گفتوگو: حامد مظفری
آهو خردمند در گفتگو با «دنیای زنان» بیان کرد:
آهو خردمندازجمله هنرمندان ایرانی است که کم کاراما گزیده کار است.
آهو خردمندکه خواهرکوچکتر نیکوخردمند است از اواخر دهه چهل و با حضور در تئاتر، بازیگری را آغاز کرد و خیلی زودتر از سینما، جذب تلویزیون شد و در تمام سالهای فعالیتش درحیطه بازیگری به همان اندازه که در سینما مورد توجه قرار گرفت با سریالهای تلویزیونیش خود را در کانون نظرمخاطبان قرارداد.
«آژانس دوستی»، «سایه آفتاب»، «یک مشت پر عقاب»، «به کجا چنین شتابان»، «ملکوت»، «خانه بی پرنده»، «راه شیری» و «مختارنامه» از جمله سریالهای مورداعتنای کارنامه بازیگری آهو خردمند هستند.
با آهو خردمند که علاوه بر بازیگری دستی هم در نقاشی دارد درباره حرفه اصلیش که بازیگریست گفتگو کردهایم.
سالهاست که به عنوان بازیگری با وسواس شناخته میشوید. از کارهای اخیرتان بگویید.
نقاشی میکشم و نمایشنامه ترجمه میکنم و اغلب پیشنهادات بازیگری را رد میکنم!
رد کردن پیشنهادات ناشی از بازنشستگی است یا بی علاقگی به متنها؟
بازنشسته که نیستم چون هنر، بازنشستگی ندارد و اگر جز این بود که همچنان به دنبال برگزاری نمایشگاه نقاشی و انتشار ترجمههایم نبودم امادرجایی قرار گرفتهام که دیگر بازیگری به هر کیفیتی از نظر روحی، آوردهای برایم ندارد پس چه بهترکه پیشنهادات را نخوانده رد کنم!!
حداقل میشود پیشنهادات را خواند و به گزینهای متوسط میان انبوه گزینههای بد رسید! نمیشود؟
مسأله دقیقاً در همین نقطه است. نقشهایی که به من پیشنهاد میشود نیازی به خواندن متن ندارند چون متأسفانه این به روالی غلط در بازیگری بدل شده که بازیگران زن پا به سن گذاشته را برای نقشهای تکراری میخواهند.
در همین یک ماه اخیر چندین پیشنهاد ایفای نقش مادری مهربان و مادربزرگی دلسوز بهم پیشنهاد شده!
مدام از من میخواهند نقش مادری را بازی کنم که چای میریزد و فرزندانش را نصیحت میکند و برایشان غذا آماده میکند! این گونه نقشها کمترین چالش بازیگری ندارد پس چه بهتر که بدون خواندن متن آنها را رد کنم.
هیچ گاه فکر نکردهاید که چرا ملودرامهای جذاب با محوریت بانوان پا به سن گذاشته خلق نمیشود؟
زمانی بود که در همین تلویزیون سریالی مانند «این خانه دور است» را داشتیم که با محوریت بازیگران مجرب و پا به سن گذاشته بود اما اکنون اغلب سریالها و فیلمها به دنبال مسائل جوانان و نهایتاً میانسالان هستند و از آن سو افعال کاراکترهای پابه سن گذاشتهشان بیش از حد خطی و یکنواخت است؛ انگاری بود و نبود این کاراکترها در سریال یا فیلم هیچ تفاوتی ندارد.
این البته مشکلی است که در سینما و تلویزیون آن طرف آبها دیده نمیشود. مثلاً حتی در مجموعههای جناییشان هم میکوشند پرسوناژهایی چند بعدی با حضور پیشکسوتان بازیگری خلق کنند اما اینجا بیش از حد ساده انگاری میکنند.
... شاید یکی از دلایلی که در سالهای اخیر یک سری نابازیگر مرد و زن، شدهاند مسئول ایفای نقش پدربزرگها و مادربزرگها همین باشد!
به هر حال فردی که مخاطب تلویزیون بوده و به واسطه آشنایی با کارگردان، نقش مادربزرگ را بازی میکند با فردی که سالها بازیگری کرده تفاوت دارد.
این نابازیگران برایشان حتی حضور در پشت صحنه هم تازگی دارد و تازه دارند کشف میکنند که تفاوت مدیوم شات و لانگ شات چیست اما برای من که از 16 سالگی وارد کار بازیگری شدم و از سینما تا تلویزیون و تئاتر مدام تجربیات مختلف پشت سر گذاشتم واقعاً این نقشهای تکراری کمترین جذابیتی ندارد.
