سلولیت، نشانگان پوست پرتقال
... به آرامی و با رخوتی که از درونش ریشه میگرفت، چشمها را باز کرد و به ساعت دیواری نگاهی انداخت...
-خدای من... ساعت از 11 گذشته... هر روز دیرتر بیدار میشوم... اگر اینجور پیش بروم، به هیچ کاری نمیرسم... کلی کار دارم...
صبح زود مثل هر روز روشنک، دخترک 7 ساله اش، را روانه مدرسه کرده و احمد، شوهرش، را نیز تا دم در بدرقه کرده بود تا با آرامش بیشتری به سرکار برود... و سپس خودش هم مانند هر روز بیتابانه به رختخواب بازگشته بود ... شبها به انتظار احمد میماند تا شام را با هم بخورند این بود که غالباً دیر شام میخورد، زیاد هم میخورد، دیر میخوابید، صبح هم دیر از جا بلند میشد و میلش هم به صبحانه نمیکشید ... و تنها به یک فنجان چای «تلخ» و یک تکه کیک «شیرین» بسنده میکرد... اما امروز دیگر خیلی دیر شده بود باید زودتر میرفت خرید و فکری برای نهار میکرد ... میخواست چند بسته غذای نیمه آماده نظیر شنیتسل مرغ، ناگت و مانند آن بخرد تا بلکه چند روزی سور و ساط نهار خودش و روشنک به راه باشد... به هر وضعی بود بالاخره خودش را جمع کرد و از جایش بلند شد... سر و صورتش را شست ... جلوی آینه ایستاد و نگاه مایوسانهای به خودش کرد... تنها 28 سال داشت اما بدجور چاق شده بود و همین چاقی، ظاهری مسنتر به او بخشیده بود... چربیهای دور شکم و به ویژه دور رانهایش شکل عجیبی به خود گرفته بود... گرهی شده بود و در برخی جاها به داخل فرو رفته بود... از اینور و آنور شنیده بود که به این حالت «سلولیت» میگفتند ... دو سه باری سرِخود رﮊیم گرفته بود و موقتاً 3-2 کیلویی هم کم کرده بود اما دریغ از کوچکترین اثری از آثار بهبود در شکل نازیبای این چربیهای موضعی گرهی... انواع معجونهای «چربی سوز» را هم امتحان کرده بود ... پودرهای «گیاهی» عطاری، آب کرفس، سرکه سیب... بیفایده بود .... درِ کمد لباسها را باز کرد تا مانتویش را بردارد... چشمش به «کمربندهای لاغری» که در قعر گوشه کمد، زیر چند تا لباس تلنبار شده بودند، افتاد... از اینکه به اصرار چنین هزینههایی را به احمد و به زندگی کارمندی خودشان تحمیل کرده بود، خود را ملامت کرد ... لباسش را عوض کرد و از خانه زد بیرون .... به دکه روزنامه فروشی که رسید، برخلاف همیشه اندکی ایستاد به تماشای روزنامهها و مجله ها... نگاهش به روی جلد شماره جدید «دنیای تغذیه» افتاد که تصویر رولت گوشتی را نشان میداد که به طرز اشتها برانگیزی با سس خامه تزئین شده بود .... بی اراده مجله را برداشت تا تصویر را از نزدیک ببیند ...
حالا که از این غذاها نمیخورم، وضعم این است... وای که اگر از این غذاها بخورم دیگر نه به گمانم بتوانم از در رد شوم...
از این افکار، لبخندی بر لبش نشست ... مجله را به روی پیشخوان بازگرداند و آرام به راه افتاد ... هنوز گامی برنداشته بود که احساس کرد کلمه آشنایی را در مجله دیده است ... اینبار با شتاب برگشت و دوباره مجله را برداشت و عناوین مقالات آن را به سرعت نگاه کرد ... درست دیده بود ... مقالهای بود درباره سلولیت و درمان آن ... نویسنده آن را نمیشناخت اما چه اهمیتی میتوانست داشته باشد ... مجله را خرید ... بیدرنگ آن را باز کرد و همانطور که آرام قدم میزد شروع کرد به خواندن مقاله...
... آنقدر گرم خواندن شده بود که به کلی یادش رفت برای خرید آمده بود. ابتدا به سبزی فروشی محل رفت و مقداری سبزی تازه و چند نوع میوه خرید. سرِ راه، ماهی و ماست کم چرب را نیز به خریدش اضافه کرد و سپس با قدمهای تُند به سمت منزل رفت. به خانه که رسید، زود از کشوی میز احمد یک تکه کاغذ و یک خودکار برداشت و مشغول نوشتن شد، گویی میترسید اگر آنچه را در ذهن دارد زودتر ننویسد، از یادش خواهد رفت. وقتی کار نوشتن تمام شد، آن را با یک تکه چسب با دقت روی درِ یخچال آشپزخانه چسباند... به کاغذ خیره شد و بلند از روی آن خواند:
یادم باشد به زندگیم نظم و ترتیبی بدهم، وعدههای غذایی منظم داشته باشم و صبحها به جای خوابیدن، به پارک بروم، از هوای پاکیزه صبح لذت ببرم و کمی ورزش کنم
یادم باشد روشنک را در کلاس والیبال، که خیلی دوست دارد، ثبت نام کنم
یادم باشد برای غذا پختن، مثل یک کدبانو، اندکی وقت بگذارم و از غذاهای نیمه آماده پرکالری که غالباً باید سرخ شوند، کمتر و کمتر استفاده کنم
یادم باشد برای احمد هم قابلمه غذا آماده کنم تا مجبور نباشد هرروز بیرون نهار بخورد
یادم باشد شبهایی که احمد اندکی زودتر به منزل میآید، با او و روشنک برای پیاده روی به پارک نزدیک منزل برویم
یادم باشد که من باید وزنم را کم کنم، دوست ندارم مسنتر از سنم به نظر آیم یا دچار عوارض چاقی شوم، حتماً باید نزدیک متخصص تغذیه بروم
یادم باشد لذیذترین شیرینیها و خوراکیهای عالم به یک «دم» سلامتی نمیارزد!
یادم باشد که روشنک عزیزم از من الگو میگیرد، اگر من چاق، پُرخور، پُرخواب و بینظم باشم نمیتوانم از او انتظار داشته باشم که کودکی شاداب، با وزن طبیعی و سالم باشد. دوست ندارم مشکلاتی را که من در این سن پیدا کردهام، او در سنین پایینتر تجربه کند... نه... دلم میخواهد او همیشه سالم و قشنگ و موفق باشد...
یادم باشد که من مسؤول زندگی خود و خانوادهام هستم...
آری...
یادم باشد...
یادم باشد ...
یادم باشد ....
سلولیت چیست؟
سلولیت (cellulite) عبارت است از تغییرات ظاهری پوست که در اغلب خانمها پس از بلوغ رخ میدهند. این تغییرات که به شکل «گودرفتگی» و «گرهی شدن» چربیهای موضعی عمدتاً در نواحی لگنی، اندامهای تحتانی (به ویژه در ناحیه رانها) و شکم تظاهر مییابند، ناشی از فتقی شدن چربی زیر پوستی به درون بافت همبند رشتهای (فیبروتیک) است. ماحصل این تغییرات به پوست ظاهری شبیه به «پوست پرتقال» میدهد و هم از این روست که این بیماری، «نشانگان پوست پرتقال» نیز نامیده شده است. این بیماری را نباید با سلولایتیس cellulitis اشتباه کرد که التهاب منتشر بافت همبند همراه با آماس پوست و بافتهای زیرجلدی و معمولاً ناشی از عوامل میکروبی است.
عوامل زمینهساز:
برآورد شده است که حدود 85 درصد خانمهای بالای 20 سال به درجاتی دچار سلولیت هستند. به دلیل همین وفور بالا در نزد خانمها برخی از صاحب نظران، سلولیت را یک حالت عادی در خانمها میدانند و نه یک بیماری. باتوجه به اینکه سلولیت به ندرت در آقایان مشاهده میشود، به نظر میرسد عوامل هورمونی در ایجاد آن دخالت داشته باشند. در بین هورمونها به ویژه نقش استروژن و انسولین مطرح شده ولی هیچ کدام به اثبات نرسیده است. جالب اینکه وقوع سلولیت در زمینه پُر وزنی و فربهی بسیار بیشتر است ولی منحصر به آن نیست، به عبارت سادهتر امکان دارد خانمهایی با وزن نسبتاً عادی نیز به درجاتی دچار سلولیت شوند. حتی در دختران پُر وزن در حوالی سنین بلوغ نیز وقوع سلولیت چندان نادر نیست. بنابراین عوامل ژنتیکی نیز ممکن است در ایجاد سلولیت دخالت داشته باشند. تنیدگی (استرس)ها نیز ممکن است از طریق ترشح برخی هورمونها (کاتکولامینها) زمینه ساز سلولیت باشند.
منتظر معجزه نباشید:
اغلب خانمهای چاق مبتلا به سلولیت تجربه عدم بهبود چشمگیر سلولیت به دنبال رژیمهای کاهش وزن را دارند. به راستی چرا چنین است؟
گفته میشود یکی از عوامل دخیل در ایجاد سلولیت نارسایی موضعی در گردش خون و جریان لنف است. بنابراین حتی زمانی که فرد تحت رژیم غذایی کاهش وزن قرار میگیرد، چربیهای آن مناطق به دلیل نبود جریان مؤثر خون و لنف، امکان کمتری برای برداشته شدن و نهایتاً سوختن خواهند داشت. از این رو بسیاری از روشهای درمانی غیرتهاجمی (یعنی روشهایی که مستلزم ایجاد منفذ یا شکاف در پوست نیستند) مبتنی بر بهبود جریان خون و لنف در نواحی مبتلا بودهاند. از جمله روشهای درمانی، استفاده از امواج فراصوت (اولترا سوند)، لیزر درمانی و ماساژ شایان ذکرند. برخی از پژوهشهای نوین حاکی از تاثیر نسبی این روشها در درمان سلولیت بودهاند ولی در اکثر قریب به اتفاق این مطالعات، تعداد افراد مورد بررسی و طول مدت پیگیری نسبتاً اندک بوده است. ابزارهایی که به عنوان «کمربندهای لاغری» معروف شدهاند، در واقع نوعی دستگاه ماساژ خودکار هستند که کار آنها تحریک جریان خون و لنف موضعی است.
در مورد این دستگاهها توجه به چند نکته ضروری است. نخست آنکه به یاد داشته باشید هیچ دستگاه ماساژی قابلیت «تبخیر» یا «سوزاندن» بافت چربی را ندارد. کالری مازاد بر نیاز هرگاه به شکل بافت چربی ذخیره شود راه دیگری جز راهیابی به مسیرهای سوخت و سازی ندارد به عبارت سادهتر (و برخلاف ادعاهای بسیاری از تبلیغات این گونه دستگاهها) «دفع» چربی ذخیرهای از طریق ادرار، مدفوع و تعریق امکانپذیر نیست.
دوم آنکه به ویژه در خانمهای پُر وزن یا فربه، بهبود جریان خون و لنف در ناحیه مبتلا هنگامی میتواند در کاهش چربی آن ناحیه تاثیر داشته باشد که بدن در توازن منفی انرژی باشد، یعنی مقدار دریافت انرژی از مقداری که در بدن مصرف میشود کمتر باشد. معنی دیگر این حرف این است که گریزی از رعایت یک برنامه غذایی متناسب و سالم نیست. با داشتن یک رژیم غذایی ناسالم، مصرف مرتب و زیاد غذاهای پرکالری مثل انواع گوشتهای سوخاری، سیب زمینی سرخ کرده، کیکها و شیرینیهای خامهای نمیتوان از هیچ ابزاری انتظار «معجزه» داشت. در عوض مصرف روزانه دست کم2 سهم سبزی و 3-2 سهم میوه، رعایت نظم غذایی و داشتن یک شیوه زندگی فعال ممکن است به درجاتی به بهبود سلولیت کمک کند.
بد نیست بدانیم که برخی از مطالعات حاکی از وجود التهاب در محل سلولیت هستند و همین یافته، نقش التهاب را به عنوان یک عامل در ایجاد این بیماری مطرح کرده است. بنابراین مصرف میوهها و سبزیها که سرشار از مواد آنتی اکسیدان و ضدالتهاب طبیعی هستند در کنار کنترل وزن ممکن است اثر مفیدی در پیشگیری یا بهبود بیماری داشته باشد. و بالاخره استفاده از این ابزارها، اگر هم منجر به بهبود نسبی سلولیت بشود، این بهبود، برگشتناپذیر نیست بنابراین اگر شیوه زندگی، کم تحرک و رژیم غذایی، نامتناسب و ناسالم باشد، دیری نمیپاید که سلولیت بار دیگر چهره خود را (اینبار شاید نازیباتر!) در همان جایگاهها مینمایاند.
فعالیتهای ورزشی منظم:
اما به عنوان سخن پایانی، بد نمیبینم از بُعد دیگری به سلولیت (که اساساً به بافت چربی مربوط است) بپردازم، یعنی از بُعد بافت ماهیچهای. ماهیچه جایگاهی است که در آن چربیها میسوزند. اگر «بضاعت» ماهیچه فردی اندک باشد، آهنگ کاهش وزن او کُندتر خواهد بود. یکی از دلایلی که مردان چاق در مقایسه با زنان هم وزن، با رژیم غذایی معمولاً تُندتر و آسانتر وزن از دست میدهند، بیشتر بودن توده ماهیچهای در مردان به دلیل وجود هورمونهای مردانه است. ماهیچههای ورزیده و قوی نقش به سزایی در تناسب اندام، چالاکی و شادابی فرد دارند. به عنوان کسی که به هر حال چندان با ورزش بیگانه نیست، همیشه اندیشیدهام که ماهیچه، بافت «بی وفا» و «ناجوانمردی» است، چون به خودی خود رشد نمیکند ولی (در صورت بیتحرکی) به خودی خود کوچک میشود.
این بدان معنا است که اگر فعالیت بدنی منظمی نداشته باشیم، حتی در صورت ثبات وزن هم رفته رفته از حجم توده ماهیچهای کاسته خواهد شد و در عوض بافت چربی جای آن را خواهد گرفت. بدین ترتیب در افرادی که زمینه ابتلا به سلولیت را دارند، احتمال وقوع این بیماری افزایش مییابد. بنابراین، یکی از بزرگترین لطفهایی که والدین میتوانند به کودکان خود بکنند (به ویژه اگر زمینه خانوادگی ابتلا به سلولیت نیز وجود داشته باشد) این است که آنان را با انجام فعالیتهای ورزشی منظم مانوس کنند. از سوی دیگر، تقویت ماهیچههای نواحی مبتلا به سلولیت در کنار رعایت رژیم غذایی متناسب و کنترل وزن، جدای از فواید بیشماری که دارد، در بهبود نمای آن پُر بیتاثیر نیست.