به قلم : سهیلا طائی
تحریریه زندگی آنلاین : زنان، 50 درصد جوامع را تشکیل میدهند، اما از ابتدای تاریخ تاکنون وجود آنها هرگز به اندازه مردان جدی گرفته نشده است. در صده اخیر که جنبشهای مختلفی برای احقاق حقوق زنان ایجاد شد، این بخش از جامعه تا حدودی مطالبه گری را آموختند و موفق شدند بخشی از حقوق اولیه خود را زنده کنند.
اما واقعیت این است که جوامع مردسالار همواره زمانی حاضر به پذیرش حقوق زنان بودند که منافع آنان در این حوزه به رسمیت شناخته شود؛ مثلاً در گرما گرم انتخابات. زمانهای نزدیک به برگزاری انتخابات در جوامعی همچون ایران، زمانی است که بیشترین صحبت از زنان به میان آمده و وعدههای رنگارنگ برای جلب نظر آنان _که حالا پای صندوق رأی که سخت به آنان نیاز است_ داده میشود.
یکی میگوید هرجایی که امکانش باشد برای مدیریت از زنان استفاده میکنم؛ لیاقت خانمها بعضاً از خیلی آقایان بیشتر است و حتماً وزیر زن خواهم داشت. دیگری میگوید: ما خانهداری را یک شغل محسوب کرده و به آن حقوق خواهیم داد و دو وظیفه بر عهده خانمهای خانهدار خواهیم گذاشت، یکی تربیت فرزند و دیگر مسئله بهداشت و سلامت خانواده تا همزمان با شیوع یک بیماری، از وزارت بهداشت تا خانوادهها دست و پای خود را گم نکنند. از عدالت جنسیتی و تدوین لوایح جدید در حوزه زنان و حضور وزیر زن در کابینه هم بسیار میشنویم. صحبتهایی که فقط 72 ساعت تاریخ انقضا دارد و پس از اخذ رأی زنان و محاسبه حضور آنها در پای صندوقهای رأی به عنوان مشارکت مردمی، آنها باید به پستو بروند و مردان با حضور در جلسات پرهزینه به صرف شیرینی و شربت برایشان تصمیمگیری کنند.
بیشتربخوانید:
زن ، نبض خانواده و جامعه است ( قسمت اول )
در این میان دولت سیزدهم هم جا پای دولت دوازدهم گذاشت و پس از وعده وعیدهای رنگی در خصوص زنان و جایگاه آنان در کابینه، در هیچ لیستی از زنان نامی به میان نیامد و یکی دو پست کاملاً تشریفاتی برای این بخش عظیم جامعه در نظر گرفته شد. به هر حال این مساله و نحوه برخورد با زنان اتفاقی است که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت؛ در ابتدا باید ریشههای این طرز تفکر در مورد زنان در کشور بررسی شده و سپس راهکارهایی برای عبور از این وضعیت پیشنهاد شود به شرط آنکه گوش شنوایی برای شنیدن آنها و ارادهای برای اجرایشان وجود داشته باشد.
این طرز تفکر در مورد زنان که آنها باید گوشه خانه بنشینند و فرزند آوری تنها نقش مؤثر آنها باشد از زمانهای بسیار دور بهجا مانده است، آنجا که بیشتر شغلها یدی بودند و زنان به دلیل ظرافتهای جسمی و ظاهری توان انجام کارهای سختی چون کشاورزی، صنعت و شرکت در جنگ را نداشتند. کم کم و با گذشت زمان امکان تحصیل زنان و موارد متعدد شغلهایی که به هوش، سواد، استعداد و ظرافت نیاز داشت، به وجود آمد، همزمان آگاه شدن زنان از شرایط نابرابر خود در جوامع، بالا رفتن سطح مطالبه گری، عملکرد عالی در نقش و مسئولیت پذیرفته شده و مواردی از این دست سبب شد تا زنان از پستوهای خانه بیرون بیایند و یک جایگاه درشان خود از جامعه مطالبه کنند.
بیشتربخوانید:
نقش موثر زنان در بازسازیِ جامعهِ فاجعهدیده
تأثیر لابی مردان در گرفتن حق زنان
اما اینکه چرا با وجود این همه دلیل و مدرک زنان نتوانستهاند حق خود را از جامعه مرد سالار ایران بگیرند را باید در نبود ساختارهای مدون و جامعه منفعل زنان جستجو کرد. آنجا که در مباحث عدالت جنسیتی اتحاد و انسجام کافی میان زنان وجود ندارد، و همین نبود جامعه مدنی و نهاد قوی سبب شده مردان که قدرت چانهزنی و لابیگری بیشتری دارند از این شکاف استفاده کرده و اختیار این بخش عظیم از جامعه را در دست گرفته و برایشان نسخه بپیچند. در این میان زنانی بیشترین آسیب را میبینند که با همه توان آمادگی دارند تا وجود خود را برای بهبود شرایط سایر زنان فدا کنند، اما دلسرد میشوند و این سرمایههای اجتماعی بهراحتی از دست میروند. آنگاه این دلسردی در جامعه تسری پیدا کرده و به نسلهای آینده منتقل میشود و اینگونه است که با وجود سابقه طولانی جنبش زنان در ایران ما هنوز بر سر حضور وزیر زن در کابینه به بحث و گفتگو مینشینیم و سعی میکنیم ریشههای معضل نادیده گرفته شدن را شناسایی کنیم. اینجاست که زنان باید به عنوان یک طیف واحد عمل کنند، اختلاف سلیقهها را کنار بگذارند و برای احقاق حقوق خود، مسائل ابتدایی که مبانی فقهی و حقوقی دارد را برای همیشه حلوفصل کرده و با استناد به بسیاری از فتواها و سخنان علما یک بار برای همیشه، مسائلی مانند تعریف رجل سیاسی که سالهاست بر سر آن بحث میشود اما هرگز به یک پاسخ روشن نرسیده است، را ببندند. سپس به مسائل زیربنایی از قبیل بازبینی وضعیت زنان در اجتماع _از استادیوم گرفته تا پستهای مدیریتی، کرسیهای دانشگاهی و ..._ ورود کنند. مساله بعدی حل و تسهیل موانع پیش روی زنان برای حضور مناسب در بخش کارآفرینی و اشتغال است که با وجود نمونههای بسیار موفق در این زمینه همچنان فضا برای مدیریت بنگاههای بزرگ اقتصادی توسط زنان فراهم نیست و قانونگذار و مجری همواره تمایل داشتهاند بخش اصلی و عمده اقتصاد را مردان اداره کنند. آموزش و توانمندسازی زنان، تأمین امنیت زنان، رفع تبعیض و خشونت علیه زنان، همه و همه مسائلی هستند که باید به موازات هم پیگیری شوند.
بیشتربخوانید:
بررسی نقش زنان در جامعه از نگاه دین
تعهدات و مسئولیتهای زنان حاضر در دولت سیزدهم
در شرایطی که دولت به حضور بیش از یک یا دو زن در هیات دولت تن نمیدهد، ضرورت دارد آن زنان هم با وجود حضور حداقلی در کابینه بیشترین کارایی را برای زنان کشور داشته باشند. آنها باید زبان زنانی باشند که به دلیل اختلافات عمیق فرهنگی با خانواده و جامعه سنتی اطراف خود از ادامه تحصیل باز میمانند، زبان زنانی باشند که نتوانستهاند سهم ارث خود را از برادرانشان بگیرند، آنها باید از زنانی که در راهروهای دادگاه صبح را به عصر میرسانند تا بتوانند حکم دیدار فرزند خود را بگیرند، حمایت کنند.
از زنان قهرمان و ورزشکاری که به دلیل عدم اجازه خروج از سوی همسرانشان از بزرگترین اهداف بینالمللی خود عقب میمانند دفاع کنند. این نمونهها همگی مصداقی بودند برای روشن شدن ابعاد وظایف زنانی که توانستهاند با هزار سختی به دایره اصلی دولت راه پیدا کنند. برای حل مشکلات و معضلاتی که در بالا به برخی از آنان اشاره شد نیازمند افرادی هستیم که این حوزه را بهخوبی بشناسند، و تحت تأثیر بازیهای سیاسی و حزبی از وظیفه اخلاقی و ذاتی خود در قبال زنان این سرزمین غافل نباشند، برنامه عملیاتی و اجرایی داشته باشند که در پایان دوره کاریشان بتوان عملکرد آنها را با برنامه خودشان سنجید و میزان توفیق در برنامههایشان را ارزیابی کرد.
همواره از یک تیم مشاور دغدغهمند بهره ببرند، تیمی که از بطن جامعه سر برآورده و مشکلات زنان، همچون سرپرستی خانوار را با پوست و گوشت و خون خود حس کرده باشند. زنانی که از تجربیات همجنسهای خود در بخشهای مختلف جامعه و در فرهنگهای مختلف کشور آگاهی کافی داشته باشند، مشاورانی که رخ به رخ با قشرهای مختلف زنان نشست و برخاست کنند و مشکلات را مو به مو از زبان آنان منتقل کنند نه از ظن خود!
نکته مهم بعدی پایهگذاری یک تفکر و یا یک برنامه است که به شکل قانون درآمده و با گذشت زمان و یا تغییر دولتها دستخوش تغییر نشده و یا در کنج دبیرخانهها خاک نخورد. به نظر میرسد چنانچه این مدیران ارشد یک گفتمان و یک رویکرد درست را پایهریزی کنند میتوانیم امیدوار باشیم در آیندهای نه چندان دور مساله جنسیتی به یک موضوع فرعی بدل شده و تخصص، سواد و انگیزه خدمترسانی ملاک انتخاب مدیران باشد.