ملیکامومنی راد
محمود غفاری از «شماره ۱۷ سهیلا» به صبا میگوید:
فیلم زنانهای ساختم
«فیلم زنانهای ساختم و با توجه به بازخوردهایی که گرفتم خیلی از مخاطبان تصور کرده بودند که کارگردان این فیلم یک زن است.»
«شماره ۱۷ سهیلا» روایت کننده داستان دختری میانسال است که زمان ازدواج او به تأخیر افتاده و با توجه به مشکل ژنتیکی که دارد در تلاش است که هر چه سریعتر ازدواج کند تا بچه دار شود.
با محمود غفاری کارگردان این فیلم که در انتخاب سوژه و پرداخت به آن جسارت به خرج داده است و توانسته نگاه بسیاری از جشنوارههای خارجی و منتقدان را به فیلم اش جلب کند، به بهانه اکران آن به گفت و گو نشستیم که در ادامه میخوانید.
در فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» به سراغ موضوع جسورانهای رفتید، طرح معظل ازدواج یک دختر در سنین بالا و درگیری با بحرانهای عاطفی و جنسی، چطور شد که به سراغ چنین موضوعی رفتید؟
رفتن به سراغ چنین سوژهای و ساخت یک فیلم در رابطه با این موضوع ریسک بزرگی به حساب میآمد. از طرفی این سوژه در ظاهر خیلی موضوع جذابی برای ساخت یک فیلم نیست چرا که تو برای جذب مخاطب باید قصه یک دختری را روایت کنی که چندین نفر عاشق او هستند و یا درگیر یک مربع یا مثلث عشقی است اما در فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» چنین چیزی نیست و حتی بر عکس چنین موقعیتی روایت میشود.
البته این موقعیت برخاسته از فضای جامعه است و افراد زیادی وجود دارند که درگیر بحرانهای عاطفی، جنسی و...هستند اما از آنجایی که این معضلات حاشیه داستانهای دراماتیک محسوب میشوند و شبیه حاشیه نشینان یک شهر با آنها برخورد میشود در نتیجه معمولاً در سینما دیده نمیشوند و اساساً کسی به سراغ این مسائل نمیرود.
با توجه به چنین شرایطی از خودگذشتگی کردم و تصمیم گرفتم پای آنها را به سینما باز کنم. افراد درگیر با بحرانهای عاطفی و جنسی همه چیز و همه کس را میبینند اما کسی آنها را نمیبیند و متوجه مشکلاتشان نیست، خواستم جامعه آنها را از این طریق ببیند و از ابتدا خوب میدانستم که متقاعد کردن جامعه برای تماشای آنها کار دشواری است چرا که زندگی خیلی جذاب و رؤیایی ندارند.
به همین دلیل یک کاراکتر را از دل چنین شرایطی برگزیدم و «شماره ۱۷ سهیلا» را ساختم.
بر سر اینکه سوژه کاملاً شجاعانه است اصلاً بحثی نیست اما در پرداخت همین سوژه باید روی لبه تیغ راه میرفتید چرا که میتوانست برای برخی توهین تلقی شود و برخورنده باشد.
البته خوشبختانه چنین برداشتی از فیلم نمیشود اما چقدر به این مسئله واقف بودید و خطر این سو تعبیرها برایتان اهمیت داشت؟
از همان ابتدا که سراغ این سوژه رفتم و برایم جذابیت دراماتیک داشت، کاملاً به شرایط اشراف داشتم و خوب میدانستم ممیزیهای سیستم نسبت به طرح این موضوع چگونه است، همین طور آگاه بودم که با کوچکترین لغزشی ممکن است فیلم توهین آمیز تلقی شود و علیه خودش گام بردارد.
این فیلم میتوانست خیلی تلخ باشد و یا خیلی کمدی باشد تا جایی که حتی به تمسخر کشیده شود و مخاطب نه به شرایط که به کاراکترهای که درگیر چنین موقعیتی هستند بخندد.
به همین دلیل برای جلوگیری از چنین اتفاقی با ظرافت بسیار و با ایجاد موقعیتی فنی فیلم را از چنین خطری نجات دادم. و برای روایت زندگی این دختر از موقعیت بینابینی میان فضای کمدی و جدی بهره گرفتم تا توهین آمیز نشود. از آنجایی که فیلم کاملاً حساسیت برانگیز است از ابتدا در خصوص داستان آن نیز کلی کلنجار رفتم تا موقعیتهایی بالانس در فیلم بوجود بیاید.
من برای نجات فیلم از چنین چیزهایی، زمان و مکان را حذف کردم و صرفاً به زیست یک دختر با این شرایطی پرداختم.
سعی کردم شرایطی را بوجود نیاورم که مخاطب دلش به حال دختر قصه بسوزد و یا از آن و موقعیتی که در آن گرفتار است ناراحت شود. یک قدم عقبتر ایستادم و خودم چنین شرایطی را تماشا کردم.
شاید بتوان گفت قضاوتی نکردید و همین است که مخاطب به جای آنکه حساسیت نشان دهد، با فیلم همراه میشود!
دقیقاً، این کاراکتر از ابتدا تا انتهای فیلم در آستانه فروپاشی است و با کوچکترین تلنگری در طول فیلم میتوانست نابود شود.
اگر من او را قضاوت میکردم این فروپاشی در ابتدای فیلم اتفاق می افتد و هویت او از دست میرفت. در نتیجه در ارتباط مخاطب هم دچار مشکل میشدیم.
بحث اصلی فیلم بر سر یک معظل جدی اجتماعی است اما لحظاتی از فیلم کمدی است و تناسبی میان این دو فضا ایجاد شده است، رفتن به سمت این فضای کمدی چقدر تعمدی بود؟
به نظر میرسد قصد داشتید زهر و تلخی سوژه را کم کنید!
دوست نداشتم فیلم تلخ بسازم و با خودم فکر کردم تماشاگری که با این شخصیت و شرایط او همذات پنداری میکند نباید به این باور برسد که این موقعیت بسیار تراژیک است، در نتیجه باید متوجه بار کمدی آن هم بشود و ببیند که میتوان از چنین موقعیتی عبور کرد، خندید، از آن خارج شد و نباید ناامید باشد، به همین دلیل هر دو فضا را کنار هم جلو بردم.
البته این فیلم روی کاغذ اصلاً بار کمدی نداشت و هیچ کس جز خودم خبر نداشت که در سکانسهایی از فیلم بار کمدی وجود دارد چرا که به نظرم اگر عوامل و یا بازیگران نسبت به این موضوع آگاهی داشتند میخواستند کاراکتر را بامزهتر بازی کنند در صورتی که من کاراکتر بامزه نمیخواستم من به دنبال موقعیت بامزه بودم به همین دلیل روی کمدی بودن آن اصلاً تاکیدی نداشتم و سعی کردم همه چیز بالانس و هماهنگ باشد.
البته از آنجایی که ما کاملاً شرایط واقعی را منعکس میکنیم و هیچ پمپاژ کمدی نداریم؛ هیچ چیز به لودگی نیفتاده است.
باتوجه به حساسیت موضوع مطرح شده تا چه اندازه درگیر ممیزی بودید؟
من با درنظر گرفتن شرایط و جو موجود فیلمنامه را به شورای پروانه ساخت ارائه دادم و سعی کردم فیلمنامه ای را به آنها بدهم که اعتمادشان جلب شود البته از طرفی میدانستم که میخواهم فیلم نجیبی بسازم و قرار نیست پرده دری کنم اما از آنجایی که ما در فیلم میخواستیم در مورد مسائل جنسی صحبت کنیم این نجابت روی کاغذ مشخص نمیشد و در اجرا شکل میگرفت.
به همین دلیل بخشی از سکانسها در فیلمنامه ارائه شده وجود نداشت.
یعنی چیزی که ساخته شده است با نسخه فیلمنامه ای که برای پروانه ساخت ارائه دادید، تفاوتهایی دارد؟
بله تفاوت داشت، سوژه و روایت همین بود اما سکانسهایی در فیلمنامه وجود نداشت که بعداً اضافه و فیلمبرداری شد که هیچکس جز خودم و دستیارم از آن باخبر نبود حتی بازیگران نیز نمیدانستند.
البته این نکته هم بگویم تو به عنوان نویسنده در نگارش یک فیلمنامه کاملاً می دانی باید چه نکاتی را رعایت کنی تا دچار ممیزی نشود و حتی می دانی چه نکاتی را بگذاری در فیلمنامه بماند تا اصلاحیه بخورد و خوب می دانی به هر حال اصلاحیه باید بخورد! نمیدانم باید این نکته را بگویم یا نه اما در آستانه اکران و افتتاحیه فیلم ارشاد خواست تا پایان فیلم تغییر کند اما من زیر بار چنین چیزی نرفتم.
در کل من با درک تمام حساسیتها و ممیزیها فیلمنامه را نوشتم و ساختم و خوشبختانه حتی یک سکانس از آن حذف نشد. این فیلم میتوانست از آن فیلمهایی باشد که یا کاملاً توقیف میشد و یا حذف یک پلان از آن کل قصه را زیر سؤال میبرد به همین سبب خودم با اینکه هیچ پرداخت وقیحانهای نداشتیم اما آن را سالم سازی کردم و سکانسهایی از آن را حذف کردم چرا که نمیخواستم ریسک کنم، اسیر راه روهای ارشاد شوم و بعد هم این فیلم از دست ارشاد خارج شود و در ارگانهای مختلف بچرخد و در نهایت نابود شود.
شما یک مرد هستید اما سراغ سوژهای کاملاً زنانه رفتید، باتوجه به اینکه مشکل سهیلا در فیلم میتواند به گونهای دیگر برای یک مرد هم اتفاق بیفتد، چه لزومی داشت که یک کاراکتر زن با دنیا و مشکلی زنانه را انتخاب کنید؟ میتوانست سهیلا، سهیل باشد!
من در سینما به ترسیم فضای زنانه و داستانهای آنها علاقه بیشتری دارم و برایم جذاب است بخاطر اینکه بر خلاف نقاط دیگر دنیا، موقعیتهایی که در کشور ما برای یک زن رخ میدهد به مراتب بسیار دراماتیکتر و جذابتر است.
در مورد سوژه «شماره ۱۷ سهیلا» هم چنین تصوری داشتم و فکر میکردم یک زن که از ابتدا با محدودیتهایی طرف است در مواجهه با این موضوع نیز شرایط دراماتیکتر را پیش میآورد.
در انتخاب این مسئله خیلی بحث دغدغه شخصی مطرح نبود بیشتر به این فکر کردم که این انتخاب سینماییتر است.
فکر میکنید در ترسیم یک دنیای زنانه چقدر موفق بودید؟ و اینکه برای نزدیک شدن و درک بهتر دنیای زنان چه مراحلی را طی کردید تا کاراکتر سهیلا باور پذیر باشد؟
به نظرم فیلم زنانهای ساختم و با توجه به بازخوردهایی که گرفتم خیلی از مخاطبان تصور کرده بودند که کارگردان این فیلم یک زن است.
فارغ از اینکه حدود سن خودم با کاراکتر برابری میکرد و تجربه زیست با کسانی در این حدود سنی دارم و از آنها تأثیر گرفتم اما برای ساخت این فیلم به بنگاههای همسر یابی رفتم با زنان زیادی در سنین و موقعیتهای مختلف گفت و گو کردم.
منابع تحقیقاتی کمی در رابطه با این مسئله وجود دارد اما همان منابع محدود را مطالعه کردم، دختران درگیر این مسئله وبلاگهایی دارند که به صورت بی نام یادداشتهای خود را منتشر میکنند، آنها را خواندم.
کتابی به نام «یادداشتهای یک دختر ترشیده» وجود دارد که فارغ از اینکه با اسم آن و کاربرد لفظ ترشیده برای دختران مشکل دارم اما آن را هم خواند.
زهرا داوود نژاد کارنامه بازیگری آبرومندی دارد اما خیلی پر کار نیست و انتخاب او برای بازی نقش اول یک فیلم به سبب همین حضور کم رنگ اش در سینما کمی تعجب آور بود،
چطور شد که ایفای نقش سهیلا را به او سپردید؟ از ابتدا به او فکر میکردید یا گزینه دیگری هم مد نظرتان بود؟
از ابتدا انتخاب من برای ایفای این نقش زهرا داود نژاد بود اما بعد تهیه کنندهای آمد و گفت برای فروش بهتر باید یک سوپراستار بیاوری، شاید حق با او بود چون مخاطب هم دوست دارد سوپراستار ببیند اما کمی که جلوتر رفتیم، من به این نتیجه رسیدم که همه چیز باید رئال باشد و باتوجه به بازی درخشان زهرا داود نژاد در «کلاس هنرپیشگی»، او باید این نقش را ایفا کند.
در بازی این کاراکتر نباید هیچ چیز تصنعی بروز پیدا میکرد چون به ضرر فیلم بود و موجب تمسخر آن میشد، در نتیجه بعد از تغییر تهیه کننده با لحاظ بازی و فیزیک زهرا داوودنژاد ایفای این نقش را به او سپردم.
تجربه خیلی خوبی بود و زهرا داوود نژاد در همان ده دقیقه اول تماشاگر را برای درک موقعیت قانع میکند و دیگر لازم نبود من به عنوان کارگردان و نویسنده تلاش اضافهای کنم تا مخاطب ازدواج نکردن او و مشکلاتش را قبول کند.
البته این را می دانم که شاید این انتخاب در اکران به ضررم تمام شود چرا که سینماداران و پخش کنندهها به دنبال بازیگر سوپراستار هستند تا سالن بیشتر بدهند و و برای فیلم تبلیغات کنند.
آنها بازیگران چون رضا عطاران، جواد عزتی، پژمان جمشیدی و... دوست دارند به همین خاطر تماشاگر هم باید آنها را دوست داشته باشد در نتیجه فیلمهای آنها بیشتر میفروشد چون سینما داران و پخش کنندهها عاشق این بازیگران هستند نه بازیگرانی که در فیلم من بازی میکنند.
از وضعیت اکران فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» رضایت دارید؟
خیلی خوشحالم که فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» که نه کمدی است و نه رویاهای مردم را روی پرده میآورد و... مجال اکران پیدا کرده است اما این را باید بگویم که شرایط اکران مطلوب نیست، فیلم من در دوره مقدماتی جام جهانی اکران شده است چرا؟
چون یک فیلم کمدی با بازیگران چهره قرار بود اکران شود اما از آنجایی که در این مدت پول سینما از طریق فوتبال در میآید و به هر حال هزینه هر خانواده برای رفتن به سینما محدود است تصمیم گرفته شد آن فیلم کمدی زمان دیگری اکران شود و فیلم ما را به عنوان لایی اکران کنند.
خیلی به این مسئله انتقاد ندارم اما میخواهم وضعیت را تشریح کنم. «شماره ۱۷ سهیلا» هنر و تجربهای اکران شده است و به آن تک سانس تعلق گرفته است.
ما در تهران در حال حاضر فقط سه سالن داریم اما به هر حال از اینکه فیلم فرصت اکران پیدا کرده است، خوشحالم.