ورتا چمانی
درباره همه خبرسازیهای دو سال اخیر یک شبکه ماهوارهای فارسی زبان
برخوردهای سفت و سخت نظارتی با صاحبان محصولات سینمایی که تیزرهای آنها از شبکه فارسی زبان جم پخش میشد در عین پخش بیدردسر آگهیهای غیرسینمایی از این شبکه از یک طرف و سرخوردگی برخی چهرههایی که در ماههای گذشته برای همکاری به این شبکه مهاجرت کرده بودند از طرف دیگر بر حجم سؤالات بی پاسخ درباره این شبکه ماهوارهای افزوده است؛ سوالاتی که فقط با کنکاش ریز رفتارهای دو سال گذشته این شبکه میتوان پاسخی برای آنها متصور بود.
اگر بخواهیم به مرور اولین حاشیههای این شبکه بپردازیم باید به دو سال قبل برویم یعنی زمانی که آگهیهای برخی آثار سینمایی تولید داخل و در حال اکران از این شبکه پخش شد؛ در ابتدا و در شوآفی که حمایت از فرهنگ و هنر ایرانی قلمداد شد این آگهیها به صورت رایگان روی آنتن رفت اما بعد از مدتی خبر رسید که این شبکه برای پخش آگهی از صاحبان آثار هزینه میگیرد؛ البته هزینهای اندک که در برابر هزینههای سرسام آور بیلبوردهای شهری یا تیزرهای تلویزیونی بسیار ناچیز بود!
مدتی از رونق گرفتن اکران به واسطه پخش تیزرها نگذشته بود که مدیران نظارتی ارشاد از غیرقانونی بودن پخش تیزرها و برخورد با آنها که تیزر به جم داده بودند سخن گفتند با این حال پخش تیزرها کم و بیش ادامه یافت تا ابتدا شایعه توقیف فیلمی به نام «عادت نمیکنیم» منتشر شد و مدتی بعد «مشکل گیتی» یک هفته تمام توقیف شد.
در این بین البته خبرهایی هم آمد درباره تعلیق مجوز دفاتر پخشی که تیزرهایشان در جم روی آنتن رفته که البته این خبر هم هیچ گاه جدی نشد و هیچ شرکت پخشی به این واسطه معلق نشد اما همان توقیف یک هفتهای «مشکل گیتی» باعث شد که در دو ماه اخیر حجم آگهیهای سینمایی جم به نزدیک صفر برسد.
این اتفاق در حالی افتاده که صاحبان آگهیهای غیرسینمایی به راحتی و به کرات آگهی به این شبکه میدهند و جالب اینجاست اغلب محصولاتی در این شبکه تیزر میدهند که آگهیهای آنها به دلایل مختلف که اصلیترین آن شاید بالا بودن تعرفه پخش است از رسانه ملی روی آنتن نمیروند.
چند سؤال مهم
پرسش اینجاست که چرا در برخورد با صاحبان آگهیهای ارائه شده به این شبکه نوعی دوگانگی میبینیم؟ اگر آگهی دادن غیرقانونی است که هیچ صاحب محصولی نباید آگهی دهد، نه اینکه تهیه کننده سینما نتواند آگهی دهد اما صاحب یک برند خوراکی بتواند!
از آن گذشته ماجرای روی آنتن نرفتن آگهیهای تجاری رسانه ملی از این شبکه چه معنایی دارد؟ آیا بازرگانی رسانه ملی از طرفهای قرارداد خود خواسته به این شبکه آگهی ندهند؟
اگر این طور است صاحبان آگهی چطور هزینه بالای آگهی در رسانه ملی را ترجیح دادهاند به هزینه اندک ماهواره؟ آیا رسانه ملی مشوقهای خاصی را به آگهی دهندگان در جهت نرفتن به سراغ ماهواره داده است؟
اگر چنین مشوقهایی وجود دارد چرا آنها که به ماهواره آگهی میدهند شامل این مشوقها نمیشوند؟ شاید هم توافقی نانوشته میان طرفین صورت گرفته که طرف دوم فقط آگهیهایی را پخش کند که طرف اول به سراغ آنها نرفته است!؟؟
بانوانی که زودتر از بقیه دریافتند اوضاع از چه قرار است
شبکه جم در سالهای اخیر فقط به خاطر پخش تیزرهای سینمایی و جز آن در کانون توجه قرار نگرفته است؛ مهاجرت تعدادی از بازیگران و عوامل پشت صحنه سینمای ایران به این شبکه دومین دلیل حاشیهسازی آن بوده است.
از امثال سعید ابراهیمیفر و مهدی مظلومی که یکی محصول سینمای گلخانهای دهه 60 بود و دیگری تلهفیلمسازی رشد کرده در تلویزیون بگیر تا احمدرضا گرشاسبی که از جمله کارگردانان مرهون حمایت ارگانی برای تولید آثارش بود و بالاخره بازیگرانی مانند رابعه اسکویی، رامسین کبریتی، بهارک صالح نیا، چکامه چمن ماه، پردیس افکاری، بنیامین احمدی و هرمز سیرتی که برخی از آنها به ایران بازگشتند اغلب جذب شدگان به این شبکه درجه دوهایی بودند که یا مدتها از دوران اوج خود فاصله گرفته بودند یا آن که اصلاً اوجی را در داخل تجربه نکرده بودند.
در میان این مهاجران وضعیت بانوان بدتر از بقیه بود چون فارغ از اجبار برای حضور ولنگارانه در آثار نازل این شبکه، مجبور بودند برای امتداد حضور در این شبکه به همه جور خواسته مدیران شبکه تن دردهند.
شاید یک دلیل اینکه امثال رابعه اسکویی، ماریا کریمی و ماهور بساکی زودتر از بقیه سراب رؤیایی که برخی از کار در این شبکه ماهوارهای ارائه داده بودند را تشخیص داده و قید همکاری با این شبکه را زدند همین وضعیت سخت کاری برای بانوان بود!
بسیاری از بازیگران زن مهاجر به این شبکه در ماههای ابتدایی حضور از پشت پرده سینمای ایران گله مند بودند و مدام به شانتاژ این قضیه میپرداختند که روابط پشت صحنه سینما بوده که آنها را مجبور به مهاجرت کرده است؛ فارغ از آن که هیچ کدام از این بازیگران مهاجر حضوری مداوم در سینما نداشتند و اغلب بازیگران فرعی تله فیلمها و سریالها بودند اینکه کمتر از یک سال بعد از حضور در جم، خودشان از همان حفرهای گزیده شدند که دلیل مهاجرت را آن نامیدند جالتر به نظر میرسد.
این یک واقعیت هزاران بار امتحان پس داده است که هنرمندی که نتواند نزد هموطنانش هنر خود را ارائه کند بعید است در کشوری با فرهنگ بیگانه و آن هم در محیط ایزوله یک شبکه ماهوارهای بتواند هنری از خود بروز دهد.
اما مهاجران به جم حواسشان به این نبود که وقتی حتی در داخل هم نمیتوانند عیاری از خود بروز دهند مهاجرت هم دردی از آنها دوا نمیکند. اینکه در داخل بازیگر فرعی سریالهای روتین و تلهفیلمهای خواب آور باشی و انتظار داشته باشی به ناگاه با حضور در جم در کانون پیشرفت قرار گیری همان قدر ساده لوحانه است که یک فوتبالیست فکر کند با رها کردن لیگ برتر و توپ زدن در دسته دو میتواند رشد بهتری داشته باشد.
این وضعیت عیناً برای عوامل پشت صحنه کارها هم رخ داد و آنها هم جز افزودن بر تصاویر ولنگارانه خود از حضور در این شبکه طرفی نبستند و در نهایت آنها نیز به مانند آن بازیگران به جایی رسیدند که زمزمههای ناراحتی از مهاجرت را در محافل خصوصی سر دادند.
ابتدا عیارتان را بسنجید و بعد تصمیم بگیرید...
اما آیا راه بازگشتی برای اینها به کشور وجود دارد؟ و از آن مهمتر اینکه آیا بازگشت آنها شرایطی را فراهم خواهد کرد که مجدداً جذب تولید در سینما و تلویزیون شوند؟
درباره بازگشت فارغ از گرفت و گیرهای نظارتی که مطمئناً شرایط حضور مجدد آنها در محصولات داخلی را سخت خواهد کرد این نکته حائز اهمیت است که آنها پیش از مهاجرت دارای چه جایگاهی بودند که حالا در بازگشت به دنبال باز پسگیری همان جایگاه باشند.
اغلب مهاجران به این شبکه ماهوارهای در بورس تولیدات نمایشی نبودند و اصلاً مهاجرت کردند تا به قول برخی از آنها تواناییهایشان تلف نشود یا به قول برخی دیگر مشکل بیکاری و دردسرهای اقتصادی برآمده از آن را حل کنند. حالا چه چیز جز یک مسافر برگشتی بر سیاهه رزومه آنها اضافه شده که انتظار داشته باشیم در بازگشت با روی باز تولیدات داخل روبرو شوند؟
باز اگر با هنرمندانی در سطح بالای فعالیت روبرو بودیم این بازگشت میتوانست مثمرثمر قلمداد شود برای سینما و تلویزیون اما به عنوان مثال بازگشت بازیگری مانند هرمز سیرتی که تا قبل از مهاجرت به جم بسیاری نام او را هم نشنیده بودند چه سودی میتواند داشته باشد برای پروژهای سینمایی یا تلویزیونی!؟ صدالبته که این بازگشتها تا یکی دو ماه خوراک خبری خوبی را برای رسانهها ایجاد میکند اما به دنبال آن و تکراری شدن دیالوگهای برگشتیهاست که دوباره بیکاری و کم کاری به سراغشان میآید و دوباره همان گلایههای سابق که به هنگام مهاجرت ازشان شنیده بودیم ورد کلامشان خواهد شد. چه باید کرد؟
به نظر میرسد چه هنرمندانی که به جم مهاجرت کرده و سودای بازگشت دارند چه آنها که به دنبال آزمودن بخت خود در یکی از شبکههای فارسی زبان ماهوارهای هستند ابتدا عیار کیفی خود را بیرودربایستی بسنجند و ببینند در چه سطح بازیگری هستند و در طول 5 سال اخیر در چند محصول قابل اعتنا حضور داشتهاند!
اگر این ارزیابی صورت بگیرد و به دنبال آن مهاجرت یا بازگشت صورت گیرد قطعاً از بروز سرخوردگیهای زودهنگام جلوگیری خواهد شد وگرنه آش همان آش است و کاسه همان کاسه...