نویسنده: اعظم حاجی یوسفی؛ بنیانگذار موسسه خیریه کودکان نیکوکار موعود ایرانیان؛ گزارش: نگین پذیرا
پرورش اخلاق آموختنی است و دوران کودکی بهترین زمان است، زیرا کودک برای تربیت آمادگی کامل دارد. در این سنین تربیت در دل و جان کودک نقش بسته و به سادگی از دست نمیرود.
از آنجا که رشد مغزی در سنین کودکی بسیار سریع می باشد، حتی لحظهای از دوران طلایی کودکی را برای پرورش اخلاق و تربیت نباید از دست داد تا شخصیت کودک به طور صحیح شکلگیری، خللناپذیر و کودک برای یک زندگی ارزشمند در آینده آماده شود.
روانشناسان معتقدند کودکان باید به سلاحهای مختلفی مجهز شوند، تا بتوانند هنگام روبرو شدن با مشکلات در جامعه از آنها بهرهمند شوند این سلاحها همان فضائل انسانی و اساسی است که نقش مهمی را در شکلگیری شخصیت و سالم زیستن آنان ایفا میکند.
یکی از مهمترین فضائل، آموزش کمک کردن و مهربانی به دیگران است، که باید از سنین کودکی شروع شده تا در وجود کودک نهادینه شود.
والدین باید سعی کنند تا تمایل کمک به دیگران را از سنین بسیار پایین در کودک رشد و پرورش دهند.
شاید بپرسید رشد تمایل کمک به دیگران چه تاثیری روی فرزندم دارد؟
کمک کردن باعث میشود فرزند شما به مهارتهای جدیدی دست یابد و با مشکلات و آسیبهای اجتماعی مختلفی آشنا شده و به تجربههای متفاوتی دست یابد که آگاهی و دانش او را در مقابله با این مشکلات در مراحل مختلف زندگی بالا میبرد.
کمک کردن باعث میشود فرزند شما حقشناس شده و وسعت دیدش افزایش یابد و طرز فکرش تغییر کند. او وقتی مشکلات دیگران را در جامعه میبیند متوجه میشود که افراد در چه شرایط سختی زندگی میکنند، در نتیجه قدر داشتههایش را بیشتر میداند و به حس رضایتمندی میرسد.
کمک کردن باعث میشود فرزند شما دارای ارتباطات قویتری شود و در انجام فعالیتهای اجتماعی با افراد بیشتری آشنا شده و ایجاد روابط جدید باعث روابط بهتر میشودو تاثیر مثبتی در روابط کنونی او خواهد گذاشت.
کمک کردن باعث میشود فرزند شما کمتر دچار غم و غصه شود. تحقیقات نشان داده که کمک کردن باعث احساس آرامش شده و به طور کلی کسانی که دائم به دیگران کمک میکنند، تمایل بیشتری به زندگی دارند و از زندگی شادتری نسبت به دیگران برخوردار هستند.
کمک کردن باعث میشود فرزند شما با هویت و به توسعه شخصیتی دست یابد. وقتی کودکان به فعالیتهای اجتماعی میپردازند، از موقعیت خود لذت برده و از اینکه میتوانند باعث حل مشکلات دیگران شوند به حس خوبی میرسند و این حس، به رشد شخصیت آنها بسیار کمک میکند.
کمک کردن به دیگران باعث میشود فرزند شما بیشتر مورد احترام قرار گیرد.
زمانی که دیگران میبینند فرزند شما بخشنده و مهربان است و به فعالیتهای خیرخواهانه و مثبت میپردازد تمایل بیشتری به ارتباط فرزند خود با او دارند و همیشه او را مورد احترام و توجه قرار میدهند.
کمک کردن به دیگران باعث میشود فرزند شما به اعتماد به نفس دست یابد. وقتی فرزندتان با کمک کردن خالصانه میتواند تاثیرگذار باشد و به حل مشکلات دیگران کمک کند به اعتماد به نفسی بالا دست یافته و در نتیجه آماده موفقیتهای بعدی میشود.
موسسه کودکان نیکوکار موعود ایرانیان در تلاش است در قالب بازیهای نیکوکاری شاد کودکان را تشویق به کمک کردن به دیگران نماید و جامعهای از فعالین اجتماعی کوچک را در کشور راه اندازی نماید تا از این راه علاوه بر آشنایی کودکان با آسیبهای اجتماعی ،کودکان را ترغیب به مبارزه با آنها نموده تا در آینده کمتر درگیر آسیبها شوند.
گزارش یکی از فعالیتهای اجتماعی کودکان نیکوکار موعود ایرانیان
بچهها سراسر کلاس را با بادکنک تزیین کردهاند و دورتادور اتاق را نوارهایکشی و برچسب و زرورق چسباندهاند.
میز پر است از پفک و ذرت و کادوهای کوچک و بزرگ. امروز تولد امیرعباس است؛ از روز به دنیا آمدن امیرعباس 8 سال میگذرد اما این نخستین تولدی است که برایش گرفتهاند.
امیرعباس از بچههای بدسرپرست خیریه «موعود ایرانیان» است و نزدیک به یک سال میشود که تحت پوشش قرار گرفته است.
بر خلاف بیشتر خیریهها این بار بچهها برای شاد کردنش آمدهاند و قرار است جشن تولدش را برگزار کنند. کودکان همسن و سالش همراه والدینشان در این جشن حاضر شدهاند و برای هرچه بهتر برگزار شدن جشن تلاش میکنند. در روز تولد 8 سالگی امیرعباس مهمان این جشن شدیم و از این دورهمی صمیمانه و خیرخواهانه گزارشی تهیه کردیم.
برق در چشمان امیرعباس
بچهها هزار و یک نقشهکشیدهاند تا امیرعباس را غافلگیرکنند. چراغها خاموش میشود و همه زیر میز پنهان میشوند.
با صدای باز شدن در، همه بیرون میآیند و بلند تولدت مبارک میخوانند و جیغ میزنند. همه کلاه و نقابهای جشن تولد به سر دارند و امیرعباس که نمیداند جریان چیست، خودش شروع میکند به تولدت مبارک خواندن!
مادرش میگوید: «امیرعباس تولد شماست!» و چشمان امیرعباس برق میزند. کیک و شمع را که میآورند همه میگویند «با یک آرزو شمع را فوت کن ».
او میگوید:«میشه تو دلم آرزو کنم؟! » چشمانش را میبندد و شمع را فوت میکند. اعظم حاجی یوسفی مدیر مؤسسه میگوید: «8 ماهی میشود که امیرعباس تحت پوشش مؤسسه است.
مادرش پر از خلاقیت و استعداد است. نقاشیاش حرف ندارد و بهراحتی میتواند صنایعدستی تولید کند. هر دو هر روز به مؤسسه میآیند. مادر کار میکند و امیرعباس سرگرم بازی با بچهها است.
پدر امیرعباس درگیر اعتیاد است و بعد از جشنی که مؤسسه برگزار کرد و پسرش جایزه گرفت تحت تأثیر قرار میگیرد و تصمیم به ترک میگیرد.»
«حالا 15 روز از تصمیم پدر امیرعباس گذشته و او در کمپ ترک اعتیاد مانده است. با این امید که خیّران هزینه کرایه خانه و خرجی خانوادهاش را در این مدت پرداخت کنند و البته هزینههای کمپ نیز برعهده مؤسسه است.»
قند در دل مادرش آب میشود. با امیرعباس یکی یکی کادوها را باز و از همه تشکر میکنند. شادی هدیهای باارزش است که به هیچ قیمتی نمیتوان آن را خرید و بچههای نیکوکار موعود ایرانیان آن را به همسن و سالانشان هدیه میدهند.
مادر امیرعباس میگوید: «پسرم همیشه سر به زیر و مظلوم است و احساساتش را بروز نمیدهد اما امروز برق خوشحالی را در چشمانش دیدم، از روزی که پدرش برای ترک به کمپ رفته روزها را روی تقویم خط میزند و میشمارد تا پدرش از کمپ برگردد.»
حاجی یوسفی معتقد است بچهها باید از سنین کم نیکوکاری را یاد بگیرند. نسبت به آسیبها و مسائل اطرافشان آگاه باشند.
او موقع تزیین کلاس به بچهها از شرایط بچههایی میگوید که توانایی مالی خوبی ندارند و باید به آنها کمک کرد و این کمک نباید تنها برای برطرف کردن نیازهای مالی باشد.
میخواهم خیّر شوم
9 سال دارد و از بچههای شهرک اکباتان است. «امیرعلی عزیزیان» از کودکی دست به خیر است.
همه تلاشش را میکند تا این جشن به خوبی و خوشی برگزار شود. از نخستین ساعت برگزاری جشن زودتر از همه آمده است.
حالا مشغول بادکردن بادبادکها و تزیین اتاق است تا لحظهای که امیرعباس میآید غافلگیرش کند. در حال باد کردن بادکنکهای جشن است که سراغش میروم و با او هم صحبت میشوم.
از او درباره کمکهایی که قرار است انجام بدهد میپرسم. میگوید: «هر کدام از اسباببازیهایم را که نمیخواهم به خیریه میآورم. اینجا اسباببازی میفروشیم و پولش را به بچههایی میدهیم که نیاز مالی دارند. برای بچههای نیازمند جشن تولد میگیریم و خوشحالشان میکنیم؛ خوشحال کردن هم مثل کمک کردن خوب است.
قلک رنگ میکنیم و کتاب میفروشیم.» امیرعلی شغل آیندهاش را انتخاب کرده او میخواهد یک نیکوکار نمونه شود. میگوید: «من هم مثل خانم یوسفی میخواهم خیریه راه بیندازم و به همه کمک کنم اگر هم نشد، همینجا را اداره میکنم و بزرگترش میکنیم.»
یک روز کودک کار شدم!
«پرستش پناهی» 10سال دارد و 4 سالی میشود که با خیریه همکاری میکند. او میگوید: «همراه مادرم از باشگاه برمیگشتم که کلی بادکنک و کاغذکشی روبهروی بلوک دیدم.
از روزی که فهمیدیم اینجا خیریه است هر هفته میآیم. در خیریه ثبتنام کردم و شدم خیّر نیکوکار.»
پرستش برای ساخت تیزر مؤسسه نقش کودککار را بازی کرده و یک روز سر چهارراه دستمال فروخته است.
موقع تعریف از آن روز دستش را روی صورتش میگذارد و سرخ میشود و میگوید: «چه روزی بود! هی میپرسیدند خونتون کجا است؟! چرا اینجایی؟! چند وقته اینجایی! مردم اصلاً برخوردشان خوب نبود و بدرفتاری میکردند.»
حاجی یوسفی ادامه میدهد: «پرستش لباس چروک شده پوشیده بود و جیب مانتویش را پاره کرد و اینقدر نقشش را خوب بازی کرده بود که رانندهها باور کرده بودند او کودککار است».
قدیمیترین خیّر نوجوان
«آرتین حاجی یوسفی» سال دارد و 6 سالی است که در کارهای خیر همراه عمهاش است. او از قدیمیترین خیّران نوجوان مؤسسه است و جلسات بچههای نیکوکار را اداره میکند.
او از بازارچههای خیریه تا جشنهای قلکشکن برایمان میگوید: «اینجا هر روز برایمان یک خاطره است و برای کمک به افرادی که نیازمند هستند هرکاری که در توانمان باشد انجام میدهیم.
همین که میدانیم با این کارها یک نفر خوشحال میشود برایمان دلگرمی است.» آرتین میخواهد مدیریت بازرگانی بخواند، اما سودای کار خیر را هم در سرش میپروراند.
او میگوید: «بزرگتر که شدم حتی اگر زمانی برای کارهای خیر نداشته باشم بهصورت مالی کمک خواهم کرد.»
کودکان خود را در هر سنی که هستند به ما پیوند دهید و با این کار کمک کنید بتوانند دنیایی بهتر بسازند.