تحریریه زندگی آنلاین : بسیاری از مردم صدای ماندگار بانوی هنرمند کشورمان، شهلا ناظریان و همسرش حسین عرفانی را خوب به یاد دارند. علاوه بر صداپیشگی در بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای مختلف، حضور در برنامه " صبح جمعه با شما" که بعدهای جمعه ایرانی نام گرفت، یاد و خاطره چهار دهه تلاش و حضور این زوج هنری کشورمان را که همیشه مهمان لحظات اغلب مردم کشورمان بودند مجدد در ذهنها متبلور میسازد.
متأسفانه دریکی از روزهای زیبای بهاری باخبر شدیم که بانو شهلا ناظریان بر اثر عارضه قلبی بامداد پنجم اردیبهشتماه هزار و چهارصد و یک در سن هفتادوپنجسالگی به دیار باقی شتافت.
بانو شهلا ناظریان در سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد و به تشویق مادرش از سال ۱۳۴۱ همزمان با تحصیل در دبیرستان وارد عرصهٔ دوبله شد.
در ابتدا زیر نظر عطاءالله کاملی، سعید شرافت و محمدعلی زرندی با نقشهای کوتاه گویندگی را آغاز کرد و سپس به پیشنهاد روبیک در استودیو دماوند به مدت پنج سال آنگاژه شد و به خاطر استعدادش خیلی زود به عنوان گویندهٔ نقشهای اول موردتوجه مدیران دوبلاژ قرار گرفت.
او در طول سالهای فعالیت خود در دوبلاژ، بجای بسیاری از بازیگران مطرح جهان ازجمله اینگرید برگمن، لورن باکال، سوفیا لورن، دایان کیتون، راکوئل ولش، فی داناوی، آن مارگرت، کاترین اسپاک، کاترین رأس، الیزابت تیلور، جولی کریستی، سیلوا کوشینا، ژاکلین بیسه، کاترین دنوو، میشل مرسیه، و… حرف زدهاست.
یکی از درخشانترین گویندگیهای او در دوبلهٔ فیلم مشهور کازابلانکا بجای" اینگرید برگمن" و فیلم سینمایی "در امتداد شب" بجای گوگوش بوده است.
شهلا ناظریان در کنار دوبله، در برنامهٔ رادیویی «صبح جمعه با شما» فعالیت داشته است.
بازیگری در تئاتر را از سال ۱۳۶۸ تجربه کرد و همچنین در سریالهای تلویزیونی" این خانه دور است"
و فیلمهای سینمایی "داستان یک شهر"، "پر پرواز"،"خوشخیال" و "شب به خیر غریبه" به عنوان بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.
، اجرای مسابقهٔ تلویزیونی «تلاش» به همراه مرحوم حسین عرفانی و نیز گویندگی در تیزرهای تبلیغاتی از دیگر فعالیتهایش به شمار میآیند. شهلا ناظریان با حسین عرفانی گوینده و دوبلور نامآشنای ایران ازدواج کرد.
حاصل زندگی ایشان دو دختر با نامهای مهسا و رستا است مهسا همانند پدر و مادر در حوزه گویندگی و دوبلوری فعالیت دارد ولی رستا (دختر بزرگتر) دکترای تغذیه دارد و در رشته تغذیه فعالیت میکند. ایرج ناظریان نیز پسر عموی ایشان و از صداپیشگان نامدار ایران است. بدین ترتیب صداپیشه بودن بخشی از سابقه خانوادگی آنان است.
بیشتربخوانید:
شهلا ناظریان سه سال پس از حسین عرفانی رفت
متأسفانه شهلا ناظریان ناخواسته از اواسط دههٔ هشتاد و پس از بیماری سخت بهندرت گویندگی میکرد ولی تا چندی بیشتر به عنوان مدیر دوبلاژ مشغول به کار بود.
شهلا ناظریان همیشه معتقد بود که دوبله همزمان، واقعاً لذتبخش است.
این دوبلور باسابقه سینما که در افتتاحیه بیست و هشتمین جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان نیز از او تقدیر شد از جذابیت دوبله کودک سخن میگفت؛ زندهیاد شهلا ناظریان در زمان حیات خود همیشه معتقد بود که دوبله کودک و نوجوان بسیار دوستداشتنی است. وی میگفت: از من به دلیل جنس صدایم برای دوبله کودک زیاد استفادهشده است و فکر میکنم دوبله فیلمهای کودک مهارتهای متفاوتی میطلبد.
او در رابطه با وضعیت امروز دوبله معتقد بود که گویندههای قدیمی پرقدرت بودند ولی انرژی، نشاط و سرعت گویندههای فعلی هم قابلتوجه است.
ایشان از دوبلاژ نقشهای ماندگار در سریالهای مختلف و به ویژه کارتونی مانند سریال "خانواده دکتر ارنست" (صدای همسر دکتر ارنست) و فیلم سینمایی "گربههای اشرافی" در ژانر سینمای کودک همیشه یاد میکرد.
ضمن عرض تسلیت به خانواده و بازماندگان این بانوی هنرمند و صدا ماندگار کشورمان در ادامه بخشهایی از گفتگوی اختصاصی این زوج هنرمند را در زمان حیات ایشان میخوانید:
مصاحبه با خانوادهای دوبلور؛ حسین عرفانی، شهلا ناظریان و مهسا عرفانی
شهلا ناظریان سالهای اخیر در سمت مدیر دوبلاژ مشغول دوبله فیلمهای مختلف بوده است. ایشان همیشه با آنکه مشغله فراوانی دارد، همراه با لبخند مهربانی و لطف در اتاق دوبلاژ، حضور پیدا میکند؛ بانویی که با مدیریت و جدیتی ستودنی از پس وظایف خطیر دوبله، همسری و مادری به خوبی برآمده است.
شهلا ناظریان:
از دیماه سال 1341 وارد فعالیتهای دوبلاژ شدم. در سال 63 با حسین عرفانی ازدواج کردم و چون باهم همکار بودیم، به طبع در محیط دوبله باهم آشنا شدیم.
نمیدانم چند فیلم دوبله کردم، شاید واقعاً قابلشمارش نباشد چون که خیلی زیاد است اما در مورد مدیر دوبلاژی، حدود بیست سال است که در کنار گویندگی فیلم، مدیر دوبلاژی هم میکنم اما چندین سالی است که بهطور مداوم مدیر دوبلاژ هستم.
شاید حدود صد فیلم را مدیر دوبلاژی کردهام چه برای سازمان، چه برای رسانههای تصویری و چه برای مؤسسات خصوصی مدیر دوبلاژی کردم.
در مورد اینکه چه فیلمهایی به جای کدام شخصیتها صحبت کردهام باید بگویم که به جای خیلی از شخصیتهای بزرگ دنیا حرف زدهام مثل: سوفیا لورن، راکوئل ولش، فی داناوی، کاترین اسپاک، کاترین رأس، الیزابت تیلور و از کارهای جدید که هم مدیر دوبلاژ بودهام و هم گویندگی فیلم را بر عهده داشتهام، "به خاطر عشق به آرون " و فیلم "بازگشت جوزی " و "دسته زنبورها" ... .
وقتی صحنههایی از فعالیت من حین مدیریت دوبلاژ فیلم را ببینید، تازه متوجه میشوید که با چه وسواسی گویندگان فیلم را انتخاب میکنم و با صبر و حوصله نام تکتک گویندگان هر فیلم را هماهنگی و مدیریت میکنم. همیشه سعی کردهام تا در تمامی فیلمها از دوبلورهای پیشکسوت در کنار بعضی دوبلورهای جوان استفاده کنم و این مهمترین ویژگی من است.
بیشتربخوانید:
قاتل و و حشی می توانست از پرسروصداترین فیلمهای تاریخ سینما باشد
او میگوید با وجود مشغله زیاد در محل کار، ولی تمامی کارهای خانه نیز به دوش خودم است.
