تغذیه در کودکان معلول
.... روزگاری دور که بسیار کم سن بودم و برهوت وجودم اینگونه گرفتار قحطی نبود و «سرسوزن ذوقی» داشتم، دو- سه سالی پشت سر هم نقاشی این حقیر در سطح کشور برای طرح روی کارتپستالهای سال نو برگزیده شد.... یادم است که در کل کشور پنجاه و دو- سه نفری میشدیم و از این میان طرح 3 نفر که بهتر از بقیه تشخیص داده میشد، برای چاپ تمبرهای سال نو انتخاب میشد.... حتماً میتوانید حدس بزنید که طرحهای من هیچگاه قطع تمبر را به خود ندیدند.... باری.... همگی برندگان از این سعادت برخوردار میشدند که سه- چهار روزی به همراه مسوولان از صبح تا شب به گردش و پارک و سینما میرفتند و بدین ترتیب از عذاب سحرخیزی و رفتن به مدرسه موقتاً معاف بودند.... در یکی از همان روزهای طلایی بیخیالی کودکی، نمیدانم کدام شیرپاک خوردهای تشخیص داده بود که ما کودکان میباید یک روز نهارمان را در یکی از مدارس مخصوص کودکان معلول ذهنی حرکتی صرف کنیم.... ظاهراً نهار آن روز با کمک خود بچهها آماده شده بود.... دستشان درد نکند، خیلی زحمت کشیده بودند و غذاهای بسیار لذیذی را تهیه کرده بودند.... بعد از نهار همگی بچهها در حیاط آن مدرسه با هم به بازی و تفریح پرداختند.... و من که از همان موقع که 9-8 سال بیشتر نداشتم با مشکل ایجاد ارتباط و گوشهگیری در محیطهای ناآشنا دست به گریبان بودم، تنها کنار تاب بزرگی به نظاره دیگران ایستادم.... نمیدانم چطور شد که سنگینی نگاهی را بر چهره ام احساس کردم..... در آن سوی دیگر تاب، دخترکی بود از همان معلولان که لبخند به لب به من ذل زده بود..... ومن، مثل اغلب بچههایی که در محیطی شلوغ و پرهمهمه احساس غربت میکنند، دست پاچه و اندکی هم هراسان شدم.... پرسیدم: چیه؟..... جوابی داد که در آن همه سروصدا اصلاً متوجه نشدم.... دوباره پرسیدم:
- چی؟
- تو هم مثل همه بچههای بیرون قشنگی.... بچههای بیرون، همه شون قشنگن.....
...و من با همه کودکی خوب فهمیدم که چگونه بسیاری از روزمرگیها که برای من به غایت دلگزا بود، برای دخترک به رویایی دست نیافتنی میمانست... این برخورد، گرچه که نه اولین، شاید ماندگارترین بود و هست در ذهن من.....
باور عمومی چنین است که معلولیتهای ذهنی اساساً درمانناپذیرند و هم از این رو است که بسیاری بحث در خصوص تغذیه در معلولیتها را بیمورد میپندارند. البته گفتگو در این خصوص خود مجال دیگری را میطلبد اما بد نیست در همین ابتدا توجه شما را به چند نکته جلب کنم. نخست آنکه مساله درمانناپذیری تنها خاص معلولیتهای ذهنی نیست. بیشمار بیماری درمانناپذیر وجود دارد که اتفاقاً بحث تغذیه در آنها بسیار داغ و مورد توجه است مانند برخی از سرطانها، دیابت و نارسایی مزمن کلیوی. در ثانی یک تغذیه نامناسب دست کم میتواند مشکلات جسمی و روانی کودک معلول، و به تبع آن گرفتاریهای والدین ایشان، را دوچندان کند. مضافاً بر اینکه مطالعات عدیدهای حاکی از اثربخشی مراقبتهای تغذیهای بر کارکرد ذهنی این کودکان بودهاند.
وضعیت تغذیه کودکان معلول
مطالعات محدودی که بر روی وضعیت تغذیه کودکان معلول انجام شده همگی شیوع نسبتاً بالای درجات مختلفی از سوءتغذیه را نشان دادهاند. در یک مطالعه که به سال 1387 توسط اینجانب و همکارانم در انستیتو تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور بر روی کودکان معلول جسمی- حرکتی (که بعضاً به درجاتی از معلولیت ذهنی نیز دچار بودند) در شهرهای تهران، مشهد و رشت انجام شد، بالغ بر 40 درصد کودکان دچار کم وزنی بودند. جالب اینکه در اغلب این بچهها انرژی دریافتی در حد مورد نیاز یا نزدیک به آن بود ولی مقدار دریافت برخی ریزمغذیها به ویژه آهن، کلسیم، روی و برخی ویتامینها در بالغ بر 70 درصد کودکان مورد مطالعه از مقادیر توصیه شده بسیار کمتر بود. به عبارت سادهتر کمیت رژیم غذایی ظاهراً چندان مشکلی نداشت ولی کیفیت آن به هیچ روی پاسخگوی نیاز کودکان نبود و بدتر آنکه رژیم غذایی در دختران در مقایسه با پسران کیفیت بسیار پایینتری داشت!
یکی از مشکلات شایع تغذیهای در کودکان معلول (جسمی- حرکتی و ذهنی) ناتوانی در غذا خوردن است یعنی ممکن است کودک در استفاده از قاشق، جویدن یا بلع مشکل داشته باشد. گاه امکان دارد کودک به اصطلاح «بدغذایی» داشته باشد، یعنی از خوردن غذایی که برایش آماده شده است، امتناع کند. شاید به همین دلایل است که خیلی از مراقبین این کودکان ترجیح میدهند ایشان را با غذاهای نرم و (غالباً) شیرین مانند آبمیوههای صنعتی و کیک تغذیه کنند. حتی آب میوه طبیعی و عصاره گوشت که خیلی از مادران به زحمت آن را به کودکان معلول خود میدهند، علی رغم ارزش تغذیهای که دارند به تنهایی نمیتوانند تکافوی نیاز کودک معلول را بکنند. به عبارت سادهتر، اصول تغذیه سالم یعنی تنوع، تعادل و تناسب در تغذیه کودکان معلول نیز باید رعایت شود.
تغذیه مناسب برای كودكان معلول
به کودکی که به دلیل نقایص حرکتی در استفاده از قاشق و چنگال مشکل دارد طبعاً میباید با صبر و حوصله غذا داده شود. اما در کودکانی که مشکل جویدن و یا بلع دارند میباید ترکیب، مقدار و بافت غذا متناسب با مشکل ایشان باشد. اگر بلع کودک عادی باشد ولی بنا به دلایلی نتواند غذا را به خوبی بجود، میباید غذا به شکل نرم و پوره تهیه و در لقمههای کوچک به کودک داده شود. اگر مشکل جویدن جدیتر باشد، ناگزیر میباید از رژیم غذایی مایع استفاده شود. مشکل رژیم غذایی مایع این است که ممکن است کفایت لازم را برای رفع نیازهای تغذیهای کودک نداشته باشد. محتوای انرژی رژیم مایع را میتوان با افزودن مقدار متناسبی کره یا خامه بهبود بخشید اما برای تامین مقدار کافی ریزمغذیها غالباً استفاده از مکملها تحت نظر یک متخصص تغذیه ضرورت مییابد.
حال که صحبت به مکملها کشید، بد نمیبینم اشارهای کوتاه به نتایج چند مطالعه در این خصوص بکنم. در مطالعهای که بیش از 30 سال پیش در ایالات متحده بر روی کودکان دچارمعلولیت ذهنی با بهره هوشی 70-17 انجام شد، مکمل یاری به مدت 4 ماه موجب افزایش بهره هوشی بین 10 تا 25 واحد شد. دست کم 4 مطالعه حاکی از این بودهاند که مکمل یاری به ویژه با اسید فولیک، ویتامین B6، منیزیم، ویتامین C و احتمالاً ویتامین B12 در کودکان دچار درخودماندگی یا اُتیسم (autism) مفید است. این کودکان غالباً دچار اختلالات تمرکز( attention deficit disorders (ADD هستند و اسید فولیک ممکن است برای کاهش این نشانهها مفید باشد. برخی از مطالعات نیز حاکی از تاثیر نسبی مکملهای B6 و منیزیم بودهاند. تاثیر برخی مواد دیگر نظیر ویتامین E، جینکو بیلوبا، اسیدهای چرب امگا-3، کوآنزیم Q10 و فسفاتیدیل سرین در بهبود بهره هوشی و اختلالات خلقی مورد بحث و پژوهش است.
مشکلات تغذیهای کودکان معلول به کمبودهای تغذیهای محدود نمیشود. چه بسا محتوای نسبتاً بالای انرژی و در عین حال فقر رژیم غذایی از حیث ریزمغذیها موجب شود که کودک معلول همزمان دچار کمبود ریزمغذیها و فربهی بشود. در برخی از معلولیتهای ذهنی نظیر نشانگان (سندروم) داون، پُروزنی و فربهی شیوع نسبتاً بالایی دارد. در کودکان معلول که ممکن است تحرک چندانی هم نداشته باشند، افزایش وزن و انباشت توده چربی محدودیت حرکتی کودک را دوچندان میکند.
یکی از چالشهای بزرگ تغذیه کودکان معلول این است که معیارهای ارزیابی وضع تغذیه در این کودکان به روشنی توصیف نشدهاند. این مشکل در مورد اندازههای به ظاهر سادهای چون وزن و قد تا معیارهای پیچیدهتری نظیر انرژی مورد نیاز و درصد چربی بدن وجود دارد. به طور مثال اندازهگیری قد در کودک مبتلا به ناهنجاریهای ستون مهرهای به سادگی امکانپذیر نیست و از آنجا که وزن نیز تابعی از قد است، اظهار نظر در خصوص وزن کودک نیز دشوار خواهد بود.
نکات مفید برای تغذیه کودکان معلول
آیا رژیم غذایی کودک متنوع است؟ به عبارت سادهتر آیا کودک از همه گروههای غذایی به اندازه کافی دریافت میکند؟ توجه به دریافت شیر و لبنیات، گوشت، تخممرغ و حبوبات و سبزیها و میوهها به ویژه ضروری است. یبوست در کودکان معلول خاصه آنهایی که محدودیت حرکتی نیز دارند بسیار شایع است از این رو میباید روزانه دست کم 3-2 سهم سبزی و 3-2 سهم میوه دریافت کنند. ترکیب سوپ برای کودکان مبتلا به مشکلات جویدن یا بلع به ویژه مهم است. گاه ممکن است غنیسازی سوپ با مکمل فیبر و سایر مکملها ضرورت یابد از این رو حتماً میباید از مشاوره یک متخصص تغذیه استفاده شود.
1- آیا رشد کودک خوب است؟ همانگونه که پیشتر نیز گفته شد اظهارنظر در این خصوص گاه دشوار است. در کودکانی که ناهنجاریهای اسکلتی دارند (مثلاً انحنای شدید ستون مهرهای به پشت به شکل قوز یا به جلو یا به پهلو) روشهایی با استفاده از اندازهگیری طول بخشی از یک اندام سالم مثلاً بازو یا ساق پا برای برآورد قد واقعی وجود دارد. وزن مناسب کودکانی که ممکن است به طور مادرزادی دچار اختلال رشد اندامهای طرفی (دست و پا) باشند نیز توسط متخصصان کودکان یا تغذیه برآورد میشود. به یاد داشته باشید که کم وزنی و پُروزنی هردو برای کودک (تندرست یا معلول) زیانآور است و در این بین به ویژه پُروزنی ممکن است چهره موذیتری به خود بگیرد چون علاوه بر اینکه فعالیت کودک را محدودتر میکند ممکن است همراه با کمبود ریزمغذیها نیز باشد.
2- مکمل یاری در این کودکان مساله مورد بحثی است. هرچند در غالب مواقع ممکن است یک ترکیب مولتیویتامین به این کودکان داده شود، مطالعاتی حاکی از اثربخشی برخی از مکملها در مقادیر نسبتاً بالاتر در معلولیتهای ذهنی خاص (مانند فلج مغزی یا نشانگان داون) بوده اند. در این مورد حتماً از یک متخصص تغذیه با تجربه در این زمینه جویا شوید.
3- کودکان معلول نیز همانند افراد تندرست به معاینات دورهای نیاز دارند تا هم از نبود سوءتغذیه و دیگر مشکلات اطمینان حاصل شود و هم روند رشد و پیشرفت جسمی- روانی آنها ارزیابی شود.
4- نیاز به محبت: و سرانجام کودک معلول نیز همچون افراد تندرست (و من پا را از این هم فراتر میگذارم و میگویم مانند هر آفریدهای!) نیازمند «محبت» است. تولد یک کودک معلول واکنشهای مختلفی را در خانوادهها پدید میآورد که متاسفانه طرد کردن کودک یکی از آنها است. نباید کودک را که نه به خواست خود به دنیا آمده و نه به خواست خود معلول شده است، به جرم «گناهِ ناکرده» مجازات کرد. فرقی نمیکند «بهره هوشی» کودک چقدر باشد، تردیدی نداشته باشید که «بیمهری» و «محبت» هردو را با تک تکِ یاختههایش حس میکند. از کودک معلول میباید با محبت مراقبت شود و با روی خوش به او غذا داده شود. مطمئن باشید با این روش اثر مراقبتهای تغذیه ای بر وضعیت جسمیو روانی کودک دوچندان میشود.
و سخن آخر اینکه...
.... هرگاه نگاهتان به تابلوی سردر یکی از مراکز آموزش یا مراقبت از کودکان معلول افتاد، تردیدی به دل راه ندهید که در آنجا پسرکان و دخترکان فراموش شدهای هستند که تنها چیزی که دارند، امیدی است در دل...
امید دیدن و بودن با آدمهایی مثل شما.... «آدمهای قشنگ بیرون»....