Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 15:10

23
خرداد
قناعت و ساده زیستی راز پایداری زندگی مشترک

قناعت و ساده زیستی راز پایداری زندگی مشترک

زندگی در گذر زمان فراز و نشیب‌های فراوانی دارد. در این مسیر پر مشقت اما زیبا، داشتن همسفری خوب و همپا که می‌تواند دغدغه‌های پیرامون را نیز کاهش دهد، نعمتی ارزنده است.

گفت‌وگو: رضا حسینمردی، عکس: وحید ریحانی‌طلب

 

گفتگوی اختصاصی دنیای ‌سلامت با دکتر محمد رضا فرتوک‌زاده، جراح چشم پزشک و دکتر عزیزه قاسمی‌نژاد، متخصص زنان و ناباروری

زوج پزشک در دنیای سلامت

زندگی در گذر زمان فراز و نشیب‌های فراوانی دارد. در این مسیر پر مشقت اما زیبا، داشتن همسفری خوب و همپا که می‌تواند دغدغه‌های پیرامون را نیز کاهش دهد، نعمتی ارزنده است.

نعمتی که خداوند در سرنوشت تک تک انسان‌ها نسبت به آن نوید داده و با گذر زمان با تولد فرزندان سالم، خوب و لایق صدچندان خواهد شد.

در این میان زوج‌هایی هستند که به واسطه مسیر تحصیل و یا زندگی شغلی و حرفه‌ای خود با یکدیگر در محیط اجتماع یا دانشگاه آشنا شده و در قالب هدفی یکسان و متحد، گام به عرصه زندگی مشترک می‌گذارند و سختی‌ها را به جان می‌خرند که درخت زندگی‌شان میوه‌هایی پر بار و سایه‌ای فرح بخش تقدیم اجتماع کند.

این دیدگاه بهانه‌ای بود تا خوانندگان مجله دنیای‌سلامت را از نزدیک با یکی از نمونه‌های عینی اینگونه زوج‌های موفق و همپا آشنا کنیم. انسان‌هایی ساده زیست و در عین حال خدمتگزار که تمام وقت و زندگی خود را برای تربیت و آموزش نیروهای متخصص در دانشگاه، کمک به درمان بیماران در بیمارستان‌ها مصروف داشته‌اند.

در یکی از روزهای بهاری گپ و گفتی داشتیم با زوج موفق پزشکی جناب آقای دکتر محمد رضا فرتوک‌زاده جراح چشم پزشک و خانم دکتر عزیزه قاسمی نژاد متخصص زنان و ناباروری در محل مطب این دو بزرگوار؛ مطبی کوچک با دو اتاق در کنار هم برای پذیرش بیماران... .

بدین ترتیب شما را به خواندن جزئیات این دیدار دعوت می‌کنیم شاید که بتوانیم الگویی از زندگی مشترک همراه با عشق، علاقه، تلاش برای کسب علم و خدمتگزاری به مردم و درعین حال ساده زیستی را به شما گرامیان معرفی کنیم. 

جناب دکتر در هفتمین دهه عمرتان هستید، لطفاً مختصری در خصوص مسیر زندگی خود برای خوانندگان ما بفرمایید.

محمدرضا فرتوک زاده، جراح چشم پزشک و فوق تخصص پیوند قرنیه هستم. سال 1329 در تهران و در خانواده‌ای مذهبی و بازاری متولد شدم. پدرم فردی متدین و وارسته و از دوستان‌ آیت‌اله کاشانی بودند.‌ ایشان در بازار به عنوان فردی با صداقت ومورد اعتماد مشهور بودند.

در محله سرآسیاب دولاب (حوالی  میدان ژاله سابق) به دنیا‌ آمدم و دوران دبستان را نیز در همان محله گذراندم؛ دبیرستان را در مروی که یکی از قدیمی‌‌ترین و مشهورترین دبیرستان‌‌های دولتی کشور بود گذراندم و آنجا با اساتیدی همچون مرحوم آقای حجازی آشنا شدم (‌ایشان از انقلابیون بودند).

پس از پایان دوران دبیرستان در رشته طب دانشگاه علوم پزشکی شیراز پذیرفته و مشغول شدم. در دوران تحصیلات دانشگاهی چندین بار توسط ساواک دستگیر و زندانی شدم.

دوره 7 ساله پزشکی عمومی‌ را به دلیل زندان‌های مکرر 9 ساله به پایان رساندم. متعاقب پزشکی در رشته تخصصی پزشک خانواده پذیرفته و دوران چهار ساله آن را به پایان رساندم. مدتی رییس دانشکده پزشکی فسا بودم و مدتی نیز رییس دانشگاه شیراز بودم.

قبل از ادغام بهداری و علوم پزشکی همه رشته و حتی علوم پزشکی زیر نظر دانشگاه فعالیت می‌‌کردند و من هم در همان دوران مدتی رییس دانشگاه شیراز بودم. سپس با سمت دبیر شورای آموزش تخصصی کشور در تهران مشغول خدمت شدم. بعد از آن معاون آقای دکتر ملک‌زاده در معاونت آموزشی شدم.

در سوابق کاری، ریاست دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه قم را نیز در کارنامه کارم. وقتی دانشگاه علوم پزشکی تهران با علوم پزشکی ‌ایران ادغام شد معاونت آموزشی دانشکده طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران را نیز عهده دار بودم.

اکنون که بازنشسته شدم، مشغول تألیف کتب و معالجه بیماران هستم. در خصوص چشم پزشکی، تغذیه، سالمندی و مسائل طب اسلامی‌ نیز اقدام به تألیف و نشر کتابی تحت عنوان"آموزش و سبک زندگی با رویکرد طب سنتی اسلامی‌ ‌ایرانی" نموده‌ام.

من در دوران فعالیت‌های مذهبی و سیاسی در دانشگاه شیراز، زمانی که برای دانشجویان کلاس‌های مذهبی برگزار می‌‌کردم با دانشجوی متدین و مذهبی به نام خانم دکتر عزیزه قاسمی‌‌نژاد آشنا شدم. آن زمان ‌ایشان دانشجوی سال دوم پزشکی بودند.

با‌ ایشان ازدواج کردم و حاصل  این پیوند سه فرزند است. دختر بزرگم سمانه فرتوک‌زاده متخصص قلب است؛ پسرم محمد‌ها‌دی فرتوک‌زاده میکروبیولوژیست است و دکترای مدیریت دارد؛ سوده فرتوک‌زاده دختر دیگرم متخصص رادیولوژی است.

همه این عزیزان ازدواج کرده‌اند. سه نوه به نام‌های ریحانه، محمد صدرا، نورا و صبا دارم. 

مشوق آنها در مسیر تحصیل شما بودید یا همسرتان؟

مشوق اصلی مادرشان بوده است و من هم بی‌تأثیر نبودم. خیلی دوست داشتم همه فرزندانم در مسیر علم و پزشکی تلاش کنند تا برای مردم، خود و خانواده‌شان مفید باشند.

خدا را شکر که اینطور شده و مایه سرافرازی من و خانواده هستند.

از افتخاراتم کمک به تسریع و تسهیل مسیر ازدواج فرزندانم بود. در روزگاری که جوانان برای تشکیل خانواده دیر اقدام می‌‌کنند، من برای فرزندانم همسر گزیدم و راهنمایی‌شان کردم. 

مشوق شما در ادامه تحصیل چه افرادی بودند؟

مشوق من در انتخاب رشته چشم‌پزشکی همسرم بود، ولی قبل از چشم‌پزشکی در تخصص «پزشک خانواده» تحصیل کردم.

زمانی که این رشته تخصصی را به پایان رساندم، اعلام شد که این رشته منحل شده است!

در حالی که رشته بسیار مفیدی بود و به دلیل نیاز کشور در دوران آغاز انقلاب و جنگ به سایر تخصص‌ها‌، رشته پزشک خانواده منحل شد.

من مجبور شدم دوباره در مسیر دیگری ادامه دهم و چشم‌پزشکی را انتخاب کردم. آن زمان صاحب خانواده بودم و ادامه تحصیل به دلیل هزینه‌های زندگی با حقوق رزیدنتی خیلی دشوار بود (فکر می‌‌کنم حقوقم شاید هفتصد تومان بود که پانصد تومان آن را برای اجاره می‌‌دادم و با 200 تومان ‌امرار معاش می‌کردیم)؛ سال 1363 بود و ما دو فرزند داشتم.

کمکی از کسی نداشتم و مرحوم پدر هم از نظر مالی قوی نبود. ما با سختی‌ها‌  می‌‌ساختیم ولی شاد بودیم و اصلاً دغدغه‌‌هایی که این روزها مردم دارند و نگران وسایل زندگی، ماشین، خانه و هستند را نداشتیم.

زندگی سالمی‌ داشتیم. دوران دانشجویی یک اتاق در یک خانه اجاره کرده بودیم و در ماه 500 تا تک تومانی اجاره می‌‌دادیم.

یک وعده غذای دانشگاه می‌‌گرفتیم و با همسرم می‌‌خوردیم یا  اینکه در خانه با همسرم بادمجان سرخ  می‌‌کردیم و با نان می‌‌خوردیم و لذت می‌‌بردیم.

اصلاً به فکر تجملات و ریخت و پاش و این دغدغه‌ها‌ نبودیم. اگر غیر از این بود در آن شرایط صاحب دو فرزند نمی‌‌شدیم. 

ازدواج و انتخاب همسر در دوران تحصیل چقدر می‌‌تواند مناسب باشد؟

خیلی خوب شد که همسرم را برای زندگی مشترک انتخاب کردم چون هر دو در کنار هم در مسیر تحصیل گام برمی‌‌داشتیم.

آن زمان ‌ایشان دانشجوی سال دوم بود و من سال پنجم طب بودم و تا مقطع فوق تخصص درس خواندیم.

همسرم در رشته زنان، ناباروری و فلوشیپ‌ آی وی اف تحصیل کرد و من در رشته تخصصی جراحی چشم و فلوشیپ پیوند قرنیه و سگمان قدامی‌ موفق به تحصیل و طبابت و درمان بیماران شدیم.

کنار هم به درجات مختلف دانشگاهی و استادی نائل شدیم؛ در این سال‌ها فعالیت‌های علمی‌ و پژوهشی نیز داشتیم.

همسرم تا همین اواخر که بازنشسته شود، معاون آموزشی بیمارستان میرزاکوچک خان از مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. 

یک روز و هفته کاری و زندگی شما چگونه  می‌گذرد؟

مطب، درمانگاه، اتاق عمل جراحی و درمان بیماران عمده فعالیت‌های روزمره است. بخشی نیز به عبادت مشغولم.

حدود یک ششم زمان را به نوشتن کتاب  می‌‌گذرانم. ساعت‌های مفید و خوبم حضور در مطب و رفع مشکلات مردم است بخش دوم ساعات خوبم نگارش مطالب علمی‌ و مفید برای مردم است و بخش سوم که برای من لذت‌بخش است دورهمی‌ با فرزندان و نوه‌ها‌ است که احساس خوب و لحظات خوشحالی داریم.

تقریباً همه روز‌های کاری من با طبابت و درمان بیماران پر شده است.

یک وقت‌هایی در طول هفته با پسرم استخر  می‌‌رویم؛ هفته‌ای یک یا دو بار به مادرم سر می‌‌زنم و به ‌امور‌ ایشان رسیدگی می‌‌کنم چون پدرم به رحمت خدا رفته‌اند.

دید و بازدید و رفت و‌ آمد با فرزندانم نیز در برنامه هفتگی ما قرار دارد.

تقریباً سینما و تئاتر نمی‌‌روم. سفر را دوست دارم و هشت مرتبه سفر زیارتی عتبات داشتم و فکر می‌‌کنم بهترین سفر در طول عمرم با وجود اینکه کشور‌های مختلفی مسافرت داشته‌ام همین سفر زیارت کربلا و نجف و کاظمین است.

من حدود 53 کشور دنیا را رفتم و دیده‌ام ولی هیچکدام حتی یک میلیونیوم سفر عتبات نمی‌‌شود. بعد از آن مشهد مقدس که سالی چند بار سفر  می‌‌کنم. 

جناب دکتر شما جراح چشم پزشک هستید ولی چطور در دانشکده طب سنتی هم فعالیت  می‌‌کردید؟

من آنجا معاون آموزشی دانشکده بودم و در تأسیس و تکثیر آن و همچنین دانشکده‌‌های دیگری نقش داشتم.

سعی کردم مطالب طب سنتی به روش علمی‌ در دانشکده‌ها‌ تدریس شود و مطالب سنتی به زبان علمی‌ مطرح گردد.

هنوز فکر  می‌‌کنم جا دارد که دستورات حکمای طب سنتی به زبان علمی‌ و برای کاهش آلام مردم مورد توجه قرار گیرد.

با این تفکر و بهره‌گیری از آن  می‌‌توانیم از وابستگی به طب جدید و مصرف گرایی فراوان در دارو رها شویم.

ما درحال حاضر از  میان پزشکان پذیرش  می‌‌کنیم. آنان پس از چهار سال تحصیل دانش آموخته طب سنتی ایرانی می‌‌شوند.‌ این افراد برای جامعه مفیدند چون پایه علمی‌ آنان پزشکی است و حالت عامیانه ندارد.

دقت و توجه به درمان بیماران توسط این دانش‌ آموختگان بالاست. افتخار ما این است که پزشکان را وارد این رشته کرده‌ایم.

کشور‌های دیگر مانند هند و چین به دنبال صرفاً احیای طب سنتی و قدیمی‌ خودشان هستند و اعتماد زیادی نمی‌‌توان به نتیجه درمان داشت ولی ما در کشور به این درمانگران که طبیب هستند اعتماد فراوانی داریم. 

مهم‌ترین نکته‌ای که در خصوص طب سنتی به عموم مردم  می‌‌توان توصیه کرد چیست؟

مهم‌ترین مطلب در طب سنتی پیشگیری است. نوع غذا و سن مناسب مصرف آن بسیار مهم است.

هر مقطعی در سنین مختلف، تغذیه و شیوه زندگی متفاوتی دارد.

ورزش، خواب، بیداری، زمان‌هایی که  می‌‌توان خوابید و نباید خوابید و چیز‌هایی است که در طب سنتی مورد توجه قرار گرفته و باید برای هر فرد به شرایط سن و نیاز آن توصیه گردد.

ما باید تمدن ‌ایرانی و فرهنگ اسلامی‌ را احیا کنیم. متاسفانه بسیاری از جوانان تا نیمه‌‌های شب بیدارند. این کار از نظر سبک زندگی صحیح نیست.

ما در اسلام نماز مغرب و عشا داریم و بعد از آن شام باید صرف شود و سپس خواب توصیه شده است. صبح‌ها‌ باید زود بیدار شویم برای عبادت و صرف صبحانه و زندگی اجتماعی و کار.

یعنی روز کاری یک مسلمان قبل از اذان صبح آغاز  می‌‌شود. متاسفانه عده زیادی از مردم تا پاسی از شب بیدار مانده و صبح‌ها‌ تا نزدیک ظهر  می‌‌خوابند و ساعت یک بعداز ظهر صبحانه می‌خورند که بسیار اشتباه است و اصلاً سبک زندگی اسلامی‌ نیست و با این فرهنگ پیشرفت نخواهیم کرد.

صحبت‌های مقام معظم رهبری در خراسان شمالی که من بخشی از آن را در کتابم با نام «آموزش و سبک زندگی اسلامی‌ با رویکرد طب‌ایرانی» آورده‌ام، باید آویزه گوش قرار دهیم. با این نکته‌ها‌  می‌توان موجب تحولات موثری در‌ ایران و حتی جهان شد. 

با توجه به تخصص شما، شایع‌ترین علل مراجعه مردم به چشم‌پزشکی چیست؟

در رشته خودم چشم پزشکی، قوز قرنیه شایع است که برای پیوند قرنیه مراجعه  می‌کنند. بعد از آن آب مروارید که در اثر تخریب عدسی چشم بوجود می‌آید و علت دیگر مراجعه به مطب تبخال قرنیه است که قرنیه دچار لک شده و نیاز به جراحی دارد.

البته مراجعات برای عینک و تعیین درجات اصلاحی نیز زیاد است. برای لیزیک هم مراجعه کننده دارم ولی سونامی‌ لیزیک تقریباً از بین رفته و اگر کسی نیاز داشته باشد به حذف عینک با درجات بالا مراجعه  می‌کند.

قرنیه پیوندی از کجا تهیه  می‌کنید؟

بانک چشم کشور مسئولیت تهیه چشم برای قرنیه مورد نیاز پیوند را عهده‌دار است.

بانک چشم تقریباً هفته‌ای حدود 60 چشم اهدایی تأمین  می‌کند و براساس نیاز با شرایط خاص به سراسر کشور  می‌فرستد.

بیماران را به بانک چشم ارجاع  می‌دهیم و در آنجا برای هزینه‌‌های فراهم آوری و آزمایشات صحت چشم پیوندی، مبلغی دریافت  می‌کنند؛ البته دهندگان چشم برای چشم اهدایی پولی دریافت نمی‌کنند. 

پیوند قرنیه هم مانند سایر پیوندها شرایط خاص دارد؟

خیر. چون قرنیه رگ ندارد شرایط پیوند آن آسان‌تر و موفقیت آن بیشتر است.

قرنیه اهدایی چند روز بعد از پیوند جوش  می‌خورد و تا سه سال نیازمند رسیدگی و پیگیری است. 

استفاده از لنزهای طبی یا زیبایی چقدر برای قرنیه مخاطره آمیز است؟

استفاده از لنز احتمال عفونت و آسیب جدی به قرنیه را همراه دارد.

اگر کسی بخواهد عینک خود را حذف کند، بهترین جایگزین لازک یا لیزیک است.

تا جایی که مقدور است کسی را به قرار دادن لنز تشویق نمی‌کنیم بخصوص لنز‌‌های زیبایی. 

پیر چشمی‌ چطور؟

هنوز درمان قطعی در دنیا برای پیر چشمی‌ مطرح نشده و اگر چیزی گفته می‌شود اهداف تبلیغاتی دارد.

همه کسانی که پیر چشمی‌ دارند باید فقط عینک مناسب بزنند. توصیه نمی‌کنیم کسی برای پیرچشمی‌ دنبال جراحی برود. 

به سراغ خانم دکتر قاسمی (همسر آقای دکتر فرتوک‌زاده) می‌روم و از ایشان می‌خواهم از خودشان و مسیر زندگیشان بگویند.

من سال 1334 در تهران متولد شدم. در دبستان کیوان و دبیرستان امامیه دیپلم گرفتم و دوران پزشکی عمومی‌ را در دانشگاه شیراز گذراندم.

سال 1357 از دانشگاه شیراز فارغ التحصیل و برای گذراندن دوران تخصص وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم.

یک دوره فلوشیپی را در دانشگاه تهران گذراندم و برای دوره تکمیلی به دانشگاه لندن رفتم و با گذراندن دوره شش ماهه در سال 1375 برای خدمت به هموطنان بازگشتم.

در آن دوران دانشگاه علوم پزشکی تهران فاقد بخش‌ای وی اف بود. و حجم زیادی از افراد فاقد فرزند و نابارور مجبور بودند به خارج کشور سفر کنند.

در بیمارستان میرزا کوچک خان بخش درمان ناباروری و‌ای وی اف را با تلاش دو نفر از همکارانم راه اندازی کردیم. از آن زمان به بعد نیز دانشگاه‌ها بخش ناباروری را راه انداز کردند. 

اصالتاً اهل کجا هستید؟

مرحوم پدرم اصالتاً آذری بودند ولی من متولد تهران هستم. ما در خانواده 9 فرزند هستیم و من اولین نفری بودم که وارد رشته پزشکی شدم. 

چطور شد پزشکی را انتخاب کردید؟

حدود هشت سال داشتم که در یک تصادف به دلیل شکستگی دست به بیمارستان منتقل شدم.

دستم بد جور شکسته بود و پدر و مادرم خیلی نگران بودند که خوب جوش نخورد.‌

این فرایند و مشاهده اتفاقات درمانی تا بهبودی، موجب شد که به رشته پزشکی علاقه مند شوم.

با خودم گفتم باید پزشک شوم و مردم را درمان کنم. 

چطور با همسرتان آقای دکتر فرتوک‌زاده آشنا شدید؟

ما هردو دانشجوی دانشگاه شیراز بودیم.

سال 56-1355 من دانشجوی سال دوم پزشکی بودم و آقای دکتر انترن بودند. آقای دکتر کلاس‌های تفسیر قرآن را پنجشنبه‌ها در دانشگاه برگزار می‌کردند و من هم در‌این کلاس‌ها شرکت می‌کردم. حدود ده نفر بودیم در‌این کلاس‌ها شرکت می‌کردیم.

آقای دکتر در دوران دانشگاه و قبل از انقلاب چهره‌ای سیاسی و مذهبی بودند که مکرر دستگیر و آزاد می‌شدند. آن سال‌ها آقای مطهری هم به دانشگاه ما می‌آمدند و جلساتی برگزار می‌کردند.

من در جزئیات برگزاری‌این جلسات نبودم ولی‌این جلسات به آسانی برگزار نمی‌‌شد. من به دنبال جو مذهبی و دینی جلسات بودم.

ما ازدواج ساده‌ای داشتیم. سال 56 بود که بدون تشریفات و خیلی ساده ازدواج کردیم. پدر‌ایشان در تماس با پدر من خواستگاری کردند.

آقای دکتر شماره تماس پدرم را از دفتر دانشگاه گرفته بودند و به پدرشان می‌دهند و‌ایشان نیز پس از تحقیقات اولیه با پدرم تماس می‌گیرند.

هر دو پدر در بازار کار می‌کردند. پدرم از من پرسیدند فردی به نام فرتوک‌زاده می‌شناسی؟ گفتم در دانشگاه کلاس قرآن دارند.

همسرم آقای دکتر حدود 700 تومان حقوق دانشجویی داشتند و با همان زندگی می‌کردیم. من دانشجو بودم و درآمدی نداشتم.

برای کمک هزینه زندگی چون خط خوبی داشتم عصر‌ها، مدتی در یک دفتر اسناد کار می‌کردم و ما‌هانه 300 تومان حقوق می‌گرفتم که کمک خرج بود.

آن دوران بهترین روز‌های زندگی ما بود. انسان هر طور زندگی را نگاه کند همانطور می‌گذرد. مادیات همیشه آسایش و آرامش نمی‌آورد. 

در آن سال‌ها ازدواج دانشجویی خیلی مرسوم بود؟

خیلی‌ها ازدواج کردند، برخی جدا شدند و برخی ادامه دادند. اگر افراد از نظر تفکرات و سلایق همسطح و به اصطلاح هم‌کف باشند، دوام بیشتری در ازدواج خواهند داشت.

فرزند اول ما در سال 57 به دنیا آمد؛ خداوند خیلی کمک کرد که سختی‌های فراوانی را پشت سر گذاشتیم.

سختی‌ها زیاد بود ولی ما را از پا در نمی‌آورد. نمی‌‌دانم نسل فعلی چرا‌ اینقدر سریع در برابر سختی‌ها کم می‌آورد! نمی‌‌دانم ما مقاوم بودیم یا سختی‌ها زیاد شده.

هر دو همزمان تحصیل و خدمت می‌کردیم. در طول ماه همسرم ده شب کشیک می‌داد من هم ده شب و ده شب هم با هم بودیم.

در آن زمان‌ها امکانات امروزی نبود و فقط وجود مهد کودک اجازه می‌داد که ما هردو رزیدنت بتوانیم فعالیت کنیم.

با برنامه ریزی همه چیز امکان پذیر است. فقط نگران ارتقای بچه‌ها بودیم.

فقط درس نبود، بلکه تمام تلاش ما فرستادن فرزندانمان برای کلاس‌ها و دوره‌های مختلف نیز بود. 

در مورد سوابق اجرایی خودتان بفرمایید.

من در بیمارستان میرزا کوچک خان بیش از هشت سال معاون آموزشی بودم. 30 سال سابقه هیات علمی‌ دانشگاه علوم پزشکی تهران را دارم.

وقتی دانشکده پزشکی فاطمیه قم راه اندازی شد از بدو تأسیس در آنجا فعالیت داشتم و من معاون آموزشی آنجا بودم. حالا که مدتی است باز نشسته شدم.

اغلب مطب هستم و برای ‌اینکه عهد کرده بودم فعالیت درمانی خیریه انجام دهم، هفته‌ای یک روز در درمانگاه خیریه ولیعصر حوالی منطقه سرچشمه بیماران را ویزیت می‌کنیم.

چهارشنبه‌ها من و همسرم به همراه دخترم که متخصص قلب است می‌رویم و آنجا را اداره می‌کنیم.‌این ما را خیلی راضی می‌کند.

بعضی روز‌ها هم در بیمارستان صارم در بخش نازایی هستم. من با درجه دانشگاهی دانشیار بازنشسته شدم. 

فرصت آشپزی هم دارید؟

بله البته. دقت زیادی به مصرف سبزی‌ها، میوه‌ها و آنتی اکسیدان‌ها داریم، ولی مرغ نمی‌‌خوریم.

نمی‌‌دانم چند سال است که مرغ برای مصرف منزل نخریدیم. سبزیجات خانگی داریم و مصرف می‌کنیم. به همه توصیه می‌کنم اصلاً فست فود نخورند.

سوسیس و کالباس جزء غذا‌های سرطان زا در دنیا معرفی شده.

مردم غذا‌های تازه و بخارپز بخورند، غذای فریزشده و یخ‌زده توصیه نمی‌‌شود. سبزی و میوه تازه فراموش نشود. 

چه آرزو، خواسته یا هدفی دارید؟

عاقبت به خیری برای من از همه چیز مهم‌تر است. دوست دارم تا آخرین لحظه در خدمت بیماران باشم.

دوست دارم فرزندانم و نوادگان ما همه افرادی موفق و معتقد و خدمتگزار، فاضل و دانشمند باشند.

به نظرم هر کار و اتفاقی در زندگی ما مشیت الهی و سرنوشتی از سوی خداوند است.

شاید اگر در کودکی تصادف نمی‌‌کردم و برای مداوای شکستگی به بیمارستان نمی‌‌رفتم، هرگز به پزشکی فکر نمی‌‌کردم.

اگر چه اتفاقاتی در زندگی رخ می‌دهد که شاید ناخوشایند باشد ولی باید راضی به رضای خدا باشیم و آنچه خدا تقدیر کرده بپذیریم.

تدبیر دست ماست ولی تقدیر دست خداست. باید با تدبیر به دنبال تقدیر خوب باشیم.

کمک خدا و دعای خیر پدر و مادر بوده که ما به‌اینجا رسیدیم.

سؤال تخصصی من از شما در مورد مهمترین علل ناباروری است؟

به نظر من تأخیر در ازدواج و باروری مهمترین علل مشکلات است. فرصت‌ها از دست می‌رود و عده زیادی از خانم‌ها در سن چهل سالگی به فکر بارداری و فرزند می‌ افتند.

عدم تخمک گذاری با عارضه تخمدان پلی کیستیک در خانم‌ها علت شایع ناباروری محسوب می‌شود.

در آقایان نیز مشکلات در تولید اسپرم مناسب برای باروری مطرح است. (مثلاً کم تحرکی اسپرم)

دیر ازدواج کردن معظل است. خانم‌ها در 25 سالگی بیشترین شانس بارداری را دارند و بعد از آن هرچه سن بالاتر می‌رود شانس و فرصت بارداری موفق کاهش می‌یابد.

زمان طلایی را نباید به هر دلیلی از دست داد.

نباید بخاطر هر قسمت از اهداف زندگی به عنوان مثال تحصیل، بخش دیگری از زندگی را فراموش و یا معوق کرد.

همه اهداف در زندگی باید به موازات هم پیش برود. ترتیب قائل شدن و مرزبندی‌های زندگی به عنوان خواسته‌های فردی می‌تواند آینده بارداری طبیعی را مختل و تهدید کند.

بهتر است ازدواج زود باشد و حداقل اولین فرزند را زودتر به دنیا آورند. اگر مشکلی باشد از همان ابتدا باید مطلع شد و نباید اجازه داد که فرصت طلایی بچه‌دار شدن از دست برود. 

مهم‌ترین بیماری‌هایی که باعث ناباروری می‌شوند کدامند؟

آندومتریوز عامل مهم ناباروری در جوامع امروز و علت آن ناشناخته است که قدیم‌ها خیلی کمتر بود یا بیماری فیبروم‌های رحمی‌ که ما هنوز نمی‌‌دانیم علت بروز آن چیست، البته شاید آلودگی محیط، سبک زندگی، هورمون‌های مصرفی و تأخیر در بارداری باشد که فرصت رشد بیماری‌ را فراهم می‌کند.

در گذشته خانواده با تعدادی فرزند تا 35 سالگی دوره فرزندآوری تکمیل می‌شد ولی امروزه خانم‌ها بعد از ‌این سنین ازدواج کرده و در چهل سالگی به دنبال فرزندآوری هستند.

روش‌های جلوگیری از بارداری و چسبندگی‌های رحمی را نیز بخشی از تهدید‌های بارداری می‌دانم. درمان نازایی مانند درست کردن یک پازل بهم ریخته است.

هر کدام از روش‌ها را که به ترتیب انجام می‌دهیم اگر پاسخ نداد از روش دیگر و یا روش‌های جدید و تکمیلی باید استفاده کرد مانند پازل.

مثلاً خانمی‌‌ که رحم ندارد از رحم جایگزین یا در اصطلاح رحم اجاره‌ای می‌توان بهره گرفت. یا خانمی‌‌ که دچار یائسگی شده را می‌توان برای دریافت تخمک اهدایی راهنمایی و مشاوره داد.

البته روش‌هایی مانند اسپرم اهدایی و جنین اهدایی هم مطرح است که من شخصاً انجام نمی‌‌دهم ولی تحت شرایط خاص و با رعایت اصول اخلاق پزشکی می‌توان به‌اینکونه زوجین نابارور کمک کرد.

علم نازایی از غرب می‌‌آید. فرزند خواندگی از آن زمان مطرح بوده ولی همیشه‌این راهکار پاسخ نمی‌‌دهد. جنین اهدایی باید تحت شرایط خاص و با ثبت دقیق و رعایت اخلاق انجام شود. ما راه‌های مختلف را به زوجین راهنمایی می‌کنیم و انتخاب آن را به عهده زوجین می‌گذاریم. 

مهم‌ترین نگرانی شما چیست؟

گرانی دارو‌ها نگرانی مهمی‌ است. ازدواج‌های سفید بسیار خطرناک است. یک ازدواج سالم هیچ مغایرتی با سایر اهداف ندارد.

خداوند هم می‌فرمایند که "شما ازدواج کنید و ما کمک خواهیم کرد". با آرزوی پیشرفت کشور و رفع بلایا. 

کلام آخر

من معتقدم زندگی فرصتی است مانند رودخانه‌ای که آب در یک لحظه خاص از آن عبور می‌کند.

انسان نمی‌‌تواند در طول یک رودخانه دوبار فرصت قدم زدن داشته باشد و فرصت‌ها مانند‌این آب به سرعت از آن عبور می‌کند.

نباید فرصت را ازدست داد. حسی را که انسان در 25 سالگی دارد در 35 سالگی نخواهد داشت.

پس ازدواج و فرزندآوری باید به موقع باشد. خواسته‌های زندگی را به موازات هم باید پیش برد.

 بیشتر بخوانید:

گفتگو با دکتر بیژن صدری زاده؛ متخصص بیماری های عفونی

گفتگوی صمیمی با دکتر علیرضا زالی، جراح مغز، اعصاب و ستون فقرات

 

برچسب ها: زندگی آنلاین، مصاحبه با پزشک، زوج پزشک، همسران پزشک، دکتر محمد رضا فرتوک زاده، دکتر عزیزه قاسمی نژاد، گفتکو با پزشک تعداد بازديد: 3235 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز