تحریریه زندگی آنلاین- گروه دنیای زنان
گاهی از وجود تفاوتهای فردی بین انسانها، چه كودكان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسانهای اولیه زمانی كه در غارها یا جنگلها زندگی میكردند، از متفاوت بودن یكدیگر كاملاً آگاه بودند، بدین صورت كه وقتی به هم میرسیدند بلافاصله زور بازوی یكدیگر را تخمین میزدند؛ اگر طرف مقابل را ضعیفتر از خود مییافتند فوراً طعمهاش را از دستش میگرفتند و برعكس، اگر در مییافتند كه حریف پنجه پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش كنار میرفتند.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید كه انسانها خواه به صورت رسمیو خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نكنند و برای هر گروه ویژگیهای خاص قائل نشوند. در ادبیات كهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز میبینیم كه مساله تفاوتهای فردی مطرح بوده و از همه كس انتظارات یكسانی نداشتهاند.
هر كسی را بهر كاری ساختند
علاوه بر تفاوتهای فردی بین انسانها به طور كلی، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوتهای بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحبنظران را به خود جلب كرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زنها و مقایسه آن با مردها شد.
مطالعه جنسیت و تفاوتهای جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوتهای جنسی توجه خویش را به زنان معطوف كردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیتهای پژوهشی آنان نیز متأثر از جهتگیریهای جنسی آنان بود.
در این پژوهشها دانشمندان بر این باور بودند كه عالیترین قابلیتهای ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهشهای آن زمان نیز به این موضوع تأكید میشد كه مردان قطعه پیشانی بزرگتری نسبت به زنان دارند. اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند كه عالی ترین قابلیتهای ذهنی نه در قطعه پیشانی كه در قطعه آهیانه ای مغزاست.
ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافتههای پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند كه قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، همچنین پژوهشها نشان داد كه اندازه قطعه آهیانه مغز زنان نیز بزرگتر است. دومین جنبه تفاوتهای جنسی كه مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس هوش بود.
آنها معتقد بودند كه مردان از نظر بهرهوری هوش در دو انتهای بالاتر و پائینتر منحنی زمان قرار دارند، در حالی كه تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیك به میانگین است. در صورتی كه تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای كه بعداً انجام شد نشان داد در عملكرد كلی هوش، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عملكردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.
تصورات قالبی و كلیشهای در مورد زنان
باورهای قالبی، همانا ذهنیتهای ایستا و ثابتی هستند كه پایههای علمی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت میدهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگیهای خاصی را به دو جنس نسبت میدهند. امروزه در دانشگاههای برخی كشورها این باور رواج دارد كه زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیكی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان میدهد كه این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاكنون تغییرات محسوسی نداشته است.
اكثریت مردم صفات زیر را از ویژگیهای جنس زن میدانند: محافظه كار و خویشتن دار دلواپس عواطف و احساسات دیگران دارای گرایشات دینی عمیق میل به امنیت خواهی فراوان تمایل و علاقه شدید به هنر و ادبیات به سادگی، عواطف لطیف را به زبان آوردن و خصوصیات زیر را به مردان نسبت میدهند:
بسیار مستقل است. پرخاشگر و سلطه طلب است.به سادگی تحت تأثیر قرار نمیگیرد. عمیقاً شیفته ریاضیات و مقولات علمی است. در برابر بحرانها، خویشتنداری خود را حفظ میكند. در بسیاری از زمینهها فعال بوده و تمایلات رقابت جویی عمیقی دارد.تقریباً بسان یك رهبر عمل میكند.
معتمد به نفس بوده و بسیار جاه طلب است. عمیقاً به آداب و شیوههای جهان آگاه است. برخی كلیشهها نه تنها در قیاس با سایر فرهنگها متفاوت است بلكه این موضوع در میان نژادها و طبقات اجتماعی نیز تفاوت دارد. مثلاًً كلیشههایی سفید پوستان و رنگین پوستان متفاوت هستند.
روان شناسانی چون «لاندرین»، با توجه به تحقیقاتی كه انجام دادهاند به نتایجی نیز دست یافتهاند. مثلاً وی زمانی كه زنان سفید پوست را با زنان سیاه پوست مقایسه میكرد به كلیشههای چون وابستگی بیشتر، احساساتی بودن بیشتر و هوشمندی بیشتر دست یافت در صورتی كه زنان سیاه پوست را خرافاتی و ستیزه جو یافت.
دیدگاههای كلیشه ای راجع به مردان
همانطور كه در مورد زنان كلیشههایی رواج دارد، این مساله در مورد مردان نیز صدق میكند. ویژگیهای ایده آل اجتماعی مردان باید شامل صفاتی چون پرخاشگری، استقلال و خودكفایی، غیر احساسی بودن و اعتماد به نفس باشد.
پژوهشهای انجام شده نشان میدهد كه چهار عامل اصلی در پایداری باورهای قالبی در مورد مردان نمود آشكار دارند: ۱) مردانگی طلب میكند كه هرگونه خصوصیات زنانه از مردان دور باشد. ۲) مردان باید نماد «چرخ بزرگ» باشند. مرد باید كامیاب شود و همگان به دیده احترام به او بنگرند و نان آوری بزرگ باشد. ۳) مرد باید نماد اعتماد به نفس، نیرومندی و خود اتكایی باشد. ۴) مرد باید پرخاشگر و قدرتمند باشد و از ابراز خشونت و جسارت ابایی نداشته باشد.
تغییرات نقشهای مردان
القائات گذشته با هنجارهای امروزی مردان متفاوت است. در گذشته مرد ایده آل كسی بود كه قدرت پرخاشگری داشته باشد. لیكن امروز این صفت سرزنش میشود، به علاوه در گذشته مرد میبایست در فضای كاری، قاطعیت و خشونت از خود نشان دهد، لیكن امروزه هنر در این است كه شخص هر چه بیشتر با همكاران خویش هماهنگ و همسو باشد.
نقشهای سنتی مردان توسط جامعه شناسان و انسان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. امروزه اوضاع دگرگون شده است، زیرا كار كردن در كارخانجات و شركتها و موفق شدن، مستلزم ویژگیهایی میباشد كه به جای زورمندی محتاج ظرافت و هوشمندی است.
مرد امروزی باید به طور مطلوب با همكاران خویش تعامل داشته باشد و با مساعدت آنان به اهداف عالیه خویش برسد. به علاوه مردان امروزی باید خویشتن دار باشند، لیكن باید حساسیتهای عاطفی خویش را نیز ابراز نمایند.
مقایسه روان شناسی زن و مرد
گوهر وجودی زن و مرد یكی است، هر دو انسانند و طبیعتاً با یكدیگر شباهتهای بسیار دارند، ضمن آنكه در مواردی با یكدیگر تفاوت دارند. متأسفانه پژوهشها و گرایشهای علمیبیشتر به تفاوتهای زن و مرد، و نه بر شباهتهای آنها تكیه دارد.
افزون بر آن جنس زن و مرد در پاره ای از ویژگیها همپوشیهای زیادی را نشان میدهند كه در این مورد باید به توزیع فراوانی این ویژگیها در دو جنس توجه كرد و دریافت كه میانگین نمرههای هر گروه در مقایسه با دیگری در آزمونهای مربوطه چه میزانی است.