خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از یک طرف برخی پزشکان مسلمان و متعهد، دست به تحقیقات در زمینه طب سنتی-اسلامی زده اند و درمانهای طب سنتی-اسلامی را در اولویت نسخ تجویزی خود قرار دادهاند و حتی رفتارهای درمانی طب سنتی-اسلامی همچون حجامت را در مطب خود انجام میدهند و از طرف دیگر برخی از پزشکان جراح، طی سالهای جنگ تحمیلی با انجام عملهای متعدد برروی خیل مجروحین، به مهارت و تجربیات ارزندهاي دست یافتند.
البته معلوم نیست در انتقال این تجربیات تا چه حد موفق بوده اند. حال فرض میکنیم که در این زمینه موفق بودهاند و جراحان زبردستی را تحویل جامعه دادند و میدهند. اما سؤال اینجاست که وقتی بتوان گره بسیاری از بیماریها را به راحتی با دست طبیبان طب سنتی-اسلامی باز کرد، چرا برای باز کردن گره بیماریها، متوسل به دندان تیز و برنده پزشکان شیمیایی و جراح شویم و بدین ترتیب، نه تنها درد وعوارض زیادی برخود تحمیل کنیم، بلکه پول بسیار بیشتری نیزهزینه کنیم.
به عنوان مثال با بکار بستن دستورات طب سنتی-اسلامی میتوان به راحتی عفونتهای داخلی چون گلودردها و سرماخوردگیها را درمان کرد، گرفتگی عروق کرونر قلب را برطرف کرد، یا مانع بروز بیماریهای چشمی از جمله آب مروارید و ضعف بینایی شد، طوری که دیگر نیازی به عمل جراحی نداشته باشیم و در نتیجه از خطرات احتمالی و هزینههای اضافی در امان بمانیم.
یکی از سلاحهای مهمی که در خدمت طب سنتی-اسلامی است، گیاهان یا گیاه درمانی میباشد. این اسلحه در بسیاری از ممالک پیشرفته و توسعه یافته بصورت رسمی و گسترده بکار گرفته شده است اما در کشور ایران تا کنون و رسما به این نعمت خدادادی بها داده نشده است.
شاید علت این اتفاق نا مبارک، کاسه از آش داغتر شدن برخی از پزشکان ایرانی باشد، چرا که اصول پزشکی جدید، میراث پزشکان غربی قرن نوزدهم و بیستم میلادی است. اما از اواخر قرن بیستم تا به امروز، پزشکان غربی به طرز حیرت آوری از طب سنتی کشورهای متمدن شرقی و طب اسلامی استقبال کرده و به همان نسبت از داروهای شیمیایی فاصله گفته اند. به عنوان مثال در کشور آمریکا قانونی برای گسترش مصرف گیاهان دارویی تصویب شده و به اجرا در آمده است که به موجب آن اگر حداقل هفتاد درصد از داروهایی که پزشک برای بیمار تجویز میکند گیاهی یا دارای منشا گیاهی نباشد، بیمار میتواند از پزشک شکایت کند.
تاسیس دانشکده طب اسلامی در شهر نیویورک آمریکا و همچنین ایجاد صدها مرکز درمانی گیاهی در کشورهای پیشرفته اروپایی گواه بر استقبال دولتهای غربی از شیوههای درمانی طب سنتی است. جدیدترین آمارها نشان میدهد که سرانه مصرف گیاهان دارویی در آمریکا سالانه 2/5 کیلوگرم است اما درایران فقط 25 گرم میباشد که این یعنی آمریکا ییها 100 برابر ایرانیها گیاه دارویی مصرف میکنند.
نتایج یک نظر سنجی که چهل سال پیش در آلمان انجام شد حاکی از آن است که گرایش مردم آلمان به طب گیاهی روز به روز افزایش مییابد به گونهاي که از هر دو آلمانی یک نفر از طب گیاهی برای درمان استفاده میکند و همچنین تنها هشت درصد از اطبای آلمانی تمایل به کاربرد گیاهان دارویی و داروهای گیاهی ندارند و از 126 هزار نوع داروی مجاز به فروش در آلمان 90 هزار نوع آن دارای منشا گیاهی هستند.
در رابطه حفظ سلامتی بوسیله گیاهان دارویی، مجله سازمان بهداشت جهانی در مورخه اول ژوئیه1978 مینویسد: (مواد شیمیایی داروها به بدن انسان صدماتی زده و اثرات نامطلوبی ببار آورده است و همین امر باعث شده که مردم از آنها روی گردان شوند و به طرف داروهای گیاهی علاقه بیشتر نشان دهند. دانش جدید نتایجی را که انسان انتظار داشته، برآورده نکرده است زیرا سالانه بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفر از افراد بستری شده در بیمارستانهای آمریکا را مبتلایان به عوارض جانبی حاصل از مصرف داروهای شیمیایی تشکیل میدهند.
به عبارت دیگر داروهای جدید که بهتراست آنها را سموم مخفی بنامیم کاملا مرموزانه، اقتصاد و نیروی انسانی و بهداشت مردم را سریعا به پرتگاه فنا میکشاند.) اخیرا هم دکتر لانکتوت، پزشک کانادایی در کتاب خود با نام مافیای پزشکی، پس از تجربیات گوناگون به این باور رسیده است که 75 درصد از پولی که در نظام سلامت جدید خرج میشود، غیرضروری است و به درد سلامتی نمی خورد.
او نام نظام فعلی را نظام بیماری (بجای نظام سلامت) میگذارد و بیان میکند: (اگر هم طبیبان و هم بیماران ناراضی هستند، پس کس دیگری باید خوشحال باشد که موجب شده این نظام، دائمی شده و در تمام دنیا گسترش یابد، همان کسی که از آن سود میبرد.
رسما به ما گفته میشود که این نظام، در خدمت بیماران است اما در عمل در خدمت صنعتی است که آن را با ریسمانهایی نگه داشته و یک نظام بیماری را به سود خود تداوم میبخشد. ما آن را مافیای پزشکی مینامیم.)
خوشبختانه در اکثر کشورهای شرقی و غربی، طب سنتی، طبیعی و گیاهی با حمایت دولتها در حال گسترش میباشد اما در ایران اقدامات مغرضانهایی از جانب برخی بر ضد طب سنتی-اسلامی صورت گرفته و میگیرد؛ یکی از آن اقدامات، طرح پزشک خانواده است.
در حقیقت طرح پزشک خانواده یک برنامه خطرناک است که اگر گسترش و تداوم بیابد، تیشه به ریشه درخت طب سنتی-اسلامی میزند و در نتیجه، شجره طیبه طب سنتی-اسلامی که توسط انبیا، معصومین(ع) و حکمای بزرگی چون رازی و ابن سینا کاشته و آبیاری شده است، برای همیشه خشک میشود.
در همین رابطه و به منظور کم کردن نگرانی جامعه، یکی از مقامات وزارت بهداشت، عنوان میکند که به پزشکان خانواده در زمینه طب سنتی آموزش داده میشود. این مقام مسئول از این حقیقت غافل است که یک فرد باید حداقل ده سال به طور مستمر در زمینه طب سنتی-اسلامی تحقیق، تفحص وآزمایش کند تا شاید به درجه ایی از اجتهاد در این طب مقدس برسد.
اینکه برخی از پزشکان طب شیمیایی تحت عنوان پزشک خانواده و با برخورداری از اعتبارات دولتی، ژست حکیم بخود بگیرند و بدون مطالعه و تحقیق و لحاظ کردن ظرایف طب سنتی-اسلامی، داروی گیاهی و گیاه دارویی تجویز کنند، خیانتی دیگر به بیماران است.
بنابراین و با توجه به سخن ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب(مدظله) که فرمودند: (دغدغه قلبی امروز من، طب اسلامی ایرانی است، به آن بپردازید)، از مسئولین ذیربط انتظار میرود که با لغو کردن طرح پزشک خانواده، این خطر بزرگ را برطرف کنند چرا که به موجب چنین طرحی، طب شیمیایی رواج داده میشود و مردم تشویق به مراجعه بیش از حد به پزشکان بی اطلاع از مبانی عمیق و ظریف طب سنتی-اسلامی میشوند.
در ضمن با ملغی کردن طرح پزشک خانواده، بار مالی گزافی از دوش دولت برداشته میشود و دولت میتواند بهتر و سریعتر به حل بزرگترین معضل کشور که بیکاری میباشد، بپردازد.
در پایان از مسئولین خدوم نظام جمهوری اسلامی ایران خواهشمندم که ترتیبی اتخاذ فرمایند تا طب سنتی-اسلامی در سراسر کشور به جایگاه حقیقی خود برسد و در نتیجه جامعه طب سنتی-اسلامی ایران بتوانند خدمات خود را براحتی در اختیار آحاد ملت شریف ایران قرار بدهند.
البته این مهم برآورده نخواهد شد مگر با تشکیل وزارت یا سازمانی مستقل تحت عنوان وزارت یا سازمان طب سنتی-اسلامی و به دنبال آن تشکیل کمیتهها و کلینیکهای طب سنتی-اسلامی در همه شهرهای ایران اسلامی و در نهایت استفاده از تجربیات تمامی طبیبان و محققین طب سنتی-اسلامی و عطاران برجسته سراسر کشور.
برای خواندن بخش اول -طب سنتی یا طب جدید؟- اینجا کلیک کنید.