Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 01:24

17
بهمن
مصاحبه با پروفسور كاظم عباسیون جراح ایرانی (3)

مصاحبه با پروفسور كاظم عباسیون جراح ایرانی (3)

بدترین لحظه از نظر من موقعی است که روند طبیعی جراحی دستخوش یک اتفاق غیرمنتظره و استثنایی می‌شود.

آقای دکتر اگر اجازه دهید كمی هم سوالهای شخصی از شما بپرسیم، لطفا یک ‌روز از زندگی شخصی و کاری خودتان را برای ما تعریف کنید.

ساعت 6 صبح بیدار و قبل از ساعت 8  از منزل خارج می‌شوم.  معمولا کارم را با کارهای اداری جامعه جراحان شروع می‌کنم؛ گاهی 2 ساعت و حتی برخی روزها تا 5 ‌ساعت هم در دفتر جامعه جراحان حضور دارم.  بعد با همکارانم درصورت داشتن عمل‌جراحی همراه می‌شوم و در بیمارستان هستم تا عمل‌های جراحی تمام شود. 

دو روز در هفته، عصرها در محل درمانگاه بیمارستان از ساعت 3 - 7 بیماران را ویزیت می‌کنم و به مطب خصوصی خاصی هم نمی‌روم.  بعضی ‌روزها ساعت پنج بعدازظهر و برخی روزها حدود 7 - 8 بعدازظهر به منزل باز‌می‌گردم.  بیشتر شب‌ها حوالی ساعت 11 به رختخواب می‌روم.  شام را دیرتر از ساعت 9 شب صرف نمی‌کنیم.  گاهی روزها که زودتر به منزل برمی‌گردم ساعت7 شام می‌خوریم.

زیباترین خاطره شما در طول سال‌های زندگی چه بوده است؟

دانشجویانم که رشته جراحی مغزواعصاب رازیرنظرم فراگرفته بودندواکنون جایگاه ویژه‌ای پیداکرده‌اند،در سن 70 سالگی در دانشگاه تهران برای من مراسم بزرگداشتی گرفتند که خیلی برایم خاطره‌انگیز بود.

آقای دکتر الگوهای شما چه کسانی بودند؟

هر دانشجوی پزشکی الگوهای خاصی برای خود دارد.  من افتخار آشنایی با دکتر «محسن ضیایی»، متخصص بیماری‌های کودکان از دانشگاه «جان‌هاپکینز» را داشتم و این استاد گرامی در دوره پزشکی‌ام الگوی من بودند.  علاوه بر آن، یک جراح مغزواعصاب کانادایی نیز که مدت 6 ‌سال مشغول خدمت و آموزش در دانشگاه شیراز بود، الگوی خوبی شد که راه آینده‌ام را انتخاب کنم.

به‌عنوان یک پزشک، لذتبخش‌ترین لحظه‌های زندگی شما چیست؟

وقتی بیماری وارد مطب می‌شود و مشکلش را برایم تعریف می‌کند، معاینه‌اش می‌کنم، عکس‌هایش را می‌بینم، برایش توضیح می‌دهم و او با لبخند از مطب خارج می‌شود، واقعا برایم ارضاکننده است و خیلی لذت می‌برم. 

البته از آموزش به پزشکان جوان یا دانشجویان پزشکی و آموزش در اتاق‌عمل نیز همان‌قدر لذت می‌برم، اما راضی‌رفتن بیمار از مطب، بیش از هرچیزی لذت‌بخش است و بسیاری از بیمارانی که به من مراجعه می‌کنند، می‌گویند آقای دکتر! کاش پزشکان دیگر هم مثل شما معاینه می‌کردند و درباره نوع بیماری و روش درمان، کمی به ما توضیح می‌دادند.  امیدوارم همه پزشکان این رویه را در پیش بگیرند.

یا تاکنون پیش آمده که از کار خسته شوید؟

خستگی‌ها بوده، ولی زودگذر  به‌خصوص در زمان جنگ؛ تعداد بیمارانی که باید جراحی می‌شدند طوری بود که گاهی تا 24ساعت هم نمی‌توانستیم بخوابیم. بالاخره باری بود که با علاقه برداشتیم و مساله‌ای هم به وجود نیامد.

بدترین لحظه طبابت شما چه زمانی است؟

بدترین لحظه از نظر من موقعی است که روند طبیعی جراحی دستخوش یک اتفاق غیرمنتظره و استثنایی می‌شود.  این مساله مسیر عادی درمان را مختل می‌کند و حتی می‌تواند به مشکل جدی برای بیمار منجر شود.  مثلا یکی از حالت‌های مشکل‌ساز زمانی است که یکی از عروق مغز دچار حالت بادکنکی یا آنوریسم شده و هر لحظه امکان پارگی دارد. 

در اینگونه عارضه‌ باید به‌آهستگی به محل نزدیک شویم و قبل از پاره‌شدن رگ، عروق اصلی خونرسان آن را ببندیم؛ اما متاسفانه در برخی موارد اتفاقی غیرمنتظره رخ می‌دهد و پارگی ناخواسته رگ مغزی، روند جراحی را مختل کرده و کار را دشوار می‌کند.  این زمان بدترین حالت برای من و شاید هر جراح مغز دیگری باشد.

زندگی خانوادگی

سه فرزند دختر دارم.  دو تا از فرزندانم تحصیلات خود را تمام کرده و به مملکت خدمت می‌‌کنند که هیچ کدام در حرفه پزشکی نیستند؛ فرزند دیگرم در هنر و در «سن مارتین یونیورسیتی» لندن مشغول تحصیل است و دیگری در «دیزاین پور استیج» به معنی طراحی صحنه سینما و دکوراسیون داخلی.

جنگ و ماندگارترین خاطرات

ما در زمان جنگ واقعاً پدیده‌‌هایی را دیده‌ایم که در دانشگاه‌‌ « جان هاپکینز» آمریکا هم دیده نمی شد، چون مختص به خود زمان جنگ بود. مثلاً صدمات عروق مغزی در اثر اصابت ترکش‌‌ها و خمپاره‌‌ها به وجود می‌‌آمد و می‌‌شد گفت که شناخت کافی نبود و با تحقیقات و آنژیوگرافی‌‌هایی که از بیماران کردیم، تعداد زیادی از بیماران را پیدا کردیم که بعضاً نیاز به جراحی داشتند؛ جراحی کردیم و این جمع‌آوری بیماران منجر به انتشار چندین مقاله مستند خوب در سطح بین‌المللی شد.

زندگی ایده‌آل

صبح از منزل خارج می‌‌شوی، فکر کنی که یک کار مفید برای جامعه و خانواده انجام بدهی و شب ازانجام آن رضایت خاطر داشته باشی.  فکر می‌‌کنم آدم‌‌ها برای رسیدن به زندگی ایده آل، اول باید قانع باشند آنچه مهم است، این است که افراد مرفه باید به افرادی که نیازمندند، کمک کنند. 

توصیه‌‌های مرد پنجه طلای ایران

1-پیاده‌روی و شنا را فراموش نكنید

برای تقویت ستون فقرات باید ورزش‌‌های نظیر راهپیمایی و شنا که عضلات کمر را قوی‌تر می‌کند انجام دهید و  از  جابه جا کردن،  وزنه ‌های سنگین كه زمینه آسیب به  دیسک‌‌ها  را فراهم می‌كند پرهیز نمایید.

2- زانوها را خم کنید، کمر را نه!

اگر  در نظر دارید  وزنه ای بیش از ده کیلوگرم را بلند کنید، بهتر آن  است که بنشینید، بغلش کرده  و بلندش کنید.  به همین دلیل هم در سطح بین‌المللی جمله معروفی داریم كه  می‌‌گوید:

don’t bend your back, Bend your knees كه یعنی زانوها را خم کنید، کمر را خم نکنید.  از عضلات قوی پا خیلی راحت می‌‌شود کمک گرفت. اصولاً کسی که آمادگی برداشتن وزنه را ندارد، به نظر من بلند كردن بیش از 10 یا 15 کیلو ممکن است مضر باشد.  البته جوان ترها وزنه‌‌های سنگین تری هم می‌‌توانند بردارند بدون آن که مخاطره انگیز باشد، ولی سن که بالا می‌‌رود (مثلاً تا 50 یا 60) باید واقعاً برای برداشتن وزنه احتیاط کرد.

3- پرهیز از ایستادن و نشستن زیاد

ایستادن زیاد را نمی توان گفت مضر است؛ برای این که شغل ایجاب می‌‌کند.  من می‌‌گویم اگر شما مجبور هستید که نشسته کار کنید، وسط نشستن بعد از 1-2 ساعت قدم بزنید.  وارونه این موضوع هم هست؛ اگر مجبورید دایم روی پا باشید، هر دو ساعت یک بار بنشینید یا کناری دراز بکشید که فشار از ستون فقرات و عضلات اطراف اش برداشته شود.

4- خانم‌های باردار بیشتر مراقب باشند

مراقبت از ستون فقرات در خانم‌‌های بار دار هم ضروری است. خصوصاً در روزهای انتهای بارداری که ماهیچه‌‌ها شل می‌‌شود و فرصت داده می‌‌شود که لگن باز شود تا نوزاد بتواند بیرون بیاید.  خانم‌‌ها بعد از زایمان باید از ورزش‌‌هایی استفاده کنند که اندام را مجدداً سفت کرده و عضلات را تقویت کند.  در حین حاملگی اگر کسی گرفتگی ستون فقرات دارد باید از گن‌‌های مخصوص حاملگی استفاده کند که فشار را از روی ستون فقرات بردارد.

5- با احتیاط دوچرخه‌سواری كنید

من متأسفانه احتمال تصادفات را در تهران زیاد می‌‌دانم و توصیه دوچرخه‌سواری هر چند با احتیاط در تهران نمی‌کنم.  در مورد پیست‌‌های دوچرخه سواری اما خیلی خوب است و به کاهش وزن هم كمك می‌‌کند.  اگر از دوچرخه‌‌های معمولی استفاده می‌‌کنید، زیادی باید پا بزنید که مصرف انرژی را بالا می‌‌برد در کاهش وزن کمک می‌‌کند.

6-  به كفش‌هایتان اهمیت دهید

کفش پاشنه بلند را اگر با آن بزرگ شده باشید، می‌‌توان پوشید ؛ در غیر این صورت آزاردهنده است.  در کل پاشنه پهن سه یا چهار سانتی برای کسی که مشکل ستون فقرات دارد، ایده‌آل است.

 

برای خواندن بخش دوم -  مصاحبه با پروفسور كاظم عباسیون جراح ایرانی - اینجا کلیک کنید.

 

برچسب ها: پروفسور کاظم عباسیون، جراحان ایرانی، دکتر کاظم عباسیون، جراح ایرانی، مرد پنجه طلای ایرانی تعداد بازديد: 15371 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز