Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 08:35

21
تیر
خانه را از پای بست ویران نكنید (1)

خانه را از پای بست  ویران نكنید (1)

دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرایش پیدا می‌كنند. آن‌ها چون نیاز به محبت پدرانه را در خانه دریافت نكرده‌اند، سعی می‌كنند چنین محبتی را بیرون از منزل به دست آورند.

تحریریه زندگی آنلاین- گروه دنیای زنان

 

 

بسیاری از افراد در جامعه ما تربیت فرزند را وظیفه مادر می‌دانند. گویا این تنها مادر است كه باید خانه داری كند، وسایل راحتی افراد خانواده را فراهم كند و در برخی موارد حتی بیرون از منزل مشغول به كار باشد و پدر با یك یا دو شیفته كار كردن، منزل را محل استراحت خود تلقی كرده و می‌انگارد ورود به منزل به معنای رزرو یك اتاق در هتل است.

دراین گونه موارد كدبانوی خانه است كه با وجود كار و مشغله فراوان مجبور است فشار بی امانی را تحمل كند. این گونه روابط ( كه این روزها در بسیاری از خانواده‌ها مرسوم شده است) از دو جهت به تربیت صحیح و اصولی فرزندان لطمه وارد می‌كند. اول این كه كودك هیچ یك از والدین را به اندازه كافی نمی‌بیند و محبت لازمه را دریافت نمی‌كند و در نتیجه این كمبود محبت، در بزرگسالی دچار عقده‌های روانی شده و نمی‌تواند محبت خود را به دیگران ابراز دارد.

ثانیاً مادر در اثر تحمل فشارهای بی امان زندگی ممكن است شكیبایی خود را از دست داده و در برابر شیطنت‌های كودكان حركات نادرستی از خود بروز دهد؛ حتی بازی بچه‌ها را با فریادهای رعدگونه بر هم زده و با تمام این رفتارها، تنها پرخاشگری را به كودكان خود بیاموزد. (‌علاوه بر این كودك، رفتارهای پدر را الگو قرار داده و در بزرگسالی برای زن و فرزند احترامی‌قائل نخواهد شد.

در نظر او جنس مؤنث تنها برای ایجاد رفاه حال مذكران آفریده شده، همانطور كه مادرش بود ) از تمام این‌ها گذشته، شاید بتوان از كمی‌ ساعات حضور پدر در منزل در دوران كودكی چشم پوشی كرد؛ اما وقتی فرزند به سن نوجوانی رسید دیگر حضور مادر كافی نیست. در این بُرهه، احتیاج عاطفی به حضور پدر كاملاً مشهود است. البته واكنش دختران و پسران به عدم حضور پدر متفاوت است.

دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرایش پیدا می‌كنند. آن‌ها چون نیاز به محبت پدرانه را در خانه دریافت نكرده‌اند، سعی می‌كنند چنین محبتی را بیرون از منزل به دست آورند. پسران نیز ممكن است الگوهای نادرستی را برای خود ملاك رفتار مردانه قرار داده و رفتارهای ناسازگارانه‌ای از خود بروز دهند.

فردی كه از كودكی مورد بی مهری والدین و اطرافیان قرار گیرد الگویی برای ابراز محبت به دیگران را نمی‌آموزد و نمی‌تواند عواطف و احساسات خود را به دیگران منتقل كند. حال پسركی را در نظر بگیرید كه در محیط منزل به هر شكلی از عواطف و احساسات پدر محروم است ( پدر حضور فیزیكی و یا عاطفی كمتری در منزل دارد ).

او برای جلب محبت دیگران خصوصاً پدر دست به هر كاری می‌زند و چون می‌بیند تنها هنگامی‌كه مرتكب كار خطایی می‌شود مورد توجه قرار می‌گیرد، پس شروع می‌كند به واكنش‌های منفی، لجاجت، پرخاشگری، بد دهنی و در نوجوانی بزهكاری. این ناسازگاری‌ها زمانی به اوج خود می‌رسد كه نوجوان اسیر باندهای بزهكارانه شده و با اندكی محبت از طرف آن‌ها، جذب شخصیت دروغینشان شده، كم كم از پرخاشگری كلامی‌به قتل، دزدی، اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی كشیده می‌شود.

زیرا انحرافات اخلاقی مثل دایره‌ای، تسلسل‌وار هستند. دزدی به دنبال نیاز، گاه نیاز در اثر احتیاج به پول برای تهیه مواد مخدر، اعتیاد در اثر دوستی با دوستان ناباب و ….

تغییر جایگاه‌ها در خانواده پدیده‌ای جهانی است

 حمزه علی مسعودی نژاد، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی به گزارشگر ما می‌گوید: یکی از دلایل مهمی که پدیده فرزند سالاری را به وجود آورده این است که با توجه به تغییر نسل‌ها، جایگاه‌ها نیز در خانواده عوض شده است.یعنی فرزندان جای والدین را گرفته‌اند. به تعبیر دیگر وضعیتی به وجود آمده که فرزندان دستور می‌دهند و والدین اطاعت می‌کنند.

وی با بیان اینکه ما در گذشته این وضعیت را نداشتیم، می‌افزاید: فرزند سالاری در بسیاری از کشورها و قاره‌ها وجود داشته است. به عنوان مثال بعد از قرن 16 و پس از رنسانس در اروپا می‌بینیم وقتی جایگاه‌های تربیتی مطرح می‌شود، والدین اختیارات زیادی به فرزندان می‌دهند اما اختیارات کاملاً کنترل شده و در حالی که به نظرات آنان اهمیت می‌دهند سعی می‌کنند جایگاه والدین و فرزندان حفظ شود.

ولی این فرهنگ وقتی به کشورهای جهان سوم مثل شمال آفریقا و شرق آسیا رسوخ می‌کند، والدین به علت ناآشنایی به حدود مسایل تربیتی، فرصت‌های زیادی در اختیار فرزندانشان می‌گذارند اما نمی‌توانند آنان را کنترل کنند و در نتیجه خودمحور و متمرد بار می‌آیند.مسعودی نژاد در ادامه می‌افزاید: نسل‌ها با توجه به اینکه با یکدیگر متفاوتند هر نسلی شرایط خاص خود را دارد.

نسل گذشته، نسل تحکم پدر و مادر به خصوص پدران بود و باعث شد فرزندان با شرایط تربیتی و شاخص‌های خاص آن زمان تربیت شوند. اما نسل که عوض شد بنا به دلایلی چون نتوانستند جلوی بعضی از مسایل را بگیرند به بعضی از رفتارهای کودکان توجه نشد و آن‌ها را به حال خود رها کردند به همین خاطر بعد از مدتی این رفتارها به حدی رسید که در جامعه به صورت نمودی غیراخلاقی مطرح شد به طوری که دیگر نتوانستند جلوی آن را بگیرند.

به عنوان مثال احترام گذاشتن به والدین که در گذشته یکی از واجبات به شمار می‌رفت ولی نسل جدید کمتر به آن اهمیت می‌دهند.

  چه کسی مسؤول است؟

همین کارشناس در ادامه می‌گوید: به هر حال بچه‌ها بزرگ می‌شوند و پله‌های ترقی را طی می‌کنند، ما که نمی‌توانیم جلوی رشد بچه‌ها را بگیریم ولی یکی از کارهایی را که می‌توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند.این مسأله خیلی مهم است...

 

 

 

برای خواندن بخش دوم- خانه را از پای بست  ویران نكنید- اینجا کلیک کنید.

 

برچسب ها: تربیت کودکان، تربیت فرزندان، دوران کودکی، مادران و فرزندان، کمبود محبت در کودکان، شیطنت های کودکان، بازی بچه ها، جایگاه پدر در خانواده، جایگاه مادر در خانواده تعداد بازديد: 722 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز