احمد محمداسماعیلی
گفتگو با مریم سعادت درباره زندگی شخصی و روند حرفهای بازیگری
مریم سعادت بازیگر شیرین و قابلی است و میتواند نقشهای کمدی و درام را به یک اندازه خوب بازی کند.
نام مریم سعادت با تئاتر و کارهای عروسکی عجین و همراه است در حالی که خیلی از مخاطبان تئاتر مریم سعادت را با نقش آفرینیهایش در تئاتر به خصوص در کارهای دکتر علی رفیعی و اخیرا «مهدعلیا»ی نمایش «کابوسهای یک جامه دار...» میشناسند خیلی از مخاطبان تلویزیون هم او را با بازیش در مجموعههای تلویزیونی مثل «دردسرهای عظیم» میشناسند.
سعادت یک حرفهای و عاشق عروسک و تئاتر عروسکی است که کودکان دهه شصت و هفتاد حضورش را در کارهایی مثل «خونه مادربزرگه»، «قصههای تابهتا» و «شهر موشها» و برنامه «بچههای عروسکی» به یاد دارند.
این بانوی بازیگر فعالیتش را از سال ۱۳۶۰ با فعالیت در نمایشهای عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان آغازکرد و در ادامه با حضور درمجموعه «آرایشگاه زیبا» جذب بازی تصویر شد.
سعادت مدتها است کارگاههای آموزشی زبان بدن را در خانه عروسک برگزار میکند و میکوشد تجربیاتش را بی کم و کاست در اختیار جوانترها قرار دهد.
مجموعههای «رستوران خانوادگی» «بدون شرح»، «زی زی گولو» و فیلمهای «ماهیها عاشق میشوند»، «شهر موشها»، «گلنار»، «الو الو من جوجوام»، «آقایوسف»، «چک»، «پدر آن دیگری»، «عملیات مهدکودک» و «متولد65» از جمله آثاری هستند که سعادت در آنها تجربه ایفای نقش، عروسک گردانی یا صداپیشگی را داشته است.
مریم سعادت در گفتگو با «دنیای زنان» از همه چیز و همه جا سخن گفته است.
* سالهاست با شایستگی انواع و اقسام نقش مادران ایرانی را بازی میکنید. این نقشها برایتان چه ویژگیهایی دارد که همچنان ایفای نقش در آنها را میپذیرید؟
هرکدام ازمادران ایرانی که بازیش کردهام خصوصیات خاص خودشان را دارند و شبیه یکدیگر نیستند و در فیلمنامه بنا به موقعیت و نقششان، اکت و عکسالعمل خاص خود را دارند. این مادرمی تواند یک زن خانهدار باشد که به امورات و تربیت فرزندانش میپردازد و یا در بیرون از خانه هم حضور جدی داشته باشد.
هر مادری رنگ و بوی ویژه خودش را دارد و تلاش میکنم نوع بازیم درهرفیلم یا سریال به گونهای باشد که شبیه کاراکتر دیگری نباشد.
* از این خلال مادرانی متفاوت هم خلق شدهاند...
بین همه مادران و به بیان دیگر زنان نقاط اشتراکی در کلیت وجود دارد و جزییات است که آنها را مجزا میکند.
مثلا مادر سریال «دردسرهای عظیم» هم مثل خیلی ازمادران ایرانی است که خیلی وضع مالی روبه راهی ندارد و برای حفظ خانواده در بیرون از خانه و به عنوان یک کمک بهیار کار میکند و یک تنه بار زندگی را بر دوش میکشد.
زنی که شوهرش را در سنین جوانی از دست داده و به اصطلاح بچهها را با چنگ و دندان و هزار بدبختی بزرگ کرده است و هیچ ادعایی هم ندارد.
در «متولد 65» هم نقش یک زن عادی و مهربان را بازی کردم که خصوصیات و ویژگیهای طبقه خودش را دارد.
سوای اینکه زن خانهداری است، اهل بیزنس هم است و در بورس فعالیت میکند، مدیریت خوبی در خانه و بیرون دارد و از جنس زنان مرفه بیخیال و بیفکر نیست.
* از جمله هنرمندانی هستید که رابطه خوبی با فرزند پسرتان دارید. چقدر از این رابطه خوبی که با فرزندتان دارید در ایفای نقشهای مشابه در سینما و تلویزیون استفاده میکنید؟
معتقدم در کنار رابطه مادر- فرزندی، مادر و یا پدر باید با فرزندانشان هم رفاقت داشته باشند. البته این رابطه دوستانه نباید جایگاه والدین را نزد فرزندانان کمرنگ کند.
موقعی که همه روابط و مسائل در درون خانواده درست و منطقی باشد چالش و تنشها به حداقل خواهد رسید.
* آیا پسرتان در تصمیماتی که میگیرد با شما هم مشورت میکند؟
من فرزندم را آزاد گذاشتهام و اگر تمایل داشته باشد و از من بخواهد با کمال میل کمکش میکنم و به دنبال این نیستم که فرصت تجربه کردن را ازش بگیرم.
* به عنوان خانوادهای که تک فرزند هستید فکر میکنید که آیا تک فرزندی که در اغلب خانوادههای ایرانی در سالهای اخیر به وجود آمده است چه چالشهایی در آینده میتواند داشته باشد.
در این زمینه مسائل و بحثهای زیادی وجود دارد و نمیتوان نظر قطعی و مطلق صادر کرد.
از طرفی خانوادههایی که تعداد فرزندان زیادی دارند با هزار و یک مشکل مثل بحث معیشت روبهرو هستند و بعدتر هم که فرزندان بزرگ میشوند با بحرانهایی مثل بیکاری یا تأمین هزینههای تحصیل مواجه میشوند.
