Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 11:27

1
آذر
قضیه گردنبند خون محبوب چیست؟ + عکس

قضیه گردنبند خون محبوب چیست؟ + عکس

در مطلب زیر پدیده عجیب گردنبند درست کردن از خون معشوق و رفتار‌هایی از این دست را که بین برخی نوجوانان ما وجود دارد، بررسی کرده ایم.

به گزارش روزنامه خراسان ،  چندوقتی است که عکس‌هایی دست‌به‌دست می‌شود از رفتار غیرمتعارف نوجوانان عاشق یا دست‌کم کسانی که خودشان را عاشق می‌نامند و برای اثباتش گردنبندی از خون دیگری به گردن یا دستبندی از موی هم، به دست می‌اندازند. اولین و تنها مواجهه‌ام با این نوع ابراز عشق در فضای مجازی بود؛ به چند حساب کاربری در توئیتر برخوردم که عکس گردنبند خون افرادی ناشناس را بازنشر کرده‌بودند و چند پیج اینستاگرامی دیدم که از بعضی مشتریان‌شان چنین سفارش‌هایی گرفته‌اند.

هنوز نمی‌دانم این رفتار چقدر شایع شده‌است و به هیچ پژوهش و مقاله‌ای هم در این زمینه برنخوردم. فقط می‌دانم گروهی، هرقدر هم اندک، راه عجیبی برای اثبات علاقه‌شان انتخاب کرده‌اند که لازم است پیش از تبدیل شدنش به شیوه‌ای فراگیر، آن را بشناسیم. واکنش فضای مجازی به این پدیده، دوقطبی است؛ گروهی، عمدتا بزرگ‌ترها، آن را نقد می‌کنند و دلیلی موجه برای سرزنش نسل جدید می‌دانند؛ گروه دیگر، معمولا جوان‌تر‌ها از آن -حداقل درحد حرف و نظر- استقبال می‌کنند. این روی خوش نشان دادن به رفتاری که متعارف به‌نظر نمی‌رسد و آن اخم و تخم کردن‌هایی که واکنش اول و آخر خیلی از بزرگ‌تر‌ها به سبک زندگی نوجوانانه است، مجابم کرد که باب گفت‌وگویی را درباره این موضوع باز کنم؛ گردنبندی از خون محبوب، رفتاری عاشقانه است یا پیامی هشدارآمیز؟ در ادامه روایتی کوتاه از یکی از سازندگان گردنبند و تحلیل یک روان‌شناس را درباره این موضوع می‌خوانید.


ماجرای گردنبند خون چیست؟

پیج اینستاگرامی پرطرفداری است متعلق به یک دختر جوان که زیورآلات دست ساز می‌فروشد. در یکی از سفارش‌هایش، یک جفت گردنبند رزینی به‌چشم می‌خورد که در آن‌ها محفظه کوچکی حاوی خون قرار دارد. این گردنبند‌ها را دختری برای خودش و محبوبش سفارش داده‌است تا هرکدام قطره‌ای از خون دیگری را به همراه داشته باشد. اگر می‌پرسید «خب که چی؟»، دلیلش را از زبان این دختر نقل می‌کنم که به سازنده گردنبند‌ها پیام داده است: «مرسی که ما رو در کنار هم جاودانه کردید»! خب البته که دلیل قانع‌کننده‌ای نیست، چون به طور منطقی ارتباطی بین نگه داشتن خون و جاودانه شدن یک رابطه عاطفی وجود ندارد، ولی به هرحال می‌توان فهمید که عده‌ای بنا به‌دلایلی چنین فکر می‌کنند.

این دلایل را در گفت‌و‌گو با روان‌شناس که در ادامه می‌آید، بررسی کرده‌ایم. سازنده توضیح می‌دهد: «خودشون [سفارش‌دهنده‌ها]خون رو کردن توی لوله آزمایشگاهی به‌نام «موئین». اندازه‌اش رو طبق سایزی که بهشون دادم کات کردن. سرش رو هم با خمیر مخصوص همون لوله‌ها فیکس کردن و فرستادن». مخاطبان پیج، واکنش‌های متفاوتی به این سفارش که در هایلایت «عجایب» دسته‌بندی شده است، نشان داده‌اند. بعضی‌ها ترسیده‌اند و به‌نظر عده‌ای خیلی رمانتیک و منحصر به فرد است. طبق مشاهدات، به‌نظر می‌رسد این نوع یادگاری برداشتن از فرد موردعلاقه در صورت‌های مختلف درحال انجام باشد. یکی از مخاطبان پیج پیام داده که پیشتر سفارشی مشابه برای ساخت یک عروسک داشته‌است. با گشت زدن در فضای مجازی، به عکس‌هایی برمی‌خورید که نوجوانان عاشق تاری از موی یکدیگر را در قاب گوشی‌شان نگه می‌دارند یا با بریده موهای‌شان برای فرد موردعلاقه، دستبند درست می‌کنند.

قضیه گردنبند خون محبوب چیست؟ + تصاویر

من عاشقم، یک عاشق متفاوت!

بررسی روان‌شناسانه گردنبند خون، ارتباطش با دوران نوجوانی و اختلالات روان‌شناختی که در این ماجرا نقش پررنگی دارند عمده واکنش‌ها به موضوع مورد بحث تمسخر نسل جدید و افسوس خوردن به حال آن‌هاست. دکتر «کاوه قادری»، روان‌شناس به ما توضیح می‌دهد با چه پدیده‌ای روبه‌رو هستیم و رفتار درست در مواجهه با آن چیست؟

قضیه گردنبند خون محبوب چیست؟ + تصاویر

چه ارتباطی بین سازه‌های شناختی نوجوانی و گردنبند خون وجود دارد؟

در برخورد با هر مسئله‌ای، ابتدا باید بفهمیم میزان شیوعش چقدر است؟ شیوع بالایی دارد و صورت اپیدمیک پیدا کرده‌است یا بین قشر و گروه خاصی رخ می‌دهد؟ درارتباط با موضوع موردبحث، فعلا داده‌های کافی نداریم که بدانیم با اپیدمی مواجه هستیم یا منحصر به طیف ویژه‌ای است بلکه حدس می‌زنیم که بین نوجوان‌ها و جوان‌های کم‌سن‌وسال شایع‌تر باشد. بر همین اساس می‌توانیم این پدیده را به‌طور کلی براساس ویژگی‌های دوره نوجوانی تبیین کنیم. در دوره نوجوانی دو اتفاق مهم در ساختار شناختی فرد رخ می‌دهد. سازه شناختی اول، مفهومی است به‌نام «تماشاگران خیالی» که نوجوان براساس آن فکر می‌کند درمعرض دید دیگران است، همه روی او تمرکز کرده‌اند، مسئله روز آدم‌های پیرامونش و درمرکز توجه دنیاست.

طبق این تصور، فرد اعتقاد دارد هر عملش برای دیگران خیلی مهم است به همین دلیل یک‌سری رفتار نمایشی برای جلب توجه دیگران از او سر می‌زند. مفهوم تماشاگران خیالی یکی از دلایلی است که می‌تواند توجیه کند چرا چنین رفتاری در نوجوان‌ها بیشتر دیده می‌شود؛ گردنبندی از خون معشوق داشتن، جلوه متفاوتی از عشق را نشان می‌دهد. فرد به‌وسیله آن اعلام می‌کند که «من عاشقم، یک عاشق متفاوت!». سازه شناختی دوم مرتبط با این موضوع، «افسانه شخصی» است که طبق آن فرد فکر می‌کند مشکل فقط مال دیگران است و اتفاقات بد و ناگوار برای او رخ نمی‌دهد. نوجوان معتقد است جدایی و به‌هم خوردن رابطه عاطفی، قرار نیست برای او رخ بدهد، چون او متفاوت است و یکی از نشانه‌های تفاوتش این است که نشانه‌ای از دوستش دارد که دیگران ندارند.

رد کدام اختلالات را می‌توان در این پدیده مشاهده کرد؟

حالا این سوال پیش می‌آید که چرا همه نوجوان‌ها این کار را نمی‌کنند؟ سازه‌های شناختی که درباره‌شان حرف زدیم، برای بروز پدیده موردبحث لازم‌اند، ولی کافی نیستند. افرادی چنین کار‌هایی را بیشتر انجام می‌دهند که در ساختار شخصیتی‌شان یک‌سری پاتولوژی‌های شخصیتی داشته باشند؛ گرچه تحقیقاتی در این زمینه انجام نشده‌است، اما به‌نظر می‌رسد چهار اختلال شخصیتی با این موضوع در ارتباط‌اند.

