صبا شادور
هر سال با رسیدن ایام نوروز، هرچند که سال پردردسر و مشکل سازی را گذرانده باشیم، حال و هوای ما تازگی است.
حال و هوای امید و زندگی، حال و هوای نوروز یعنی گردگیری کتابهای خاک خورده و سرگذشت تاریخی کسانی که با جان و دل از آثار آنان در کتابخانههایمان مراقبت کردهایم که هنوز هم از آنها پند بیاموزیم. که هنوز هم شعرها و داستانهایشان را دوره کنیم.
مگر چند نفر از کسانی برایمان از آئین قدیمی و شیرین سخن بگویند، در قید حیات هستند.
خیلیها از کنارمان رفتهاند، که هنوز هم آثار آنها برایمان ارزشمند و خاطرشان در خاطرمان همیشه ماندگار است.
یکی از کسانی که صحبتهایش درباره نوروز همچنان تازه و شنیدنی است، استاد دکتر میرجلال الدین کزازی است.
استادی که روزهای بازنشستگی خود را آرام آرام سپری میکند و حائزه رتبههای زیادی در عرصه فرهنگی کشور است.
استاد کزازی که دهههای مختلفی را در عرصه فرهنگی گذرانده، در خانوادهای فرهیخته در کرمانشاه به دنیا آمده است.
خیلی از اهالی فرهنگ او را به نام پدر ادبیات کهن و گرانبهای مناسبتهای مختلف مینامند. این استاد گرانقدر بعد از گذراندن تحصیلات در ایران، چندی را نیز در اسپانیا به تدریس ایرانشناسی و زبان فارسی گذراند.
او گهگاه شعر نیز میسراید و نام هنریاش در شاعری «زروان» است.استادی که در آغاز دهه 80 به عنوان چهره ماندگار انتخاب شده و جایزههای زیادی کسب کرده است.
استادی که مشهور به استفاده از واژههای پارسی سره در نوشتهها و گفتار خود است.
ترجمه «آنه اید ویرژیل» به فارسی برنده جایزه کتاب سال 1369 شده و از تألیف او «نامه باستان» که تاکنون نه جلد آن به چاپ رسیده، حائز رتبه نخستین پژوهشهای بنیادین در جشنواره بین المللی خوارزمی است.
با این استاد دانشگاه درباره نوروز و جشنهای آیینی به صحبت پرداختهایم که در زیر میخوانیم.
استاد صحبت از نوروز که تنها جشن به یادگار مانده ما از دوران گذشته تا کنون بوده، شاید برای شما تکراری باشد، اما از شنیدن آن همچنان مسرور میشویم.
نوروز هیچ وقت قدیمی نیست. جشن نورز یک فرهنگ اصیل ایرانی است. خیلی خوب است که در ایران این جشن همچنان پر شور و با شکوه برگزار میشود.
قابل تحسین است که این جشن تنها جشنی است که در جغرافیای ایران و دنیا میدرخشد. من همیشه گفتهام که هر جا نوروز هست فرهنگ ایرانی هم در آن جاری است.
ما میتوانیم نوروز را یک فرهنگ ایرانی بدانیم.
برای کسانی که پیوندی با تاریخ و فرهنگ ایرانی دارند، نوروز نمونهای ناب است. از همان چیدمان سفره هفت سین که هر کدام از نمادهای سین برگرفته از زندگی گذشته تا امروز ما است و قدردانی و در واقع شکرگزاری به خاطر آنچه خداوند بزرگ به ما اعطا کرده است.
اگر به جشنهای دیگر ایران هم بها میدادیم، همانند نوروز پررنگ و پرشور میشد؟
البته که در ایران باز هم جشن داریم اما جشنهای ما به چند دسته تقسیم میشوند یا جشنهای دینی و یا جشنهای اسطورهای.
بهترین روزهای سال، روزهای نوروزی ست، از همین روست که ویژگی بنیادین نوروز، هم به پاس کارکرد نماد شناختی آن و هم به پاس ریخت واژه، پیروز شده است.
هنگامی که از نوروز سخن میرود این واژه را با «فروزه» و ویژگی آن که «پیروز» است به کار میبرند. به همین دلیل بارها شنیدهایم که می گویند «نوروز پیروز» پیروز باز هم معناهای فراوانی دارد گاه این پیروزی در شروع ابتدای فصل بهار است.
یعنی پایان روزهای غم و طولانی و سرد زمستان که حالا با فرا رسیدن نوروز فصل تازگی و بهار هم فرا میرسد.
در آنها باید نوروز را از پهنای ادب پارسی سراغ گرفت. آنچه گفته شده میتوان نوروز را این گونه تعریف کرد، «نوروز نامه» و «نوروزانه»...
آیا رابطهای میتوان میان هنر ایرانی و نوروز قائل شد؟ با توجه به این که نوروز یکی از قدیمیترین آئینهای ایرانی به شمار میرود، آیا میتوان در آن رگههایی از هنر را هم دید؟
هنر از ضمیر ناخودآگاه ما ایرانیان سرچشمه میگیرد. اما اگر آنچه در ناخودآگاه گذشته است را به خود آگاهی برسانیم، آن موقع هنر را در هر موقعیتی میتوانیم کشف کنیم.
آفرینش هنر در همه آئینهای ما سرو سامان دارد. آنچه در ناخودآگاهی هنرمند گذشته است، آزمونهای نغز و ناب نهانی هنرمند را که تنها ویژه اوست به شیوهای که دیگران و هنردوستان بتوانند آن معنی میدهد را دریافت و آزمود به آنان برساند تا هنردوست بتواند، به یاری هنر، در آن آزمونها که در گونه خود بی همانند و تنها ویژه هنرمند، با او هنباز و همراز بشود؟
با این حال می دانید که هنر هم در دورههای تاریخی مختلف در ایران مشهود بوده است.
استاد چرا در شرایطی به سر میبریم که کمتر به فرهنگ بها داده میشود؟ به خصوص در فرهنگ ایران که همیشه بر سر زبان همه کوهها بوده است؟
آنچه من در این ایام حس میکنم، محدود بودن شرایط به گونهای است که نسل امروز را اسیر کرده است.
می دانید که ماهی باید در آب خود باشد و آزاد بماند اگر در محدودیت و جایی کوچک قرار گیرد، آزادی را از دست خواهدداد و خیلی زود از بین خواهد رفت.
بارها گفتهام ایرانیان مردمانی هستند که میتوانند همانند ماهی در آب خود بمانند و در عرصههای مختلف بدرخشند. تاریخ ایران این موضوع روشن را بر ما استوار داشته است.
من آینده ایران را همیشه روشن میبینم. اما چگونه میتوان این سرگذشت کهن ایران را با روزگار و سرنوشت امروز هماهنگ کرد؟
من معتقدم اگر ایران را باور کنیم، از آسیبها و گزندها و بی راهه ها در امان خواهیم ماند. همیشه مردم ما با رسیدن به راه روشن به سرنوشت ایده آل خود رسیدهاند.
و در پایان صخبتی دارید؟
خوشحالم که نوروز بهانهای است تا ما ایرانیان نگاه تازهای به یگدیگر داشته باشیم و زندگی را از نو آغاز کنیم.
حماسه زیبایی زندگی را برای خودمان خلق کنیم و از آنچه روزگاری بوده است و نیست در دل بهانه نکنیم.