پس در جایگاهی هستید که دیگر جز نقش متفاوت از سینما و تلویزیون نمیخواهید؟
نه شهرت و نه پول مسأله ام نیست؛ عشقم بازیگری است و همین عشق بوده که مرا به اینجا رسانده ولی وقتی دیگر پیشنهاد خوب نیست چرا باید وقتم را صرف خواندن فیلمنامه ها کنم.
باورتان میشود این اواخر حتی لباسهایی که برای ایفای نقش مادربزرگان در پروژههای مختلف بهم داده میشد تکراری شده بود؟؟ و بارها شد از خودم پرسیدم نکند این نقش را قبلاً بازی کرده باشم!!
با مرور گفتههای شما یکی از دلایل کمکاری بزرگان بازیگری عیان شد.
کدام بازیگر بزرگیست که دلش نخواهد چالشی تازه حتی در 80 سالگی برایش رقم بخورد. وقتی توان فیزیکی ایفای نقش وجود دارد و از نظر روحی آمادهایم فقط میماند یک کاراکتر متفاوت و منحصربفردکه راضیمان کند باز هم خطر کنیم و به سمت ساختن شخصیت برویم. بازیگری با خلق عجین شده است و واقعاً نمیفهمم چطور میشود برخی بازیگران نورس، یک شخصیت را مدام در فیلمها و سریالهای مختلف بازی میکنند؟؟
مگر آدمی برای گذران زندگی چقدر نیاز به پول دارد که باید در کمتر از یک سال یک تیپ را در سه کار مختلف بازی کند؟؟؟
این ناشی از کم شدن جاهطلبی بازیگران ما نیست؟
قطعاً جاه طلبیها کم شده است؛ به هر حال برای سن و سال ما پیشنهاد کم است اما گاهی نقشهای خوبی برای جوانان نوشته میشود که بازیگران جوانی که به اصطلاح ستاره شدهاند هم نمیتوانند پرداختی درست از آنها ارائه کنند. چرا؟
چون مدام سعی میکنند فیگور و شمایلی ثابت از خودشان را از فیلمی به فیلم دیگر ببرند و در این شرایط بیچاره مخاطبی که باید مقابل اینها بنشیند و بازیشان را تماشا کند!!
در این سالها بازیگران از بدحسابی تهیه کنندگان فراوان نالیدهاند. شما اما کمتر در این باره حرف زدهاید.
طبیعی است وقتی به هر کاری تن نمیدهی و صرفاً به سراغ همکاری با افراد امتحان پس داده میروید این بدحسابی هم کمتر گریبانتان را میگیرد.
تازه واردان و نیروهای نورس هستند که همه چیز و حتی دستمزدها را فدای جیب خودشان میکنند.
در کنار ترجمه و نقاشی، آموزش بازیگری را هم ادامه میدهید؟
در ایران آن قدر آموزشگاه و ورکشاپ زیاد است که ترجیح دادهام کارگاه بازیگریم را در کانادا برگزار کنم.
در آنجا با حجم بالای هنرجویان ایرانی مواجهیم که دوست دارند با ریشههای نمایشی ایران آشنا شوند و برای همین در ونکوور با همین جوانان گروهی تشکیل دادهام و هم بازیگری بهشان میآموزم و هم نمایشنامههای خوب ایرانی و فرنگی را با آنها تمرین و اجرا میکنم.
به عنوان بازیگری که تجربه بازی در برخی سریالهای خاطره انگیز تلویزیونی و از جمله «یک مشت پر عقاب»، «به کجا چنین شتابان» و «مختارنامه» را دارید، وجه کیفی محصولات نمایشی تلویزیون را چطور میبینید؟
بیشتر درگیر خلوت خودم هستم و زیاد تلویزیون را پیگیری نمیکنم اما مشکلی که حین حضور در تلویزیون با آن برخورد داشتهام ممیزی بوده است؛ البته منظورم ممیزی اخلاقی نیست بلکه ممیزی مضمونی است که باعث میشود برخی از مسائل مبتلابه جامعه در زمان خودشان ارائه نشوند و کارگردانان وقتی به سراغشان بروند که بیات شدهاند.
ما امروز با جامعه جوانی روبرو هستیم که هم کلی دغدغه ذهنی دارد و هم کلی مشکل پیش رویش است؛ مثلاً همین مشکل بیکاری یا سختیهای ازدواج را درنظر بگیرید؛ آیا در این سالها محصولی دیدهاید که ازارتباط تنگاتنگ بیکاری و بالا رفتن سن ازدواج به گونه ریشهای حرف بزند؟؟ همه بیکاری را نشان میدهند و دردسرهای ازدواج را هم نشان نمیدهند اما کسی به ریشه نمیزند و بگوید چقدر از این بیکاری مرتبط است با اختلاسهای اقتصادی و اینکه اغلب مناصب را گروهی خاص به خود اختصاص دادهاند!