیم كه این عادت بد است و باز هم میكنیم. ما را چه شده؟ هركدام ما اگر خدای نكرده به یك بیماری قلبی، سرطانی یا هر بیماری دیگری مبتلا میشدیم آرزو میكردیم كه ای كاش یكی ما را از این روزها با خبر میكرد و پیش خود هم سخت قسم میخوردیم اگر فقط چند ماه (و فقط چند ماه ناقابل) كسی مرا از این روز باخبر كرده بود حتما حتما خودم را تغییر میدادم و عادتهای بدم را كنار میگذاشتم و مواظب بدنم میشدم، ولی دیگر دیر شده و قطار مسافربری (نمیگویم كدام شركت، كه همیشه خدا تاخیر داشت) اینبار كمی هم زودتر رفته!
نكته 3: به عادات خوب غذایی دعوت كنید و از عادات بد غذایی دوری كنید
اینك كه دانه مرده از زیر خاك سر بر میآورد ما هم همه به پا خیزیم، از نو به پا خیزیم. به عادات خوب غذایی دعوت كنیم و از عادات بدغذایی دوری كنیم. نیاییم تلویزیون را محلی برای تبلیغ یك ماده بد غذایی برای هفتاد میلیون ایرانی كنیم. منِ رستوراندار، غذای بد به مردم ندهم. از كمبود بودجه نهراسیم. اگر میترسیم سزاوار است از خدا بترسیم.
هیچ دردی نیست مگر اینكه دوایش در غذایی نهفته است. غذا را همه چیز بدانیم و چیزی كه در مورد تغذیه نمیدانیم نگوییم و با نشر اطلاعاتی كه نمیدانیم درست است یا غلط، نسلی را به اشتباه نیندازیم.
با خود مهربان باشیم، فعالیت را بیشتر و غذا خوردنمان را كم كنیم ولی متنوع بخوریم. روز را بیدارباش كاركنیم و شب را بخوابیم. در دور هم نشینیها و مجالس از سلامتی بگوییم و شادی و خنده.