سالمند، کودک نيست
متاسفانه برخي از ما با سالمندان مانند کودکان رفتار ميکنيم. به آنها امرو نهي ميکنيم و فراموش کردهايم که سالمند ناتواني که با او طرف هستيم شان و مرتبه خاصي دارد که در رفتار با آنها بايد مراقب به خطر نيفتادن آن شان و مرتبه باشيم. در بسياري موارد وقتي صحبت از مراقبت و نگهداري از پدر و مادر سالمندمان به ميان ميآيد، گمان ميکنيم چون آنها را دوست داريم، اين مراقبت بسيار ساده است.
براي همين با يک نگرش سنتي با آنها که پا به سن گذاشتهاند، رفتار ميکنيم؛ رفتارهايي که گاهي مناسب سن والدين سالمندمان (چه سالم و چه بيمار يا معلول) نيست. گاهي اوقات ما سعي داريم همانطور که از فرزندمان مراقبت ميکنيم، با آنها برخورد کنيم و فراموش ميکنيم که ما هرگز نميتوانيم والد پدر و مادر خود باشيم و مراقبت از آنها مهارتهاي خاصي نياز دارد.
نکته مهم اين است که اين مهارتها که بايد در تکتک رفتارهاي ما نمود داشته باشد، آموختني هستند اما بيشترمان اين مهارتها را بلد نيستيم و صرفا با مهر و محبت هم نميتوان اين مهارتها را در خود ساخت. شايد اگر به طريقي ياد ميگرفتيم که چهطور با فرد سالمند خانواده رفتار کنيم، اين همه گلايه و نارضايتي در خانوادهمان به وجود نميآمد.
پيشنهاد بدهيد نه دستور
اگر ميخواهيد به سالمندان براي شرکت در کلاسها يا دورهها، يا وقت گذراندن با همسالان خود، توصيههايي داشته باشيد اين توصيهها حتما بايد به شکل پيشنهاد به آنها داده شود نه به شکل دستور. آزادي عمل را از آنها نگيريد و فقط آنها را تشويق و ترغيب کنيد تا برنامهريزيهاي جديدي براي خود داشته باشند. تجربه نشان ميدهد که دستور دادن و حکم صادر کردن براي سالمندان، آنها را افسرده و نااميد خواهد کرد و حتي باعث خواهد شد که مقاومت کرده و حالت دفاعي به خود بگيرند و بخواهند جايگاه قبلي خود را به رخ شما کشيده يا دوباره بدان برگردند. در حالي که توان آن را هم ندارند و سرانجام نااميدتر و افسرده شوند.
انتقال حس مفيد بودن
دوره سالمندي هم مانند هر دوره ديگري در زندگي خصوصيات و دغدغههاي مربوط به خود را دارد به طور خلاصه، شايد بتوان تنها يک نکته مهم را در مورد رفتار با سالمندان اشاره کرد. آن نکته مهم اين است که ما بايد همواره در ذهن خود يادآوري کنيم که اين سالمند (پدر، مادر يا هر عضو ديگر خانواده) به دليل ضعف قواي جسماني و آسيبپذيري در برابر بيماريها به شدت نگران و مضطرب است که مبادا سلامت او به مخاطره بيفتد. از سوي ديگر و علاوه بر اين نگراني، به خاطر تغيير شرايط زندگي و کممشغلهتر شدن
نسبت به گذشتهها، اين افراد تا حدي دچار کاهش اعتماد به نفس ميشوند. بنابراين همواره در تلاشاند و با اين درگيري ذهني ميکوشند که به خود و اطرافيان بگويند هنوز هم مانند گذشته فرد موثري هستند. حالا اگر ما خودمان به اشکال مختلف، به فرد سالمند کمک کنيم که از نظر ذهني، آسودگي اينکه هنوز جايگاه قبلي، يعني موثر و مفيد بودن را دارد؛ در نتيجه از اضطراب سالمند کم شده،