در مقابل تک فرزندی هم در آینده باعث تنهایی، انزوا و آسیب پذیری فرزندان خواهد شد.
* سالهاست که به دلیل دوری از شلوغی و آلودگی هوا در لواسان زندگی میکنید. این نوع زندگی کردن را چقدر دوست دارید.
البته در این سالها به دوری راه و رفت و آمد به تهران عادت کردهام و به طور میانگین روزی دو سه بار به تهران رفت و آمد دارم ولی در مجموع ترجیح میدهم محل زندگیم جایی باشد دور از شلوغی و هیاهوی بیمورد.
*مواقعی که در منزل هستید چه کارهایی انجام میدهید؟
به هنگام حضور در خانهام در لواسان به درختان و گلهای باغچه خانه میرسم، کتاب میخوانم، فیلم میبینم و از آشپزی کردن هم لذت زیادی میبرم.
در تابستان هم در باغچه خانه انواع و اقسام سبزیجات، گوجه فرنگی و فلفل را میکارم.
* ... و به این ترتیب از سبزی خریدن راحت میشوید.
{می خندد} نه، آن قدرها سبزی نکاشتهام که کفاف مصرف سال را بدهد.
* از قدیم علاقه زیادی به نذری پزون و پختن غذای نذری داشتید. آیا هنوز هم غذای نذری میپزید؟
هرازگاهی این کار را به یاد عزیزان از دست رفتهام مثل برادرم انجام میدهم و سعی میکنم با نذری دادن مجالی را فراهم کنم برای یادآوری خاطرات زیبای گذشته.
* اهل فضای مجازی هم هستیید؟
فقط به تلگرام گهگاهی سری میزنم. البته اهل گروه بازیهای تلگرامی نیستم و اعصاب مدام تایپ کردن را در گوشی همراهم ندارم برای همین زیاد به سراغش نمیروم.
* از جمله تجربیات ماندگار سالهای اخیرتان حضورتان در قامت کاراکتری تاریخی به نام «مهدعلیا» در نمایش «کابوسها»ی علی رفیعی بود؛ نقشی که به نظر میرسد خیلی از خود حقیقیتان دور بود.
این تجربه برای من یک موقعیت بینظیر و لذت بخش بود. بیست سال است که پیوسته با دکتر رفیعی در آثار سینمایی و تئاتریش همکاری دارم. «عروسی خون» و «رومئو وژولیت» کارهای موفق تئاتریم است که با دکتر کار کردم.
ایشان تواناییهای من را خوب میشناسد و من هم واقعا موقعی که با ایشان کار میکنم به این نکته فکر میکنم که با چه کارگردان بزرگ و متفکری فرصت همکاری کردن را به دست آورده ام.
برای نقش «مهد علیا» گزینههای دیگری برای دکتر وجود داشت اما ایشان به سراغ من آمد و من هم کم نگذاشتم.
* همیشه شما را در قالب شخصیتهای مهربان و مثبت دیده بودیم اما «مهدعلیا» به شدت خاکستری و مقتدر است؛ هم در تاریخ و هم در بازنمایی نمایشی تاریخ.
بله، اغلب نقشهای من نقشهای زنان شیرین و خوش سر و زبان است و دکتر رفیعی هم تمایلی نداشت این نقش «مهدعلیا» خیلی تلخ، وحشتناک و گزنده و خشک بازی شود و برای همین کوشیدیم نوعی کنتراست ایجاد کنیم بین آن شیرینی و این تلخی.
* «مهدعلیا» زنی است که در کمال بی رحمی مقدمات مرگ دامادش امیر کبیر را فراهم میکند.
درست است و دکتر رفیعی برای اینکه بیرحمی و شقاوت «مهد علیا» کمتر شود اصرار داشت که من بازیش کنم.
* با تمرینات سخت این نمایش به خصوص بخشهایی که در کف صحنه آب زیاد وجود داشت چگونه برخورد کردید؟
تعداد زیاد بازیگران و هماهنگی کردن بازیگران باعث شد تمرینات شش ماهی به طول بیانجامد.
* آیا بخشهای آبی نمایش در حین تمرین هم در آب انجام میشد؟
ده روز آخر تمرین را در آب و در سرمای زمستان بازی کردیم که در کف صحنه ریخته شده بود.
تمرین در آب کار واقعا دشواری است و روی صدا و توان بازیگر تاثیرات زیادی دارد و بازیگر را زود خسته میکند؛ برای من این نمایش تجربه بینظیری بود.
*مدتهاست که در خانه عروسک فعالیت میکنید. تئاتر عروسکی برایتان چه جذابیتهایی دارد که باعث شده همه این سالها رهایش نکنید؟
سالها است که حضور مستمری در تئاتر عروسکی دارم و از طریق سازمان جهانی تئاتر عروسکی به خیلی جاها برای تدریس رفتهام. تدریس باعث شده با جوانانی روبرو شوم که بسیار باانگیزه هستند؛ جوانانی شهرستانی که خیلیهایشان به تهران میآیند و کار میکنند و در کارگاههای خانه عروسک کلی چیز درباره بازیگری یاد میگیرند.
شخصا در خانه عروسک زبان بدن را تدریس میکنم چون فکر میکنم یکی از اصلیترین مشکلات بازیگری ما فقدان درک از زبان بدن است؛ یک بازیگر باید این را بداند که اگر میخواهد پیر راه برود باید بدنش را چگونه تنظیم کند و راه برود و یا اگر میخواهد خوشحال راه برود چگونه این کار را انجام بدهد.
اینها اموری است که به صورت بنیادی در کمتر جایی تدریس میشود و سعی میکنم بیکم و کاست درباره آنها به جوانان آموزش دهم.