به قلم : دكتر پروانه صفایی مقدم ، متخصص رو انشناسی بالینی
dr.s.moqadam@gmail.com
تحریریه زندگی آنلاین : بر اساس تحقیقات گستردهای که به منظور پی بردن به علل تخلف نوجوانان انجام شده، میتوان عوامل زیر را در بزهکاری مؤثر دانست:
1- گروه سنی کمتر از پانزده سال آمادگی بیشتری برای ارتکاب بزه دارند.
2- جرائم به طور کلی در حومه شهرها بیشتر از شهرها و روستاها اتفاق میافتد.
3- نوجوانانی که در جامعه از تحصیلات، تفریحات سالم، سرگرمی و کار سازنده به دلایلی، بیبهره هستند، به ارتکاب جرائم گرایش بیشتری دارند؛ به بیان دیگر، آنها جهت نیل به هدفهای خویش به شیوهای اجتماعپسند، راههای درستی در اختیار ندارند.
4- نوجوانانی که از نظر مالی در رفاه بوده، ولی از توجه و محبت بیبهره باشند، ممکن است به بزهکاری روی آورند. بزهکاری در طبقات مرفه اغلب به منظور جلب توجه والدین و ابراز نارضایتی و یأس نوجوانان و در مواردی جهت انتقام گرفتن از آنها است.
5- رشد محدود و ناکافی نوجوانان در زمینه مسائل اخلاقی و معنوی یکی از عوامل عمده گرایش به بزهکاری است.
بیشتربخوانید:
پرخاشگری پیامد تنبیه کودکان
به طور کلی سه عامل بیشترین نقش را در بزهکاری فرزندان دارند، که به ترتیب عبارتند از:
1- عوامل خانوادگی
2- عوامل اجتماعی
3- عوامل شخصیتی
این سه عامل مانند مثلثی بوده که از هم جداییناپذیرند. به دلیل نقش پررنگ خانواده و تأثیر آن بر روی دو عامل دیگر، در این قسمت به بررسی این عامل مهم میپردازیم. وقتی با مسئله گسترش بزهکاری در کودکان و نوجوانان روبهرو هستیم، باید خانواده را به عنوان اولین کانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزههای اولیه را در آن جستجو کنیم.
عوامل خانوادگی که باعث بزهکاری نوجوانان میشوند؛ شامل موارد زیر هستند:
تبعیض
تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان و توجه کمتر نسبت به فرزندان دیگر سبب ایجاد احساسات و اعمال منفی در نوجوان میشود.
خشونت
پارهای از روانشناسان معتقدند که ریشه اصلی جنایات و انحرافات در جامعه، خشونت شدید در خانواده است. این خشونت میتواند در ابعاد جسمی و روحی در خانواده رخ دهد. خشونت، سرزنش و و سرکوفتهای بیمورد؛ احساس بیلیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به فرد انتقال میدهد. در چنین وضعیتی نوجوان که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمییابد کمکم از حالت عادی خارج شده و به انجام اعمال غیر سالم روی میآورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.
بیشتربخوانید:
قبل از تنبیه کردن فرزندتان این مطلب را بخوانید!
افراط در محبت و توجه
محبت بیش از اندازه همان اثر و نتیجه را دارد که بیمهری و بیتوجهی دارد.
بیسرپرستی
یتیمی ناشی از مرگ پدر یا مادر و نبود سرپرستی سالم از فرزند یکی از مهمترین علل ناکامی، ولگردی، عقبافتادگی در مدرسه و اجتماع، ارتکاب بزه، تبهکاری و سایر آسیبهای اجتماعی است.
طلاق و کشمکش
گسستگی خانواده تأثیری مسلم و قطعی در بروز رفتارهای ضد اجتماعی در نوجوانان دارد. همچنین درگیری و کشمکشهای زیاد در محیط خانواده تأثیر مخرب بر سلامت روانی و اجتماعی فرزندان دارد.
غیبت والدین از خانواده
وجود والدین در منزل، به خصوص مادر نقش مؤثری در تربیت عاطفی - روانی کودکان دارد و غیبت هر یک از والدین باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در فرزندان میشود.
انحراف والدین
انحراف والدین یا یکی از اعضای خانواده و مشکل اخلاقی آنان، ارتباط مسلمی با انحراف کودکان و نوجوانان دارد.
نداشتن آگاهی
پایین بودن سطح آگاهی و دانش در زمینه مسائل تربیتی کودکان و نوجوانان زمینهساز ارتکاب جرم و انحراف به شمار میرود. همچنین فاصله زیاد اعتقادی و فرهنگی خانواده با جامعه و نیز تضادهای فکری شدید با فرزندان عامل کشمکش در خانواده و گریز فرزندان از خانه و ضعف ارتباط آنها با والدین میشود که این موارد خود، زمینهساز بروز بزهکاری فرزندان میشود.
سهلانگاری
گاه والدین اطلاعات خوبی دارند، اما در اثر دغدغههای بسیار از امر مهم تربیت فرزندانشان و توجه به نیازهای مادی و معنوی آنها غافل میشوند یا امر تربیت را بسیار ساده در نظر گرفته و فرزند خود را به حال خود رها میکنند. بیتوجهی و بیاهمیتی به نیازها و خواستههای جسمی و روحی نوجوان، ذهن و فکر او را مغشوش کرده و او را دچار ناآرامی و التهاب میکند. این یک عامل هشداردهنده است.
نبود قانونمندی
نداشتن تعهد و قانونمندی در خانه و آزادی بیش از حد اعضای خانواده خطر بروز بزهکاری در فرزندان را افزایش میدهد.
بیشتربخوانید:
گفتن این 11 نکته به کودکان ممنوع!
تشویق کودک را از یاد نبرید!
نقش والدین
خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است، از بزرگترین منابع ثروت جامعه است و به عنوان یک نیروی ملی شناخته میشود، بنابراین راهکارهای زیر را میتوان در کاهش بزهکاری در خانوادهها به کار برد:
کودک باید از خانواده محبت ببیند و به محبت بزرگترها اطمینان داشته باشد. در این صورت با آرامش، سلامت و مهارت وارد جامعه خواهد شد، در غیر این صورت همه چیز برای او ناراحتکننده و خطرناک خواهد بود و وسیله اضطراب او را فراهم خواهد کرد، زیرا کودکی که از لحاظ عاطفی رشد نیافته، توانایی تحمل رنج و عذاب یا به تأخیر انداختن ارضای تمایلات خود را ندارد و این محرومیت عاطفی از مهمترین علل بزهکاری نوجوانان است.
پدر و مادر باید از سنین پیش از دبستان کودک را تحت آموزشهای صحیح و سازمان یافته قرار دهند و در مراحل مختلف تحصیلی تکیهگاه و مشاوری مطمئن برای او باشند تا بتوانند همگام با شناخت نقاط ضعف و قوت آنان یاریرسان و مددکار واقعی فرزند خود باشند.
با توجه به دوره شکلگیری اعتقادات در نوجوانی، خانواده باید دین و معنویت را به عنوان پشتوانهای محکم و فلسفهای روشن برای زندگی به فرزندان آموزش دهد و از طریق انس با خدا آنها را به آرامش و خشنودی برساند و از قید اضطرابهای درونی برهاند.
فرار از خانه
فرار از خانه و اقدام به دوری و برنگشتن به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا سرپرست قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضا تغییرناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان روشی جهت کاهش نارضایتی و خلاصی از محرکهای آزاردهنده، مضر و دستیابی به خواستههای موردنظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام میشود. امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. در جامعه ما نیز، مسأله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح است. در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراه فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیرا مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده، اما اغلب دختران به تنهایی فرار میکنند. اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز و یا شهرهای بزرگ انجام میشود، هرچند که مبدا و مقصد معدودی از فرارها نیز برعکس است و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق میافتد. برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار میکنند و دستهای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده مجددا از محیط خانه میگریزند.
عوامل مؤثر در فرار فرزندان
آسیبهای اجتماعی، نظیر فرار از خانه دارای زمینهها و ابعاد مختلفی هستند و عوامل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکلگیری آن مؤثر است. روابط در خانواده یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در فرار نوجوانان از خانه میباشد که خود به چند عامل تقسیم میشود:
خشونت: فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانوادگی است که به دلیل اثرات اجتماعی قابل تأمل میباشد. اعمال خشونتهای روحی و جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این خشونتها هستند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، بنابراین از خانه فرار میکنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه میهراسند.
تبعیض: بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنها و دلسردیشان از زندگی میشوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبیه تبعیضآمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا برعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود. تبعیض با روحیه حساس و عزتنفس دختران منافات دارد و آسیبهای جبران ناپذیری را بر روح و روان آنها وارد میکند.
محدودیت مطلق: در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت یا تصمیمگیری را ندارند. در این خانوادهها به خواستههای مادی و معنوی فرزندان توجهی نمیشود، بنابراین توانایی و مقاومت آنها در هم میشکند و از هر فرصتی جهت پیروی نکردن از هنجارهای خانواده بهره میبرند و درصدد هستند با فرار از خانه از این محدودیتها رهایی یابند.
آزادی مطلق: همانطور که بیتوجهی به نیازهای عاطفی فرزندان میتواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و دسترسی بیش از حد به امکانات فراتر از نیازهای سنی فرزند و آزادیهای بیقید و شرط در خانواده هم میتواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد کند. وقتی که تمایلات و خواستههای بیش از حد فرزندان به راحتی محقق شود، به محض وقوع مشکلات، بحرانها و فشارهای زندگی که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب میشود و یا در شرایطی که خواستههای فرزند به افراط میگراید و والدین با آن مخالفت میکنند، فرزند به دلیل تربیت عاطفی نادرست، درک نکردن منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان کرده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده میشود، در نهایت میتواند زمینه فرار از خانه را فراهم کند. در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانه مقاومت، در نظر فرد، بزرگ و غیرقابل تحمل جلوه میکند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه میکند و به متهم کردن اطرافیان میپردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حقوق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده میشود.