افرادی که «اختلال شخصیت نمایشی» دارند. در این افراد همه‌چیز اغراق می‌شود تا دیده شود؛ هیجاناتی مثل غم، خشم، نفرت و عشق را به‌صورت اغراق‌شده بروز می‌دهند و معمولا هم این هیجانات سطحی هستند. در خصوص رفتار مدنظر، فرد آن را نمادی از عشق می‌داند، ولی درواقع اغراق بسیار شدید در رابطه عاطفی است که به شکل نمادین بروز می‌کند.

افرادی که درگیر «اختلال شخصیت مرزی» هستند؛ ویژگی شناختی این افراد، «دو نیمه‌سازی» است. درنتیجه این ویژگی فرد گاهی ازطرف مقابلش تصویری بسیار رویاگونه، فوق‌العاده دوست‌داشتنی و غیرقابل دستیابی می‌سازد و بعد از مدتی همان شخص را به بدترین شکل ممکن تخریب و بی‌ارزش می‌کند. درواقع تصویر او از فرد مقابلش، حالت متعادلی ندارد یا او را لایق پرستیدن می‌داند یا آن‌قدر بد که باید ازبین برود. در افراد دارای اختلال شخصیت مرزی، رفتار موردبحث می‌تواند در اپیزودی که فرد از طرف مقابلش بت می‎سازد، رخ بدهد؛ چراکه از بت است که نماد می‌سازند و یادگاری و نشانه برمی‌دارند. درواقع نوعی شبه‌تبرک است.

در «اختلال شخصیت وابسته» افراد معتقدند بدون دیگری وجود ندارند. فرد دارای اختلال شخصیت وابسته باور دارد بدون کسی که با او رابطه داشته باشد و به او هویت بدهد، موجودی دوست‌داشتنی نیست. رفتار نگه داشتن خون و مو در این افراد، حاوی چنین پیامی است که رابطه ما نباید ازبین برود و اگر چنین شود، من می‌میرم. درواقع نوعی پیام هشدارآمیز پیشاپیشی است که نبود این رابطه، فرد را به‌هم می‌ریزد.

«اختلال شخصیت خودشیفته» حالت دیگری است که می‌تواند تبیینی از رفتار مدنظر ما ارائه بدهد. گرچه درظاهر به‌نظر می‌رسد افراد خودشیفته صرفا روی خودشان متمرکزند و در آن‌ها اهمیت دادن به دیگری وجود ندارد، اما در یکی از انواع نارسیسیسم که با عنوان «خودشیفتگی آسیب‌پذیر» شناخته می‌شود، فرد حس می‌کند باید با دیگران بسیار متفاوت باشد و تمایزش به‌وضوح دیده شود. او دربرابر ترک شدن و ازدست رفتن این تصویر به شدت حساس است و دربرابر هر نوع تلنگری که این تصویر را به‌هم بزند که تو نفر اول زندگی دیگری نیستی، آشفته می‌شود. درواقع این نمادسازی از معشوق به این معناست که «همان‌طور که تو مهم‌ترین شخص زندگی من هستی و این هم نشانه‌اش است، پس از تو هم انتظار می‌رود چنین باشی»؛ بنابراین به‌طور خلاصه می‌توان گفت ویژگی‌های شناختی دوران نوجوانی، بستری است که سازه‌های اولیه رفتار مذکور را شکل می‌دهد و برخی اختلالات شخصیتی می‌تواند آن را فعال کند.

آیا تعریف سالمی از عشق شکل گرفته است؟

نکته مهمی که در نگاه اول ممکن است به نظر نرسد آن است که این پدیده را می‌توان نوعی رفتار «خودآسیب‌رسان» درنظر گرفت. گرچه این پدیده ازنوع خودزنی و اقدام به خودکشی نیست، اما یک پیام نمادین دارد؛ رابطه عاطفی‌ام با خون و گوشت و تمام اعضا و جوارح من پیوند دارد. منی که از خون [خودم یا]معشوقم برای خودم گردنبند تهیه می‌کنم، درصورت ازبین رفتن این رابطه می‌توانم دیدن خون خودم و دیگری را هم تحمل کنم. درواقع می‌تواند این پیام هشدارآمیز را منتقل کند که به‌هم ریختن رابطه ممکن است تکانه‌های خودآسیب‌رسان را فعال کند. برخلاف چیزی که به‌نظر می‌رسد و فرد تمایل دارد آن را نمایش بدهد، نگه داشتن خون فرد محبوب نه‌تن‌ها نمادی از عشق نیست بلکه نمادی از تردید در عشق است. من می‌ترسم دیگری را از دست بدهم، پس به شکل اغراق‌آمیزی می‌خواهم ثابت کنم که این رابطه جدی است. مثل کسی که می‌ترسد موضوعی را فراموش کند و برای خودش یادآور می‌گذارد؛ مثلا نخی به انگشت اش وصل می‌کند.

البته درکنار همه این موارد باید امر تقلید اجتماعی را هم درنظر داشته باشیم. نوجوان‌ها که در سن هویت‌یابی هستند، این رفتار‌ها را در شبکه‌های مجازی می‌بینند و ممکن است صرفا به‌دلیل آن‌که به نظرشان جالب می‌رسد، از آن تقلید کنند. به‌هرحال دلیل رفتار هر چه باشد، باید توجه جامعه به آن جلب شود. به نظر من در جامعه امروز ما و به ویژه در نسل جوان تعریف دیگرگونه و ناسالمی از عشق و رابطه عاطفی درحال شکل‌گیری است. تعریف رایج از عشق، مساوی تا ابد با هم بودن و به هر قیمتی در رابطه باقی ماندن است، اما این تعریف درواقع نوعی فاجعه‌انگاری از پایان رابطه است. فرد، هویت خود را وابسته به یک رابطه می‌داند و مفاهیم مرتبط با عشق سالم شامل همدلی، پذیرفتن نگاه دیگری، احترام گذاشتن، برآورده کردن نیاز‌های ضروری یکدیگر و تعامل برابر، جای خود را به سازه‌های نمادین داده‌اند؛ تو چقدر برای من هدیه گرفتی؟ چه کار متفاوتی برای من انجام دادی؟ بعد از پایان رابطه چقدر به‌هم ریختی و چقدر به خودت آسیب زدی؟ سوال مهمی که افراد باید از خودشان بپرسند این است که کسی که خودش را دوست نداشته باشد و با خودش در صلح نباشد، چطور می‌تواند دیگری را دوست داشته باشد؟

در مواجهه با پدیده موردبحث چه کار باید کرد؟

ما اگر به‌عنوان ناظر بیرونی با این رفتار مواجه می‌شویم، بهتر است با لایک و تأیید نکردن، این پدیده را تقویت نکنیم و اگر کسانی که چنین رفتاری از آن‌ها سر زده از نزدیکان ما هستند، بهتر است به روان‌شناس ارجاع داده شوند تا دید متفاوتی به رابطه پیدا کنند و بدانند که می‌شود با دیگری در ارتباط بود و رفتار‌های آسیب‌رسان نداشت. البته فاکتور سن هم خیلی مهم است. برای بعضی‌ها اساسا ارتباط داشتن مشکل‌دار است. در همه دنیا روی این موضوع تأکید می‌شود که در برقراری ارتباط جدی عاطفی باید سن مشخصی وجود داشته باشد. حالا اگر فرض ما بر این بود که سن مجاز برای برقراری ارتباط عاطفی رعایت شده است و فرد آمادگی اولیه را دارد، ارجاع دادن او به روان‌شناس می‌تواند کمک کند تا دیدگاه سالمی از ارتباط شکل بدهد و به خودش و دیگران آسیبی نزند. یکی از رفتار‌های رایج در برخورد با چنین پدیده‌هایی، مخالفت و سرزنش شدید است. هر نوع مخالفت و موافقت شدید، باعث قطبی‌سازی می‌شود و قطبی کردن فضا کمکی به حل مسئله نمی‌کند. ابتدا باید پدیده را بفهمیم؛ چقدر شیوع دارد، چه عواملی با آن مرتبط است و چه شخصیت‌هایی بیشتر دست به چنین رفتار‌هایی می‌زنند؟ بعد از فهمیدن مسئله و ایجاد آگاهی وسیع درباره آن، خودبه‌خود درصد زیادی از بروز این رفتار‌ها کاهش پیدا می‌کند.

برچسب ها: عشق، گردنبند تعداد بازديد: 2870 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز