قصه اعتیاد چیزی نیست که منحصر به امروز باشد یا دیروز، روایتهای دراماتیکی که از دل این معضل بیرون میآید آنقدر زیاد است که سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب همواره به آن توجه داشته است.
قصه اعتیاد چیزی نیست که منحصر به امروز باشد یا دیروز، روایتهای دراماتیکی که از دل این معضل بیرون میآید آنقدر زیاد است که سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب همواره به آن توجه داشته اما شاید پرداخت بهتر و دقیقتر نسبت به این مسئله را بتوان در سینمای بعد از انقلاب دید و سالهاست چه بهشکل موضوع اصلی و چه حاشیهای در بیشتر تولیدات سالانه سینمای ایران، فیلمهایی با چنین محوریتی وجود دارد.
به بهانه اکران فیلم سینمایی «دارکوب» که روایتی متفاوت از معضل اعتیاد را به روی پرده سینما آورده، در این گزارش به معضل اعتیاد در سینمای ایران نگاهی داشتیم که در ادامه میخوانید.
شمعی در باد
پوران درخشنده که همواره نگاهی روانشناختی به آسیبهای اجتماعی دارد با فیلم «شمعی در باد» به سراغ معضل اعتیاد آنهم از نوع اعتیاد به مخدرهای صنعتی رفت.
این فیلم در همان سالی که ساخته شد رویكرد جدیدی به معضل اعتیاد داشت؛ نگاهی كه با دیدگاه كلیشهای درباره این معضل متفاوت است.
كاهش سن اعتیاد، افزایش روزافزون مواد مخدر و محرك جدید و ناشناخته و نیاز جوانان به آشنایی با مضرات این مواد از عوامل تولید این اثر سینمایی است.
در «شمعی در باد» كه موضوع آن رواج استفاده جوانان از مواد توهمزا (اكستازی) است، علاوه بر بهرام رادان، شهاب حسینی، حسام نواب صفوی، جمشید مشایخی، آزیتا حاجیان، عسل بدیعی، ایرج راد، جمشید گرگین و سیروس ابراهیمزاده همبازی كردهاند.
رادان به خاطر بازی در این فیلم به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره بیستودو فیلم فجر رسید. «شمعی در باد» بر اساس یك ماجرای واقعی ساختهشده است. درخشنده در فیلمهای مستند خود نیز به اعتیاد پرداخته بود و شاید این فیلم را بتوان دستاورد آن مطالعات تصویری به شمار آورد.
دارکوب
«دارکوب» عنوان فیلم تازه بهروز شعیبی است که این روزها روی پرده سینماست.
بهروز شعیبی که حالا دیگر میتوانیم او را یکی از فیلمسازان اجتماعی و دغدغه مند سینمای ایران بدانیم در «دارکوب» به سراغ معضل اعتیاد و آسیبهای آن رفته است اما با اینهمه نگاه تازهای به این مسئله داشته و حرفهای ناگفتهای را درباره این مشکل اجتماعی، بیان کرده است. «دارکوب» این بار برخلاف بسیاری از فیلمها، بهجای یک دختر یا پسر جوانی که معتاد است و درگیریهایی با خانوادهاش دارد، قصه زندگی «مهسا»، یک مادر معتاد را روایت میکند.
او چون معتاد است، نمیتواند مادر باشد و چون مادر است نمیتواند معتاد باشد. بنابراین بهنوعی بین مواد مخدرو دخترش قرار میگیرد.
فیلم با روایت صریح و بیپردهاش، مخاطب را به دلزندگی افراد مبتلابه اعتیاد میبرد. «دارکوب» حول محور روایت قصه «مهسا»، به یکی از آسیبهای وحشتناک اعتیاد یعنی فروش نوزاد میپردازد.
این فیلم باوجود آنکه در جشنواره بسیار خوش درخشید اما تا به امروز نتوانسته فروش قابلتوجهی را از آن خود کند.
عصر یخبندان
در سال ۹۳ مصطفی کیایی هم با محوریت مخدرهای صنعتی «عصر یخبندان» را جلوی دوربین برد، فیلم پر بازیگری که داستان چند زوج را روایت میکند که براثر اتفاقاتی سرنوشتشان به هم گره میخورد.
یکی از مزایای کارگردانان جوانی مثل کیایی این است که راحتتر میفهمند زیرپوست جامعه متوسط و جوانهای رو به میانسالی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن هستند.
حالا کیایی با چنین شناختی دست به ساخت فیلمی پرکشش و باهیجان زده است. کیایی برخلاف اکثر فیلمهای ایرانی که داستانشان محدود به فرد و ارتباطش با اطرافیانش میشود، سعی کرده آدمهای زیاد و بیربطی را درگیر ماجرای اعتیاد کند.
بحران فروپاشی کانون خانواده به دلیل اعتیاد یکی از طرفین و بحران از دست دادن افراد مهم زندگی به دلیل درگیر شدنشان با مقوله اعتیاد دو محوریت اصلی فیلم کیایی است.
«عصر یخبندان» بیشتر نگاهی کلیتر به وضع نفوذ مواد مخدر در جامعه دارد.
لامپ ۱۰۰
سعید آقاخانی نیز برای اولین تجربه کارگردانی خود در سینما به سراغ سوژه اعتیاد رفت. او در سال ۹۲ فیلم «لامپ ۱۰۰» را با بازی محسن تنابنده و ساره بیات جلوی دوربین برد.
این فیلم داستان زندگی فرزین را روایت میکند که معتاد به شیشه است و توهمات او براثر مصرف شیشه، بنیان زندگیاش را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
بههرحال اعتیاد، موضوعی است که بارها بدان پرداختهشده است و حتی در مواردی به ورطه تکرار افتاده باکمی بیدقتی ممکن بود فیلم آقاخانی نیز، به دام یک درام تلخ و سیاه و یا یک داستان پلیسی و حادثهای بیفتد اما او توانسته با نگاهی فارغ از شعار و بهدوراز کلیشه، روایت خود را از اعتیاد بسازد که این نگاه، نگاه قابلبحثی است.
سنتوری
شاید در تمام این سالها تنها فیلمی که میتوانست با محوریت اعتیاد مخاطب اساسی جذب کند «سنتوری» داریوش مهرجویی بود.
ازیکطرف دو بازیگر جوان و محبوب آن روزها بازیگر اصلی فیلم بودند، از طرف دیگر داستان عشق و موسیقی و اعتیاد، همهچیز آماده بود تا فیلم با فروشی انفجاری تبدیل به یک اتفاق مهم در گیشه سینمای ایران شود، اما توقیف و بعد هم پخش شدن لوح فشرده قاچاق فیلم همهچیز را در خصوص موفقیت گیشه این فیلم نابود کرد.
شاید اگر فیلم در زمان خودش بدون مشکل و حاشیه اکران میشد جایگاه امروز «سنتوری» بسیار دستنیافتنیتر بود. مهرجویی در «سنتوری» به سراغ اعتیاد رفت اما سوژهاش را از قشری انتخاب کرد که زیادی حساسیتبرانگیز بود یعنی هنرمندان.
البته ٤٦سال قبل از داریوش مهرجویی، محمدعلی جعفری فیلمی ساخته بود به نام «آفت زندگی یا مرفین» که شباهت بسیار زیادی با «سنتوری» دارد؛ فیلمی که داستان موسیقیدان جوانی به نام حمید است که براثر گرفتار شدن در دام دوستان ناباب، معتاد میشود و زن وزندگی و آبرویش را از دست میدهد. اما آن فیلم دو تفاوت عمده با «سنتوری» دارد.
اول اینکه علی سنتوری در جامعه سال٨٥ به دلیل حال ناخوش به سمت اعتیاد رفت ولی حمید به دلیل خوشی زیاد و دوم اینکه همسر حمید تا آخر راه با او ماند و آخر موفق به نجاتش شد، اما همسر علی با اینکه از عوامل نجاتش بود ولی او را ترک کرد و رفت.
بهرام رادان با ایفای نقش علی سنتوری در فیلم «سنتوری» دومین سیمرغ بلورینش را پس از «شمعی در باد» بازهم با بازی در نقش یک معتاد به دست آورد. «سنتوری» قطعاً نقطه عطف کارنامه کاری بهرام رادان در بازیگری و البته آخرین فیلم هیجانانگیز داریوش مهرجویی تا امروز است.
خون بازی
رخشان بنی اعتماد زبان تند و صریحی در بیان معضلات اجتماعی دارد و انگار یکی از تخصصهایش دیدن زیرپوست شهر است او در فیلمهایی چون «قصهها» و «خون بازی» به موضوع اعتیاد پرداخته است اما در فیلم «خون بازی» زمانی که به سراغ معضل اعتیاد رفت بازهم دست روی موضوع حساس و دیده نشدهای گذاشت؛ اعتیاد دختران. البته که «خون بازی» فراتر از موضوع اعتیاد در دختران است اما نشان دادن تصویر یک دختر جوان گرفتار به مواد مخدر آنهم بهعنوان شخصیت اصلی، کاری بود که فقط از دست رخشان بنی اعتماد در آن مقطع برمیآمد.
مهمترین نکته فیلم بنی اعتماد به تصویر کشیدن رنجی است که اطرافیان یک معتاد متحمل میشوند.
«خون بازی» ماحصل تحقیقات مفصل بنی اعتماد در خصوص اعتیاد است که از سال١٣٧٤ آغاز کرده بود.
یازده سال تحقیقات وسیع و مداوم بهخوبی عصای دست بنی اعتماد و تیم فیلمنامهنویسش برای روایتی واقعگرایانه از مقوله اعتیاد شد.
ابد و یک روز
«ابد و یک روز» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی و تهیهکنندگی سعید ملکان را شاید بتوان یکی از بهترین فیلمهای مربوط به معضل اعتیاد در دهه ۹۰ دانست این فیلم در طول نمایش خود بسیار موردتوجه عموم مردم و منتقدان قرار گرفت و توانست ۹ سیمرغ بلورین ۶ سیمرغ در بخش اصلی، ۲ سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در بخش نگاه نو و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از سیوچهار مین دوره جشنواره فیلم فجر به دست آورد.
این فیلم روایت خانوادهای است که درگیر مشکلات مختلفی همچون اعتیاد، تهیدستی، بیکاری و از همه مهمتر، روابط عاطفی میان اعضای خانواده است.
بهدنبال رهایی از این مشکلات، داستانهایی در حین تدارک دیدن مراسم عروسیِ «سمیه» شکل میگیرد که منجر به اتفاقات و تغییراتی در رابطه افراد خانواده میشود اما یک پسر معتاد با بازی درخشان نوید محمد زاده کل بنیان خانواده را بههمریخته و همه در تلاش هستند که کمکی به این زندگی کرده باشند. پسر معتاد محسن است که چندین بار او را به کمپ بردهاند اما او فرار کرده و تن به پاکی نداده است...
به خاطر پونه
هاتف علیمردانی که پیش از «به خاطر پونه» دو فیلم در ژانر کودک و نوجوان ساخته بود، برای سومین فیلم سینمایی خود به سراغ معضل اعتیاد رفت و «به خاطر پونه» را جلوی دوربین برد.
در این فیلم فرهاد اصلانی در یک نقشآفرینی درخشان، نقش مردی معتاد به شیشه را به نام مجید را بازی میکند که براثر توهمات ناشی از این مخدر به همسرش پونه (هانیه توسلی) مشکوک میشود.
فیلم برای نشان دادن تاوان اعتیاد فاصلهگیری خاموش دو زوج طبقه متوسط جامعه را مدنظرش قرار میدهد و بهخوبی مرزی بین واقعیت و توهم برای شخصیت معتاد داستان ترسیم میکند.
مرزی که نتیجهاش فروپاشی روحی و روانی مرد است.
قصه پریا
«قصه پریا» عنوان یکی از فیلمهای فریدون جیرانی است که بر اساس فیلمنامه رحمان سیفی آزاد و در مورد معضل اعتیاد ساختهشده است.
«قصه پریا» از آن دسته فیلمهایی است که سعی داشته در قالب داستانی ملودرام با مطرح کردن مسئله اعتیاد ضررهای آن را گوشزد کند اما متأسفانه جیرانی نیز در ورطهای افتاده که نتوانسته از آن خارج شود.
در زمانهای که اعتیاد مدام شکل و رنگ عوض میکند و به اشکال جدید و دور از ذهنی خود را به دامن خانوادههای ایرانی میاندازد داستان نسبتاً تکراری «قصه پریا» بدون هیچگونه تلاش برای بررسی بهتر این معضل تنها به بازگویی داستانی چند بار روایتشده بسنده میکند.
البته نباید فراموش کرد که ساختهشدن این فیلم فینفسه کار بسیار مثبتی است و قطعاً آگاهی دادن به جوانان در زمینه مسئله اعتیاد در درازمدت به نفع جامعه خواهد بود.
داستان این فیلم ماجرای روزنامهنگاری است که بهجای ازدواج با دخترعمویش برای اینکه دختری معتاد را نجات دهد با او ازدواج میکند.
اما وقتی میبیند که سروین تمایلی به ترک ندارد و او در این کار شکست میخورد، برای اینکه به سروین ثابت کند میشود ترک کرد خودش رو به اعتیاد میآورد.
سروین هم که نمیتواند سیاوش معتاد را تحمل کند او را ترک میکند.
حدیث سعی میکند به داد سیاوش برسد اما سیاوش... مهناز افشار، باران کوثری، مصطفی زمانی، آهو خردمند، مهناز انصاریان و... بازیگران این فیلم سینمایی بودند.