پیامدهای خانوادگی فرار دختران از خانه
فرار دختران میتواند بزرگترین لطمه و ضربه برای حیثیت و شرافت خانوادگی فرد باشد. این عمل اولا نشانهای از ناکارامدی خانواده در تربیت فرزند، تعارض بین والدین و فرزندان و اختلافات خانوادگی است و ثانیا از آنجا که فرجام و سرانجام دختران در اکثر موارد، گرفتار شدن در باندهای فساد و فحشا، ارتکاب جرائم اخلاقی است، بنابراین فرار به منزله لکه ننگ و بدنامی برای خانواده محسوب میشود و بدین لحاظ است که فرار دختران کمتر توسط خانوادهها گزارش میشود و اغلب پس از بینتیجه ماندن جستجوها و تلاشهای خانوادگی، فرار دختران با عنوان گم شدن دختر یا دزدیده شدن او به مراجع انتظامی و قضایی گزارش میشود. از طرف دیگر دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیراخلاقی نمیتوانند به خانواده بازگردند، مگر آنکه خانواده به این نکته توجه کند که نپذیرفتن فرد به معنای فروغلتیدن هرچه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است. در هر حال زندگی دختر فراری در صورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود.
معمولا دختران نوجوان به دلیل فشار خانواده، کنترل شدید و محدودیت در معاشرت با دوستان، بیشتر از پسران دست به فرار میزنند و در صورت فرار، اغلب به خانه دوستان خود، پارکها و اماکن عمومی پناه میبرند. از سوی دیگر، این دختران به علت شرایط سنی، بلوغ جنسی و گرایش به خودنمایی و جذب و جلب جنس مخالف، زمینه مساعدی برای انحراف و فساد اخلاقی دارند. یکی از مهمترین خطرهایی که این گونه دختران را تهدید میکند ابتلا به بیماریهای مقاربتی ناشی از ارتباط نامشروع آنها با جنس مخالف است، بنابراین آموزش راهکارهای کارامد در کاهش و پیشگیری از این معضل امری ضروری است. در زیر به ارائه چندین راهکار میپردازیم:
رشد جنسی دوران بلوغ ایجاب میکند که آموزشهای لازم درباره بهداشت جنسی به نوجوانان، به ویژه دختران ارائه شود تا آنها پیشاپیش از دگرگونی جنسی و عاطفی خود در دوران یاد شده آگاهی یابند و آماده برخورد منطقی و مناسب با آن باشند.
برای پیشگیری از انحرافات و ناسازگاریهای جنسی، آموزش مسائل جنسی دوران بلوغ ضروری است، البته منظور از این آموزشها تشریح اعمال جنسی نیست، بلکه راهنمایی نوجوانان در رفتار و کردار آنها نسبت به جنس مخالف، آموزش مراقبتهای ویژه، ایجاد علاقه و دوستی متقابل و جلوگیری از هرج و مرج و انحرافات جنسی است.
آموزش مسائل جنسی باید در خانواده و توسط والدین انجام پذیرد. در این میان، نقش مادران در پرورش شخصیت فرزندان و به ویژه دختران اهمیت خاصی دارد.
در زمینه نقش خانواده و والدین در آموزش صحیح فرزندان و پیشگیری از انحراف آنها، میتوان به آموزش و ارائه اطلاعات لازم به نوجوانان درباره تغییرات جسمی، زیستی، جنسی، روانی و اجتماعی در زمانهای مناسب پرداخت.
آشنا ساختن نوجوانان به ویژه دختران با عملکرد دستگاه باروری
ایجاد فضای امن و محبتآمیز و توأم با احترام در خانواده
واگذاری مسئولیت به نوجوانان متناسب با توان آنها
رفع ترسها و نگرانیهای دوران نوجوانی
فراهم ساختن فرصتها و امکانات لازم در زمینه فعالیتهای ورزشی، هنری و تفریحی سالم برای نوجوانان
و صدالبته كه آسيبهاى اجتماعى خيلى بيشترى وجود دارد، از قبيل سرقت، اعتياد و بزهكارى و موادمخدر و ... .
كه در اين مقاله اگر ميخواستيم تكتك موارد را به رشته تحرير درآوريم، شايد از حوصله شما عزيزان خارج باشد.
بحث ارتباط والدين و فرزندان براى هر جنسيت بحث بسيار گستردهاي هست كه هر بىتوجهى و بىاهميتى بسيار در آسيبهاى اجتماعى نقش دارد.
تصور نكنيم آسيب بايد حتما ظاهرى باشد، مثل فرار ازمنزل، اعتياد، سرقت و ...، گاهى آسيبهاى روحى و روانى چند نسل را به مخاطره مىاندازد.
پيش از بچهدار شدن بدانيم آيا به بلوغ بچهدار شدن رسیدهایم؟
براى چه و چرا ميخواهيم بچهدار شويم؟
آیا اطلاعاتى از كودك و ارتباط با او داريم؟
و سوالهاى بيشمار ديگر...