همسر نوح
دکتر حسین رهنمایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
نوح از معدود پیامبرانی است که در قران سوره ای به نام خود دارد. ماجرای دعوت او علاوه بر سوره همنام او در مواضع دیگری از قران ذکر شده است. با این حال در خصوص همسر او فقط در یک جای قران مطالبی آمده است. به تصریح قران، نوح به مدت 950 سال به تبلیغ و راهنمایی مردم سرزمین خود پرداخت.
(عنکبوت، 14) با این حال تعداد انگشت شماری دعوت وی را پذیرفتند. نوح مردم را بخاطر اعراض از پذیرش دعوت حق و تمایل به پرستش بتهای دست ساز سرزنش مینمود باتوجه به طولانی بودن عمر نوح بعید است که زندگی نزدیک به هزارساله وی با یک همسر سپری شده باشد.
اما هر چه که باشد، شخصی که در قران و کتاب مقدس یهودیان به عنوان همسر نوح یاد شده است احتمالاً آخرین همسر وی و یا همسری بوده است که در زمان طوفان در خانه نوح میزیسته است. در منابع دینی اسامی مختلفی همچون «واغله »، «نامَه»، «غائله» یا «والعه» برای وی عنوان شده است.
همسر نوح اگرچه زن پاکدامنی بود ولی یک عادت ناپسند داشت که به همان سبب نیز قرآن مجید او را ملامت کرده است. وی اسرار خانه همسرش را به خارج میبرد و از همسر خویش نزد دیگران بدگویی میکرد. نوح با همه دانش ومهارتی که در امر تبلیغ به دست آورده بود نتوانست نظر همسر خویش را به پرستش خدای یگانه جلب نماید.
این اندیشه که پیامبری سخت کوش همچون نوح که بیشترین سابقه تبلیغ دین الهی را در پرونده خود دارد از داشتن همسری مهربان که پشتوانه روحی او باشد بیبهره بود. آری، همسر همراه و همراز، نعمتی است بزرگ که همگان از داشتن آن بهره مند نیستند.
همسر نوح بیش از این که همراه همدل و پشتیبان او در این دعوت الهی باشد نیروی نفوذی دشمنان خدا در خانه آن پیامبر بود و اطلاعات افراد تازه مومن را در اختیار دشمنان نوح قرار میداد. او به جای پاسداشت احترام همسر خود، در غیاب وی دیگران را از پذیرش دعوت وی باز میداشت و میگفت: نوح پیر شده و قدرت تعقل و اندیشه ورزی خویش را از دست داده است! گوش به او ندهید که عقل درستی ندارد! بعید نیست تمسخر و دیوانه خوانده شدن نوح توسط قومش که در قران ذکر شده است (قمر، 9) ناشی از سخنان همسرش بوده باشد.
قران مجید از همسر نوح با عنوان خائن یاد کرده است. علت این نامگذاری نیز تا حدودی روشن است. همسر انسان محرم ترین شخص به اسرار و رازهای یک مرد است. آن هم مردی که یک تنه در برابر قومی لجوج سالهای طولانی عمر خویش را صرف کرده است.
بدیهی است مرد یا زنی که در بحبوحه خطر و محاصره حوادث همسر خویش را تنها گذارد شایسته عنوان بی وفایی است اما اگر علاوه بر این، از حس اعتمادهمسر خویش سوء استفاده کند و رازهای مگو و نقاط ضعف همسر خویش را در اختیار بیگانگان قرار دهد تا راه آزار و اذیت ایشان را هموار سازد، مستحق عنوان خائن است.
شرک اعتقادی و رفتار خیانت بار همسر نوح به قدری بد و ناپسند است که قران از وی به عنوان الگوی انسانهای ناسپاس و کافر یاد میکند:
خدا براى كسانى كه كفر ورزيدهاند، آن نوح و آن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.» (10)
نکته مهمی که قران به آن توجه میدهد آن است که نسبت زوجیتی که همسر نوح با این پیامبر خدا داشت هیچ کمکی به وی نخواهد کرد. در دستگاه قضاوت الهی پاداش و مجازات افراد بر حسب عملکرد آنان خواهد بود نه رابطههای نسبی و سببی.
در همین رابطه حدیث زیبایی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که طی آن، در یکی از جلساتی که اصحاب پیامبر با ایشان داشتند سخن از حسب ونسب افراد به میان آمد و گروهی از اعضای جلسه شروع به تفاخر به وقبیله و نسب فامیلی خویش نمودند. در این هنگام رسول خدا (ص) فرمود:
«ای قریشیان، افتخار هر انسانی دین اوست، مردانگی به اخلاق آدمی است و اصالت هر کس به عقل اوست. خداوند میفرماید ما شما را از یک زن مرد آفریدیم و شما را به انشعابات و قبیلههای مختلفی تقسیم کردیم تا یکدیگر را باز شناسید و بدانید که بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شما است»
سخن پیامبر اکرم (ص) و آیه شریفه ای که به آن اشاره فرمود به خوبی ملاک امتیاز خداوند به بندگان را مشخص میکند. بنابراین، نسبت فامیلی با اولیاء خدا باعث هیچ برتری نسبت به انسانهای دیگر نمی باشد. هر انسانی بر اساس توانایی و ظرفیت و استعداد خود باید در مسیر بندگی خدا گام بردارد.
تکیه بر حسب ونسب هیچ گرهای از وضعیت فرد نزد خداوند باز نمیکند.
این که ملاک قضاوت و برخورد نظام الهی کائنات مبتنی بر باور و رفتار انسان است نه حسب ونسب او، چیزی نبود که از دید پیامبری همچون نوح (ع) مخفی مانده باشد. او خود هنگام مناجات با خدا بخشش آن دسته از اهل منزل که در جرگه ایمان هستند را خواستار میشد نه همه منسوبین به خود را:
خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر کس که ایمان بیاورد و به خانه من در آید و مردان و زنان با ایمان را بیامرز و ستمگران را از روی زمین برانداز (سوره نوح: آیه 28)
خداوند نیز به نوح فرمود که وعده نجات او شامل افرادی از خاندان او خواهد بود که به دعوت الهی وی پاسخ مثبت داده باشند. و او حق ندارد در مورد دیگر منسوبین به خود که به وی ایمان نیاورده اند نزد خدا وساطت نماید (مومنون، 27)
همسر نوح، همانند همه منسوبان به اولیاء خدا، از نسبت فامیلی خویش هیچ بهرهای نبرد. بنا به نقل برخی از مفسران، وی به همراه پسرش، که دعوت پدر را نپذیرفته بود، از ورود به کشتی بازماندند و در طوفان غرق شدند . علاوه بر این، به فرموده قران، وی در جهان آخرت نیز به سبب ناسپاسی و حق پوشی (کفر)، محکوم به ورود در آتش خواهد بود. (تحریم، 10)
ماجرای همسر نوح تذکری است جدی به همه انسانها که بدانند، در بارگاه الهی صرفاً بر اساس عملکرد ونیات باطنیشان قضاوت خواهند شد نه ارتباطات و نسبتهای قومی، ملی یا سرزمینی.