در مراحل پیشرفته پولی پنه مشاهده میشود و علایم نارسایی تنفسی آشكار می شود اما ممكن است علامتی یافت نشود یا فقط كمی كراكل (صدای اضافی منقطع) در هنگام دم به گوش برسد. شروع حاد بیماری ممكن است با آرترالژی همراه باشد و به صورت سندرم لوفگرن (در زیر بیاید) دیده شود.
حال عمومی بیمار بد و تب و سرفه و عرق زیاد باعث مراجعه بیمار به پزشك می شود. گوش و حلق و بینی در این اعضاء انواع مختلفی از ضایعات ساركوئیدوز ممكن است دیده شوند. از جمله ابتلاء مخاط ،خشكی دهان، اختلالات شنوایی و غدد مترشحه بزاق(به خصوص غده پاروتید و غدد اشك و سینوسهای استخوانهای صورت).
علایم حاصله غیراختصاصی به صورت گرفتگی و احتقان و ترشحات زیاد بینی و پشت بینی و ایجاد سردرد هستند. عفونت نیز ممكن است اضافه شود. ضایعات استخوانی ممكن است تغییراتی در ساختمان بینی مانند فرورفتگی قسمت فوقانی بینی بدهند. ندولهای ساركوئیدوز در بینی ممكن است بزرگ شوند و به بافت اطراف خود تجاوز كنند و خونریزی بدهند.
انسداد مجاری اشك و ضایعات آن باعث اشك ریزش میشود. بیمار ممكن است از آنوسمی شكایت داشته باشد. ابتلاء غدد پاروتید( از مشخصات ساركوئیدوز ) ممكن است یك طرفی باشد ولی اغلب دو طرفی است.همچنین ممكن است جزیی از سندرم هیرفوردت یا uveoparotid باشد. حنجره و سایر مناطق در مجاری تنفسی فوقانی نیز ممكن است با شدت كم و زیاد مبتلا به ضایعات ساركوئیدوز شوند.
غدد لنفی
غدد لنفی مهم در ساركوئیدوز ، غدد ناف (هیل) ریتین و مدیاستن و گردن هستند. سایر غدد لنفی محیطی نیز ممكن است، بزرگ شوند. ابتلاء غدد بالای ترقوه و اطراف تراشه و مدیاستن قدامی و زیر بغلها و كشالههای ران شایع است. غدد مبتلا نسبتا سفت و آلاستیكاند و به هم نمیچسبند و در لمس درد ندارند.
كبد
در اغلب مبتلایان به ساركوئیدوز كبد نیز مبتلاست. در Stage II از 67درصد موارد و در Stage III تا 60درصد موارد كبد مبتلاست. وقتی فقط غدد هیل و مدیاستن به طور تحت حاد مبتلا باشند، ابتلاء كبد بیشتر دیده شده است. در ساركوئیدوز مزمن ابتلاء كبد كمتر است. در 20درصد موارد كبد ممكن است كمی بزرگ شود.
با وجود این تظاهرات بالینی ضایعات كبد كم است و در لمس شكم معمولا هپاتومگالی واضح نیست. تستهای بیوشیمیایی نیز ممكن است منفی باشند اما فسفاتاز قلیایی بالا میرود. بیوپسی كبد گرانولمها را به دست میدهد. در بسیاری از موارد گرانولمها جذب میشوند اما در برخی از بیماران به طرف فیبروز هیالین سیر میكنند و علایم اختلال عمل كبد و تظاهرات بیو شیمیایی آن آشكار می شود.
یبروز پورتال و انسداد بستر عروقی از عوارض آن است و از نظر بالینی یرقان و خارش و علایم هیپرتانسیون پورتال و نیز واریس مری و هماتمز بروز میكند. یافتن گرانولم در كبد به تنهایی باعث تشخیص ساركوئیدوز نمیشود. هر چند حساسیت آن زیاد است ولی خصوصیت آن كم است زیرا علل ایجاد گرانولم در كبد زیاد هستند.
بنابراین وجود گرانولم در كبد باید با مدارك بالینی و فرابالینی ساركوئیدوز همراه باشد. ضایعات كبد اگر تظاهر بالینی نداشته باشند معمولا به درمان نیاز ندارند. تشخیص افتراقی مهم ساركوئیدوز كبد از سیروز اولیه صفرایی (PBC) است. این دو با همدیگر شباهتهای چندی دارند از جمله آنكه SACE در هر دو بالاست.
سیروز اولیه صفرایی گرانولمها در بافت ریه و نیز در غدد لنفی و طحال و پوست پیدا شوند. اما گرانولم آن استحكام گرانولم ساركوئیدوز را ندارد. حتی یك آلوئولیت فیبروز دهنده در سیروز صفرایی اولیه ممكن است به وجود آید و در لاواژ برنكوآلوئولر (BAL) لنفوسیتهای T4 و نسبت لنفوسیتهای T4 به TB زیاد باشند اما تفاوت این دو بیماری در این است كه سیروز صفرایی اولیه در زنان 8 برابر مردان دیده میشود در حالی كه شیوع ساركوئیدوز در زنان فقط قدری بیش از مردان است.
در سیروز صفرایی اولیه تست كوایم منفی است و آنتیبادی ضد غشاء داخلی میتوكندری مثبت است (برخلاف ساركوئیدوز). در ساركوئیدوز وریدهای كبدی نیز مبتلا میشوند و گرانولمها در جدار آنها ممكن است ایجاد انسداد كنند و سندرم باد كیاری ایجاد شود.
برای خواندن بخش اول- چگونگی ایجاد ساركوئیدوز در اعضاء بدن- اینجا کلیک کنید.