جايگاه خود را در مخاطره نميبيند و دچار کاهش اعتماد به نفس نميشود. همانطور که شما و ديگر کساني که در خانوادهشان فرد سالمندي را دارند، به وضوح مشاهد ميکنيد وقتي به هر دليلي جايگاه قبلي والدين شما که در دوران طولاني بزرگسالي آن را به سختي تثبيت کرده بودند، در معرض آسيب قرار ميگيرد،
فرد سالمند به دنبال به دست آوردن آن جايگاه قبلي، ممکن است به حوزههايي وارد شود که شايد براي شما و يا بعضي از افراد خانواده ورود به اين حوزه نوعي دخالت تعبير شود و يا تا حدي هضم سخت باشد؛ مثلا مادر شما چنين قصدي ندارد که در امور تربيت فرزند شما و يا روابط خانوادگيتان دخالت کند، بلکه فقط ميخواهد نشان دهد که هنوز هم مثل گذشته فردي مفيد و توانمند است
که ديگران ميتوانند به او رجوع کرده و در حوزههاي مختلف از او نظر بخواهند. اگر هر کدام از ما برحسب علاقه، توان و تخصص سالمندمان، جايگاهش را به او تقديم کنيم و با رفتارمان به او نشان دهيم که هرگز از نظر ما به فردي سربار و غير موثر تبديل نشده است، بسياري از مسايل و مشکلاتمان حل خواهد شد.
اکثر سالمندان توانمنديهاي خاصي دارند. اگر به آنها اين فرصت و موقعيت را بدهيم که توانايي خود را به نوجوانان و کودکان محله يا فاميل بياموزند، احساس مفيد بودن آنها را افزايش دادهايم. يا اگر مثلا ميتوانند به کودک ما ديکته بگويند يا در حساب ساده به آنها کمک کنند خوب است که از آنها کمک بگيريم.
کدام فرزندان؟
آيا فرزندي که از والدين خود محبت دريافت نکرده، ميتواند در سالمندي به آنها رسيدگي و محبت کند ؟ خوب يا بد، تحقيقات نشان دادهاند که شيوه رفتار با والدين در سن پيري و ارتباط فرزندان با آنها تا حد زيادي به شرايط خانوادگي سالهاي قبل و حتي تا دوران کودکي برميگردد. در مواردي که فرزندان هميشه از محبت پدر و مادر برخوردار بودهاند و احساس خلا عاطفي نميکنند، خود را مديون آنها دانسته و با مهرباني و احساس قدرشناسي سعي ميکنند تا هر کاري که از دستشان بر ميآيد، براي آنها انجام دهند.
اما در خانوادههايي که فرزندان هميشه از بدرفتاريهاي جسمي و روحي رنج بردهاند و در جو خانه فقط تنبيه، سرزنش، ناراحتي و بيتوجهي حاکم بوده است، وابستگي عاطفي چندان قوي با والدين ندارند و يا اينکه خيلي کم به آنها ابراز محبت ميکنند.به عبارت بهتر، آنها نميتوانند عشق و علاقهاي را که دريافت نکردهاند، تقديم کنند و در واقع قادر به انجام آن نيستند، چون هيچوقت، چيزي در اين زمينه ياد نگرفتهاند. اين گروه از فرزندان، از طرف ديگر از نوعي فشار اجتماعي شديد نيز رنج ميبرند که بايد والدين را دوست داشت
و به کارهاي آنها رسيدگي کرد، صرف نظر از اينکه نوع رفتار آنها چگونه بوده است. اين فشار اجتماعي يک نوع احساس گناه را در آنها به وجود ميآورد و اين حس را منتقل ميکند که: حالا که آنها پير شدهاند و گذشتهها گذشته، تو ميتواني ناراحتيها را فراموش کني و آنها را ببخشي و از آنها مراقبت کني. اما متاسفانه چنين فرزنداني قادر به اين کار نيستند. ايکاش ما از جواني بتوانيم با محبت به اطرافيان و خصوصا فرزندانمان و ايجاد حس احترام به بزرگترها، شرايط بهتري را براي سالخوردگي خود آماده کنيم.
مشاوره
اگر سالمند مورد نظر شما، حتي بعد از اين که شيوه کلامي و رفتاري شما تغيير کرد باز هم افسرده باقي ماند لازم است او را نزد مشاور ببريد. شايد حرفهايي هست که او نتواند به شما بگويد و يا کمکي لازم دارد که انجام آن از عهده متخصص برآيد نه شما. بنابراين بستري فراهم کنيد که بتواند با يک متخصص صحبت کند و مسائلاش را حل کند.به هر حال افسردگي براي سالمند، خطرات و مسائل خود را در پي خواهد داشت.
زندگي والدين سالخورده با فرزندان
هرگز اجازه ندهيد که والدين سالخوردهتان به خانه سالمندان بروند بلکه آنها را در کنار خود نگهداري کنيد.من اين توصيه را نه تنها به عنوان يک روانشناس به اطرافيان خود ميکنم. بلکه واقعا معتقدم هر قدر هم که زندگي ما سخت باشد باز هم ميتوانيم از والدينمان مراقبت و نگهداري کنيم. حتي توصيهام به فرزنداني که از والدين خود محبتي هم نديدهاند همين است.
اما در چنين وضعيتي به والدين سالمند هم توصيه ميکنم توقع خود را از فرزند پايين بياورند و او را محدود و آشفته نکنند تا بتوانند درکنار هم زندگي کنند. من ميدانم که بسياري از سالمندان در فرزندان خود ايجاد احساس گناه ميکنند و آنها را با نيش و کنايه يا توقعات بيش از حد ميآزارند. اما گفتگو ميتواند در اين موارد کمک کننده باشد. فرزندان بايد شرايط خودو همسر و فرزندان خود را براي والدين توضيح دهند
و از آنها بخواهند که تا حدي که ميسر است خود را با شرايط منزل آنها تطبيق دهند. همسر و فرزندان هم لازم است همين کار را انجام بدهند و خود را با سالمندي که به منزل آنها ميآيد تا حد امکان هماهنگ کنند. اگر اين کار صادقانه انجام بشود مطمئنا ميتواند محصولات خوبي هم بدهد. يعني به مرور علاقه فيمابين افزايش يابد و محبت و کمک متقابل به هم نيز بيشتر بشود.
شرايط روزمره اين افراد مثل: برخي فراموشي ها، سنگين شدن گوش و نيز تاثير داروهاي مصرفي و .. درک و تعامل با اين افراد را دشوار و پيچيده مي کند.در دوران سالخوردگي اين دست موانع و مشکلات بيان شده، تعامل با اين افراد را مي تواند تبديل به يک تجربه خسته کننده و نااميد کننده و حتي ظاهرا بيفايده کند. به هر حال راهبردهايي وجود دارد که به شما کمک مي کند راحت تر با اين گونه افراد در تعامل باشيد و يک فضاي دوستانه با وي ايجاد کنيد:
*از مشکلات تندرستي وي آگاه شويد. افراد سالخورده ممکن است مشکلات جسماني داشته باشند که صحبت کردن و يا فهميدن صحبت شان را دشوار مي کند. اطمينان کسب کنيد قبل از اينکه با کسي وارد تعامل شويد شرايط و مشکلات جسماني و تندرستي او را درنظر گرفته ايد. به عنوان مثال ممکن است سالمند شما مشکل شنيدن، مشکل در صحبت کردن يا زايل شدن حافظه را داشته باشد. اين فاکتورها تعامل را دشوار مي کند. يادتان باشد سن شناسنامه اي هيچگاه معيار کاملي براي تشخيص سلامت جسماني يک نفر نيست.
*متوجه محيط و فضايي که در آن مشغول تعامل هستيد باشيد. اطمينان کسب کنيد که شرايط محيط گفتگو مثل وجود عوامل مزاحم براي شنيدن يا حرف زدن را در نظر گرفته ايد . براي مثال آيا سر و صداي مزاحم وجود دارد؟ ايا افراد زيادي در اين فضا در حال صحبت با هم هستند؟ صداي تلويزيون يا راديو بلند است؟ اگر مي بينيد فضا به اندازه کافي مناسب نيست سعي کنيد محيط را مهيا ومساعد براي گفتگو کنيد و اصوات مزاحم را حذف نماييد.
* واضح و شمرده حرف بزنيد و تماس چشمي تان را حفظ کنيد. ممکن است فرد سالخورده مشکل شنوايي داشته باشد؛ لذا لازم است که شمرده و روشن حرف بزنيد. روبروي هم و چهره به چهره با وي تعامل برقرار کنيد نه در کنار هم. کلمات را تند تند و بريده بريده بيان نکنيد. ضمنا از برخي کلمات عاميانه روزمره که تکيه کلام نسل جديدي هاست استفاده نکنيد چون فقط گفتار شما را مبهم و نامفهوم مي کند.
جملات و سوالات مبهم و غير واضح افراد سالخورده را که حافظه کوتاه مدت و يا مشکل شنوايي دارند را با مشکل مواجه مي کند. از سوالات مستقيم استفاده کنيد. هر قدر زبان تان صريح تر باشد فهم ان آسان تر خواهد بود-تن صداي تان را مناسب کنيد. بين بلند حرف زدن و روشن و واضح حرف زدن تفاوت وجود دارد. توجه کنيد همه سالمندان مشکل شنوايي ندارند ، ولي بايد با آنها شمرده و واضح حرف زد .
*از جملات و سوالات واضح و دقيق استفاده کنيد. اگر درک و فهم سوال يا جملات شما براي طرف مقابل تان دشوار است اصراري بر تکرار چندين باره آن نداشته باشيد. جملات و سوالات مبهم و غير واضح افراد سالخورده را که حافظه کوتاه مدت و يا مشکل شنوايي دارند را با مشکل مواجه مي کند. از سوالات مستقيم استفاده کنيد. هر قدر زبان تان صريح تر باشد فهم ان آسان تر خواهد بود.
* از در هم آميختن موضوعات و مطالب مختلف خودداري کنيد. سعي کنيد عبارات و نظرات خود را به طور منطقي و معقول مطرح کنيد. اگر چند مساله را با هم ترکيب کنيد ممکن است فهم آن براي سالمند سخت باشد. در هر ارتباط سعي کنيد يک منظور را به فرد سالخورده منتقل کنيد. مثلا نگوييد:اول تلفني حال عمو را بپرس و بعد صدايم کن تا منزل اقاي محبي را شماره بگيرم تا از احوالش با خبر شويم.بلکه بگوييد:بهتر است شماره بگيرم با عمو احوال پرسي کنيد.سپس بعد از انجام اين کار بگوييد: بهتر است با منزل آقاي محبي هم تماس بگيريم و جوياي احوال وي شويم.
*در صورت امکان از کمکهاي بصري استفاده کنيد. اگر شخص سالخورده مشکلات حافظه يا شنوايي دارد لازم است که کمي خلاقيت به خرج دهيد. از توضيحات تصويري استفاده کنيد و آنچه را که در باره اش حرف مي زنيد به وي نشان دهيد. مثلا در حالي که به کمرتان اشاره مي کنيد بگوييد: کمرتان درد مي کرد، بهتر شدند؟
* صبور باشيد و لبخند بزنيد. در بسياري از مواقع سالخوردگان برخي رفتارهاي کودکانه از خود نشان مي دهند که شايد شما به عنوان يک جوان از ديدن اين رفتارها يا شنيدن اين استدلالها ناراحت و کلافه شويد ولي توجه کنيد که اين طرز برخوردها اقتضاي دوران کهولت سن است پس يک لبخند صادقانه در اين مواقع حکايت از فهم و درک شما دارد. همچنين فضايي دوستانه براي تعامل به وجود آوريد و به طرف سالخورده تان فرصت فهم و هضم مطالب را بدهيد.