ناظریان میگوید: حتی زمانی که در منزل فیلمهایم را سینک میزنم و در حقیقت کارهای مدیر دوبلاژیام را انجام میدهم و تمام حواسم به این کار است درعینحال سعی میکنم در کار منزل و حتی کارهای مربوط به افراد منزل هیچ خدشهای وارد نشود و هر دو کارم را (هم کار دوبله و هم کار منزل) بهطور کامل انجام دهم. مطمئنم اگر از دخترم هم بپرسید، آنها نیز کاملاً از من راضیاند.
وقتی دخترم کوچک بود، همیشه همراه ما بود؛ مهسا در همهجا در دوبله در تئاتر و در موقع فیلمبرداری و حتی زمانی که تیزرهای تبلیغاتی را میگفتیم، همراه ما بود چون او از همان کودکی عاشق این کار بود.
من دو دختردارم رستا و مهسا. رستا به این حرفه علاقه نداشت. الآن هم دکترای تغذیه دارد اما مهسا این حرفه وکلا هنر را دوست دارد و رشته دبیرستانیاش هم هنر بوده است.
دختر بزرگم سالهاست ازدواجکرده و مستقل شده است؛ مهسا هم در نوجوانی ازدواجکرده است.
اگرچه زود ازدواج کرد ولی آیندهاش نیز در دست خودش و همسرش است و آنچه دوست دارند، انجام خواهند داد.
ناظریان میگوید: از زمانی که با آقای عرفانی ازدواج کردم، کارهای هنری دیگری غیر از دوبله هم انجام میدهم ولی تا قبل از آن فقط کارم گویندگی در فیلم بود. اما در مورد کارهای هنری، تقریباً همه کارهای اجرایی را انجام میدهم. در فیلم سینمایی «پر پرواز» بازی کردم. باهمسرم در سریال همبازی کردهایم که معروفترین آن سریال «این خانه دوراست» بود. در فیلمهای خوشخیال و شمارش معکوس بازی کردیم؛ من، دخترم و همسرم تئاتر همبازی کردهایم. .
برای مثال تئاتر "ازدواج غیابی" که من، حسین عرفانی و مهسا دخترم و چند نفر دیگر در آن حضورداشتهاند. و یک تئاتر با مرحوم آقای نوذری داشتیم به اسم "توی این خونه چه خبره؟" که برای اولین بار 9 نه ماه روی صحنه بسیار موفق بود که در آن آقای هرندی، جاویدنیا، من، عرفانی و آقای نوذری بازی کردیم.
تیزر زیاد کارکردیم که گاهی تنها بودم و گاهی باهمسرم تیزر میخواندیم. یکی را در حال حاضر به خاطر دارم و آن هم برای بانک مسکن بود که من و عرفانی باهم در آن حرف زدهایم.
اگر از هر دوبلور دیگری هم بپرسید کدام نقش و کارها را دوست داشته است حتماً میگوید که همه نقشهایش را دوست داشته است؛ من هم همه نقشهایم را دوست دارم حتی در فیلمهای درجه سه سعی کردهام به بهترین شکل ممکن حس بگیرم و نقش موردنظر را خوب حرف بزنم و در این راه از جان و دل مایه میگذارم. حتی در مقام مدیر دوبلاژی اینگونه فیلمهایم تمام تلاشم را برای عالی بودن نتیجه دوبله به کار میبرم زیرا انجام هر کاری در دوبله نشاندهنده نمودار کاری من است و من دوست دارم تمام کارهایم از عالیترین نمودار برخوردار باشد.
من عاشق فیلم و عاشق کارم هستم. تا آنجا که بتوانم، فیلم میبینم و تا آنجا که بتوانم، کتاب میخوانم.
اگر بهطور خلاصه تعریفی از کار مدیر دوبلاژ بخواهم بگویم این است که مدیر دوبلاژ باید جملات متن ترجمهشده را بهاندازه لب و دهان هنرپیشه فیلم، کوتاه یا بلند بکند که به اصطلاح به آن سینک کردن میگویند که نهتنها من، همه مدیر دوبلاژها این کار را در منزل انجام میدهند و بعد در محیط دوبلاژ باید حدود بیست تا سی نفر را مدیریت کنند. علاوه بر اینکه باید درک و فهم، سواد و تخصص در این کار داشته باشد، باید چگونگی مدیریت کار را نیز بدانند و اگر مدیر دوبلاژی در فیلم خودش گویندگی هم انجام دهد، کار واقعاً مشکلتر میشود.
این افراد علاوه بر خصوصیاتی که ذکر کردم، باید بسیار تیز و هوشیار هم باشند که بتوانند نقش خودشان را خوب ایفا کنند و مدیریت صداگذاری و دوبلاژ فیلم را نیز هدایت کنند بهگونهای که متوجه نقش گویی سایر همکاران نیز باشند و با توجه به تجربه من در همه امور اجرایی هنر، باید بگویم مدیر دوبلاژی از همه سختتر است چون هم هنر و هم یک فن است.
زوجهای متعدد صداپیشه مانند ما وجود دارد؛ آقای خسرو خسروشاهی و همسرشان خانم کاتبی که ما از ابتدای ورودمان به دوبله باهم دوستان صمیمی بودیم.
آقای جلال مقامی و خانم رفعت هاشمپور، آقای علیرضا شایگان و همسر ایشان مریم نوری درخشان، آقای باشکندی و همسرشان خانم رزیتا یاراحمدی زوجهای قدیمی دوبلاژ هستند.
ناظریان در خصوص حمایتهای شغلی معتقد است که مسئولین هم حرفهایی دارند که اگر پای درد دل آنها بنشینیم، میبینیم که واقعاً حق دارند. آنها هم باید از جاهای دیگر تأمین شوند تا بتوانند رسیدگی بیشتری به ما بکنند ولی به هر حال ما هم انتظار داریم تا حدی که در توان آنهاست به ما رسیدگی کنند. راه را برای ما بیشتر باز کنند، امکانات بیشتری در اختیار ما بگذارند، کمی هم دستمزدها را بالا ببرند. با توجه به تورم فعلی، باید آنقدر مقدار کارمان را اضافه کنیم تا بتوانیم یک زندگی معمولی را بچرخانیم رسیدگی به همه این امور، خواست قلبی همه دوبلورها است که انشاء ا... توجه کنند.
دعا میکنم همه مردم مخصوصاً جوانها موفق باشند. من همیشه حامی جوانها هستم. خودم دوتا دختر جوان دارم و میدانم آینده این کشور متعلق به جوانهاست و آنها هستند که باید درست شکل بگیرند، موفق باشند، آیندهساز ایران باشند و... امیدوارم راههای درست را در پیش بگیرند. درست است که از پدر و مادرها سنی گذشته اما خواهش میکنم فرزندان به نصایح پدر و مادرها گوش بدهند و از تجربه آنها استفاده کنند تا موفق باشند. آرزوی من سلامتی همه، موفقیت و داشتن کانونی گرم در خانواده برای همه است.
آخرین مصاحبه خانوادگی مرحوم حسین عرفانی همسر زندهیاد شهلا ناظریان
زندهیاد حسین عرفانی:
متولد 1321 و تحصیلاتم دیپلم است از سال 40 وارد دوبله شدم و قبل از آن تئاتر کار میکردم.
طی سالهای فعالیت کاریام بجای شخصیتهای معروف گویندگی کردهام؛ در سری فیلمهای کمدی به جای "دی دی" حرف زدهام؛ تقریباً به جای همه هنرپیشهها حرف زدهام مثل بربادرفته به جای "کلارک گیبل "، فیلم سینمایی "کازابلانکا" بجای همفری بوگارت، تمام فیلمهای "آرنولد" را حرف زدهام و در فیلم "انجمن نجیب زادگان عجیب " به جای شون کانری حرف زدهام.
اولین جملهام در آغاز فعالیتهای حرفهای من در دوبلاژ در فیلم " کاری " بود که لورنس الویه بازی میکرد. بازیگر در این فیلم میزد به در و من بجای او میگفتم: "خانم نمایش تا دو دقیقه دیگر شروع میشود".
به غیر از دوبله، کارهای هنری دیگری انجام دادهام. تئاتر، سینما، مجریگری در برنامه مسابقه تلاش به اتفاق همسرم و تیزرهای تبلیغاتی که معروفترین تیزرها" پاک یادت نره" بود. در چند مورد کار مدیر دوبلاژی هم انجام دادم. مطالعه، ورزش و مسافرت تفریحات محبوب من است.
بیشتر جوانها دوست دارند به کارهای هنری وارد شوند. حالا یا دوست دارند هنرپیشه یا دوبلور یا مجری شوند اما باید بسنجند اگر قرار است در هر کاری وارد شوند به نظر من بهتر است کمی فکر و اندیشه داشته باشند و هر چه قدر آکادمیک تر و باسوادتر باشند، بهتر است که ترجیحاً تحصیلات دانشگاهی داشته باشند.
مهسا عرفانی: جنس صدای پدر و مادرم را دوست دارم
دوران کودکی از زمانی که من حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتم، جملات را در گوش من میخواندند و من همان جملات را میگفتم اما بهطور جدی از سال 80 دوبلاژ را شروع کردم؛ قبل از آن به شکل تفریحی گویندگی میکردم.
اولین گویندگی که انجام دادم در فیلم "مستأجر" بود؛ چون فرزند تهیهکننده در فیلم بازی کرده بود اما نتوانسته بود خوب حرف بزند از من برای صداگذاری نقش این کودک در آن فیلم استفاده شد.
من خیلی کوچک بودم و در آن زمان آقای ایرج طهماسب مدیر دوبلاژ بود. برای همین گفت: به مهسا بگویید بیاید و حرف بزند. آنقدر کوچک بودم که حتی قد من به میز دوبلاژ نمیرسید. مرا روی میز نشاندند و جملات را در گوشم میگفتند و من هم تکرار میکردم و ضبط میشد.
از فیلمهایی که گویندگی کردم و برای مردم آشناست، باید بگویم که در کارتون دیجیمون به جای ریکا، در کارتون فوتبالیستها به جای ایزاوا، در فیلمهای سینمایی دوست من خرس، تک شاخ و سریال کبری 11 به جای بچهها حرف زدم.
فقط به خاطر علاقهام انتخاب کردم. مهسا میگوید: حرفه دوبلاژ را
غیر از گویندگی در فیلمها به همراه مامان و بابا کار تئاتر انجام دادهام و تیزرهای تبلیغاتی را هم گویندگی کردم که معروفترینش برای "شیر میهن" بود که میگفتم: "مامان، مامان جون بستنیش خوشمزه تره" که آن را وقتی اول دبستان بودم گفتم. تیزرهای متعدد دیگری که گفتهام: برای محصولات امرسان، قالیشویی جردن، ماکارونی سمیرا (از رادیو پخش میشد و با پدرم گفتهام).
دوست دارم به جای کسی حرف بزنم که همسن خودم باشد. مانند فیلم "پرستار جنایتکار" که در آن فیلم به جای دکتر صحبت کردهام.
همیشه از صدای مادرم در کارهای مختلف خیلی خوشم آمده است. گرچه هیچوقت به پای ایشان نمیرسم اما دوست دارم در دوبله مانند او بشوم. در بین صدای آقایان همصدای پدرم را خیلی دوست دارم.
من در هنرستان سوره درس خواندم چون به غیر از دوبله به تئاتر نیز خیلی علاقهمندم.
وقتی دیپلم گرفتم، سال 81 شهریور عقد کردیم اما خانه مستقلی نگرفتیم و با مامان و بابا زندگی مشترک خود را شروع کردیم.
بیشترین مسئلهای که باعث شد ما با پدر و مادرم زندگی کنیم وابستگی شدید من به آنهاست. نمیتوانم یعنی اصلاً و ابداً نمیتوانم دوری مادرم را تحمل کنم. برای همین باهمسرم توافق کردیم که این کار را انجام دهیم.
گرداوری مطلب: مجله خانواده سبز و گفتگوی اختصاص با هنرمندان دوبلاژ سیما