حامد مظفری
اتفاق دردناکی که برای دختربچهای به نام آتنا اصلانی در گوشهای از ایران رخ داد و از آن سو مرگ تراژیک یک بانوی ریاضیدان به نام مریم میرزاخانی در گوشهای از ایالات متحده، رسانهها را وارد یک دوقطبی سینمایی درباره این دو ماجرا کرد.
در یک سو رسانههایی قرار داشتند که با بولد کردن تلخی قضیه تجاوز به آتنا به تطهیر تلخی بی حد و حصر سینمایی پرداختند که در سال های اخیر در ایران باب شده و البته اغلب هم در آن سوی آبها تقدیر می شود.
در سوی مقابل رسانههایی بودند که با اشاره به افتخاراتی که مریم میرزاخانی به دست آورده سینماگران را به سمت و سوی تصویرسازی امیدبخش این افتخارات رهنمون کردند.
هر دو گروه این رسانهها به واسطه آبشخور اقتصادی که دارند باید در همین جهت حرف میزدند و کسی از آنها انتظاری جز این نداشت اما نکته اینجاست که این دوقطبی کردن فضای پیش روی سینماگران اگر تابحال سودی به حال سینما داشته از حالا به بعد هم خواهد داشت.
سال هاست که فیلمهای تلخ تحسین شده در جشنوارههای آن طرف توسط گروهی از رسانهها کوبیده میشود و گروهی دیگر از رسانهها آن را تحسین میکنند.
فایده این دوقطبی در همه این سالها چه بوده؟؟؟ آیا سینمای ایران به واسطه این دوقطبی به جلو رفته؟؟؟
تاکنون این دوقطبی سازی غیر از برآورده کردن منافع سیاسی و به تبعش اقتصادی جریانات رسانهای سودی به حال سینمای ایران نداشته و از حالا به بعد هم نخواهد داشت.
چاره چیست؟ سینمای ایران نیاز دارد که هم به تصویرسازی درد بپردازد و هم به تصویرسازی امید! حذف یکی با اگزجره بر روی دیگری هیچ سودی ندارد.
سینماگران ایرانی باید آن قدر جسارت داشته باشند که هم به سراغ تصویرسازی موفقیتهای امثال مریم میرزاخانی بپردازند و هم تصویرساز دردهایی باشند که بر امثال آتنا اصلانی رفته است...