به قلم : پری زرگر ، مشاور کودک
تحریریه زندگی آنلاین : دروغ و دروغگویی صفت نامطلوبی است که در میان اکثر مردم شایع است و نه تنها مختص کودکان نیست، بلکه بعضی از بزرگسالان هم دروغ می گویند، ولی وقتی فرزندانشان دروغ میگویند، باعث ناراحتی آنها شده و با نگرانی میخواهند هرچه سریعتر دروغگویی کودکان را از بین ببرند. هنگام بررسی این مشکل رایج، والدین باید سن کودک، شرایط و دلایل دروغگویی و دفعات آن را در نظر بگیرند. به عنوان مثال بسیاری از کودکان زیر شش سال نمیتوانند بین خیال و واقعیت تمایز قائل شوند و دلیل دروغ گفتن آنها ممکن است تنها بیان تصوراتشان باشد. گاهی اوقات یک کودک چهار ساله کاملا قادر است عمدا دروغ بگوید تا دچار مشکل نشود یا چیزی را که میخواهد بدست آورد.
علل دروغ گفتن کودکان در سن مدرسه
ترس از تنبیه شدن در صورت گفتن واقعیت
تمایل به دوست پیدا کردن در مدرسه و تحت تاثیر قرار دادن آنها
گاهی برای اینکه نمیخواهند کاری را انجام دهند دروغ میگویند (مانند تمیز کردن اتاق).
گاهی اوقات برای اینکه نمیخواهند والدینشان را ناامید کنند، دروغ میگویند.
ناراحت بودن از چیزی که در زندگیشان رخ داده است.
و گاهی تلاش برای جلب توجه والدین...
چهار عامل دروغگویی بچهها
1- بیاعتمادی به پدر و مادر
2- هراس از تنبیه
3- آموختن دروغ از دیگران
4- کمبود و جلب توجه از طريق دروغ
دروغ گفتن چرا اتفاق میافتد؟
کودک شما تا سه و چهار سالگی متوجه تفاوت میان خیال و واقعیت نمیشود، بنابراین کودک اصلا نمیتواند مفهوم راست و دروغ را درک کند.
دروغ کودک شما میتواند ناشی از موارد زیر باشد:
خیالپردازی زیاد
گاهی کودک شما به حدی خلاق میباشد که تصورات خود را باور میکند. آیا همه داخل وان خود یک ماهی دارند که با آن شنا کنند؟ آیا همه یک شاهزاده زیر تختشان دارند؟
فراموشی
چگونه یک کودک دو ساله میتواند به خاطر بیاورد که چه کسی ابتدا عروسک او را برداشته است؟ او فقط دوست دارد تا عروسک خود را دوباره داشته باشد. هنگامی که شما کودک خود را به خاطر نقاشی کردن روی دیوار دعوا میکنید، و او این کار را تکذیب میکند؛ او به شما دروغ نمیگوید، بلکه فراموش کرده است. او حتی دوست دارد خودش را راضی کند که این نقاشیها کار او نبوده است.
حس فرشته بودن
کودکی که تشخیص میدهد پدر و مادر او توقع انجام هیچ اشتباهی از او را ندارد، ناخودآگاه باور میکند که نباید هیچ اشتباهی کند. «پدر و مادر من به این دلیل مرا دوست دارند که من یک پسر خوب هستم.» یک پسر خوب هیچ وقت شیر را روی زمین نمیریزد. کدام شیر؟ من ندیدم شیری به زمین بریزد.
چه اقداماتی میبایست انجام داد؟
کاملا مشخص است که دروغ گفتن خلاف است – شما نیز نمیخواهید که کودک خود را به دروغگویی تشویق کنید - اما بهتر است آرام باشید و از دروغ گفتن کودک خود لذت ببرید!
این رفتار برای یک کودک دو ساله کاملا طبیعی است. شما هر شب داستانهای تخیلی برای کودک خود میخوانید، چه ایرادی دارد که به چند داستان تخیلی کودک خود نیز گوش کنید؟
کودک در این دوران دارای چندین دوست خیالی میباشد. داشتن دوست خیالی در این سن کاملا طبیعی است و از نشانههای رشد تخیلات کودک میباشد، حتی زمانی که کودک شما دوست تخیلی خود را مقصر اشتباهاتش میداند نیز جای هیچگونه نگرانی وجود ندارد. از دیدگاه عاطفی دوستان تخیلی نقش بسیار مهمی دارند. داشتن دوستان خیالی راه خوبی است برای نزدیک شدن کودک به شخصیت مطلوبش.
چند راه برخورد به والدین عزیز
راست گفتن را تشویق کنید
به جای عصبانی شدن از دروغ گفتن فرزندتان، از او به خاطر گفتن این موضوع تشکر کنید. اگر به او بگویید که دروغ گفته است، کودک شما اینگونه فکر میکند که راست گفتن تاوان دارد.
او را متهم نکنید
تلاش کنید به گونهای نظر بدهید که او به جای انکار کردن، حرف شما را تایید کند. مثلا بگویید «من موندم این ماژیکها چه جوری اومدن روی فرش؟ کاشکی یک نفر به من کمک میکرد که اینها را جمع کنم.»
مسئولیت اضافی بر دوش آنها نگذارید
کودک خود را با ایجاد توقعات و قوانین زیاد بیارزش نکنید. او نمیتواند آنها را درک کند و یا انجام دهد، بنابراین احساس میکند که برای ناامید نکردن شما باید دروغ بگوید.
اعتماد را به وجود بیاورید
اجازه دهید که کودک شما بداند به او اعتماد دارید و او نیز میتواند به شما اعتماد کند. هیچ چیز از این مهمتر نیست که شما بتوانید روابط خود و کودکتان را بر اساس صداقت قرار دهید، بنابراین شما نیز نباید به او دروغ بگویید. مثلا اگر کودک خود را برای معاینه به دکتر میبرید، به او نگویید که معاینه اصلا درد ندارد، چرا که او میداند درد دارد.
تلاش کنید که به قول خود عمل کنید. اگر نتوانستید این کار را بکنید، حتما از او عذرخواهی کنید. در نهایت بهترین روش این است که کودک خود را به دلیل راست گفتن تشویق کنید.
واکنشهای مثبت این حس را به کودک شما میدهند که راست گفتن ارزش دارد.
کودک را تحریک نکنیم
نباید کودکانمان را تحریک کنیم تا برای دفاع از خود دروغ بگویند. وقتی کودکان دروغ میگویند، والدین از خشم برافروخته میشوند، به خصوص وقتی که دروغ آشکار است؛ مثلا شنیدن پافشاری کودک در اینکه به رنگ دست نزده است یا شکلات نخورده است، وقتی که صورت و پیراهنش خلاف گفتهاش را میرساند، برای والدین بسیار خشمآور است.
دروغها بیانکننده حقایق مربوط به امیدها و دلهرهها هستند، دروغها آشکارکننده آن چیزی هستند که فرد میخواهد انجام دهد یا باشد. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس کند، نه انکار مفهوم آن یا محکومیت فرد دروغگو را.
ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب میکنیم، میتوانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیتها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص بدهد.
دروغها به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول دروغهایی هستند که حقایق را بیان میکنند
گاهی اوقات کودکان به این دلیل دروغ میگویند که اجازه ندارند حقیقت را بر زبان بیاورند؛ وقتی کودک به مادرش میگوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقتگویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اعتراف کند و بگوید که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد. با این تجربه کودک نتیجه میگیرد که انسان را به خاطر حقیقتگویی کتک میزنند!
دسته دوم دروغهایی هستند که محرک داشته باشند
والدین نباید سؤالاتی از کودکان بپرسند که کودک به منظور دفاع از خود پاسخ دروغ به آنها بدهد. کودکان از اینکه پدر و مادر از آنها سؤال و پرسوجو کنند، متنفرند، به خصوص هنگامی که گمان میکنند والدینشان از قبل پاسخها را میدانند. کودکان از سؤالاتی که نقش دام را دارند، بیزارند؛ سؤالاتی که وادارشان میکنند دروغ بگویند و یا حقیقت را بر زبان بیاورند و خجالت بکشند.
برخورد با دروغگویی
خطمشی ما در برابر دروغگویی مشخص است؛ از یک طرف ما نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را سؤالپیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم، از طرف دیگر باید حتما و بدون تردید، رُک و پوست کنده با کودک حرف بزنیم.
ما نباید آگاهانه برای کودک فرصت ایجاد کنیم که دروغ بگوید. وقتی کودک قطعا دروغ میگوید، واکنش ما نباید غیراخلاقی و دارای هیجان شدید بوده، بلکه باید واقعی و دور از احساس باشد، چرا که ما میخواهیم کودکمان بداند که نیازی ندارد به ما دروغ بگوید.
آیا میتوان کودک دروغگو را تنبیه نمود؟
پیش از هر چیز برای درمان دروغگویی، یافتن علل و انگیزه آن بسیار بااهمیت میباشد؛ برای نمونه دروغهایی که بر اثر ترس گفته میشود، با تنبیه تشدید میگردد، زیرا کودک خردسال، قدرت تشخیص کافی ندارد و وقتی تنبیهمیشود، نمیداند بهخاطر دروغگویی تنبیه شده، بلکه تصور میکند بهخاطر اعمالی که انجام داده، تنبیه شده است؛ در نتیجه تلاش میکند راه بهتری برای پوشاندن حقیقت پیداکند؛ بههمین دلیل، در استفاده از تنبیه، باید احتیاطهای لازم را رعایت نمود. پدر و مادرانی که خیالبافی کودک را به دروغگویی نسبتمیدهند، کودکانشان را سرکش و بدرفتار مینمایند و خود نیز نسبت به آنان شکاک و بدگمان میشوند.
چند نکته
تنبیه میتواند مؤثرترین روش برای دروغگوییهای یادگرفتهشده باشد؛ مشروط بر اینکه با جهت و آموزش لازم همراه گردد.
تنبیه برای دروغگوییهایی که بر اثر ترس، و الگوبرداری میباشد، در طولانیمدت، بیاثر میگردد؛ باید علت و انگیزه دروغ را مشخص نمود و سپس به درمان آن پرداخت.
هرگز نباید کودک خود را برای دروغ گفتن یا به عبارت بهتر ساختن جملات راست تنبیه کنید. بهتر است ضمن حفظ خونسردی، تنها مفهوم راستگو بودن در سن او را به خاطر بیاورید.
کلام آخر
در بسیاری از موارد والدین میتوانند با سکوت معنیدار، کودک را از دروغ باز دارند. وقتی خطاهای کوچک از کودک سر زد، والدین باید او را ببخشند و برای وی توضیح دهند که نیازی نیست برای سرپوش گذاشتن بر روی خطاها، دروغ بگوید. کودکان باید در خانه احساس آرامش کنند و مطمئن باشند که خطاهای بیاختیار، تنبیه و سرزنش به دنبال ندارند. والدین الگوی کودک هستند. آنها نباید دروغ بگویند و راستگویی را در کارها سرمشق خود قرار دهند تا کودک نیز یاد بگیرد.