Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 14:27

2
دی
در وادی شعر و ادب

در وادی شعر و ادب

هیچ شاعری در زمان زندگی خود با شاعر دیگری که حتی هم‌زمان خودش زیست می‌کرده زندگی یکسانی نداشته گرچه نمی‌توان به زندگی‌نامه شاعری پرداخت و قصه خوب یا نگران‌کننده او را ذکر کرد اما با اشاره

به قلم : رسول صفایی – الکتروکاردیوگرافیست

 

تحریریه زندگی آنلاین : هیچ شاعری در زمان زندگی خود با شاعر دیگری که حتی هم‌زمان خودش زیست می‌کرده زندگی یکسانی نداشته گرچه نمی‌توان به زندگی‌نامه شاعری پرداخت و قصه خوب یا نگران‌کننده او را ذکر کرد اما با اشاره به گوشه‌ای از زندگی آن‌ها می‌توان  گفت که شاعران هم مثل دیگر افراد بشر زندگی چندان سالم و آرام و جان‌بخشی نداشته‌اند ولی شاعر شعر خود را سروده و پیام قبلی خود را ارائه کرده است.

می‌گویند «ابن یمین» دهقان بوده  دهقانی ساده در زندگی دو گاو داشت که یکی را وزیر دیگری را امیر نام گذاشته بود . بگذریم که در زندگی او چه حوادثی رخ داد، اما در همین زمینه این ابیات را از وی می‌خوانیم:

 

اگر دو گاو به دست آوری و مزرعه‌ای

بدان قدر چو کفاف معاش تو ندهد

هزار مرتبه بهتر که از پی خدمت

یکی امیر و یکی را وزیر نام کنی

روی و نان جوی از جهود وام کنی

کمر به بندی و بر چون خودی سلام کنی

 بیشتر بخوانید:

اختر چرخ ادب

آموزش الفبای ادب به کودکان

 

 

شاعر پیش‌قدم مکتب ادبی « امپرسیونیسم» و «سمبولیسم» در آسمان به نام « هوگوفن هوفمانستال» شاعری است که به‌طور عادی حرف خود را عنوان نمی‌کند بلکه از هر چیزی نشانی می‌دهد و می‌گذرد.

 

 

بخشی از شعر « ترانه زندگی» او چنین است:

بچه‌ها بی‌آنکه چیزی بفهمند بزرگ می‌شوند.

            بزرگ می‌شوند و می‌میرند و به دینسان همه مردم

                                    جاده زندگی را به آرامی به پایان می‌رسانند.

میوه‌های کال، آرام آرام می‌رسند.

                        می‌رسند و در شبی خاموش مثل  پرندگان مرده

            از شاخه خود فرو می‌افتد . ساعتی چند

                                    به زمینی می‌مانند و بعد می‌پوسند و به خاک می‌پیوندند...

راستی این‌همه خنده و گریه ما برای چیست؟....

                                    با این‌همه کسی که فقط می‌گوید: « شب» چقدر

                                                            حرف می‌زند. از چه رازهای پنهان از چه نومیدی‌ها.....

از چه آرزوها خبر می‌دهد.

ظهیر فارابی در فاریاب  از توابع جوزجان نزدیک بلخ به دنیا آمد. علوم مقدماتی را در نیشابور تحصیل کرد و گفت:

مرا مدت شش سال حرص علم و ادب

به خاکدان نشابور کرد زندانی

 بیشتربخوانید:

شاعر و شعر و شعور

 

 

البته ظهیر فاریابی در شهر تبریز درگذشت و در مقبره سرخاب مشهور به مقبره الشعراء مدفون شد.

او هم از دنیا شکایت دارد و از اینکه به هنرها توجهی نمی‌شود گله‌ها دارد.

مرا ز دست هنرهای خویش فریاد

بزرگ‌تر ز هنر در عراق عیبی نیست

کمینه پایه من شاعریست خود بنگر

درین زمانه و فریادرس نمی‌یابم

که داردم به دگرگونه هریکی ناشاد

ز من مپرس که این نام بر تو چون افتاد

که چندگونه کشیدم ز دست او بیداد

مرا رسد که رسانم به آسمان فریاد

 

و در شعری که در وصف کودکان زمان خودش سروده این‌گونه می‌گوید:

نه بوی عشق ازین روزگار می‌آید

چو کودکان دل خود تا به کی فریب دهم

شکایت از تو به روزشمار خواهم کرد

نه فیض ناله‌ای از این دیار می‌آید

غبار خانه بیفشان که یار می‌آید

ظهیر اگرچه کجا در شمار می‌آید

 

برچسب ها: شعر، زبان فارسی، ادبیات، شاعر، ادبیات فارسی، رسول صفایی تعداد بازديد: 130 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز