پزشکی قانونی سلامت روان این مرد را تایید کرده است و او با اتهام دو جنایت مجازات خواهد شد.
تراژدی تلخ
دهم آبان سال ۹۳ مردی با پلیس تماس گرفت و از قتل همسر و فرزند نوزادش خبر داد.
ماموران بلافاصله به خانه این مرد در خیابان ولیعصر رفتند و با پیکرهای بیجان همسر ۲۳ ساله وی به نام پریسا و دختر دو ماهه اش پریناز رو به رو شدند.
ساعتی بعد جسد مادر و فرزند شیرخواره اش با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. در این میان محمود ۲۵ ساله قتل را به گردن گرفت و گفت: به خاطر نداشتن تفاهم با همسرم او و فرزندش را کشتم.
بخشش مادرزن
بعد ازبازسازی صحنه جرم، مادر همسرش اعلام گذشت کرد. این زن گفت: دامادم مردی خوب و مهربان و با دخترم خوش رفتار بود و نمیدانم چرا دست به چنین کاری زده است. به همین دلیل از او شکایتی ندارم.
فرار قاتل
با اعلام رضایت تنها، ولی دم، محمود با قرار وثیقه آزاد شد، اما به مکان نامعلومی گریخت و تلاش پلیس برای ردیابی وی بی نتیجه ماند.
سه سال از جنایت خانوادگی گذشته بود که محمود به پلیس آگاهی تهران رفت و تسلیم پلیس شد.
وی گفت: در مدت سه سالی که فراری بودم عذاب وجدان رهایم نمیکرد و شب و روز نداشتم، مدام کابوس میدیدم از این وضعیت خسته شده بودم به همین دلیل به پلیس آگاهی آمدم و تسلیم قانون شدم.
این مرد در تشریح جزئیات جنایت گفت: سه سال بود با پریسا ازدواج کرده بودم، اما با هم اختلاف داشتیم. من نمیخواستم بچه دار شوم، اما از وقتی پریسا باردار شد اختلافات ما با هم بیشتر شد مدام با هم درگیر بودیم. روزی که فرزندم متولد شد تصمیم به قتل همسرم گرفتم من همان روز به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرص خواب آور خریدم منتظر بودم تا در فرصتی مناسب همسرم را به قتل برسانم.
وی ادامه داد: دو ماه از تولد فرزندمان گذشته بود. من و همسرم در خانه تنها بودیم که قرص خواب آور را در آب میوه ریختم و به همسرم دادم. وقتی پریسا بیهوش شد کیسه را روی صورت فرزندم کشیدم، چون نمیخواستم چهره او را ببینم من دخترم را با دست هایم خفه کردم سپس کیسه را روی صورت همسرم کشیده و او را نیز کشتم.
با اعترافات تکان دهنده این مرد، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان گزارش سلامت روان وی را تایید کردند. با اظهار نظر کارشناسان پزشکی قانونی پرونده جنایت خانوادگی با صدور کیفرخواست به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و محمود از خود دفاع کرد.
تحلیل کارشناس
تفاهم پازل گمشده زوجین
متاسفانه شاهد اتفاقات تلخ و تکراری در زندگیهای زناشویی هستیم و عجیب اینکه هیچ کس به فکر چاره جویی نیست و هشدارهای اجتماعی هم به آن اندازه نیستند تا گره از این اتفاقات باز کنند. در نگاه نخست باید زن و شوهرها پیش از ازدواج از روحیات یکدیگر آگاه شوند و این آشنایی در حد چند بار رفتن به کلاسهای آموزشی نیست بلکه تحت مشاوره خصوصی بودن است چرا که کلاسهای اجباری تنها وقت تلف کردن است و زوجین با توجه به اینکه هر کدام روحیات متفاوتی دارند با نشستن سرکلاسهای اجباری مشاوره چیزی یاد نمیگیرند و باید این را بدانیم که درس زندگی درس ریاضیات یا ... نیست که همه شاگردانش را در یک سطح سواد و روحیه ببینیم. در گام بعدی باید در نظر داشته باشیم که شناخت روحیات توسط زن و شوهر میتواند تاثیر مستقیمی در تصمیم گیریهای مهم زندگی بگذارد و بی اعتنایی به آنها بسیار دارای عواقب تلخی است مثلا در همین پرونده مرد که به گفته مادرزنش دامادی خوش رفتار و مهربان بود با داشتن فرزند مخالفت کرده است و زن اصرار به مادرشدن داشت و در نهایت همین اتفاق هم افتاده است و آنها مادر و پدر نوزادی بی گناه شده اند، اما حس مرد که علاقهای به نوزاد نداشت آنقدر قوی بوده است که با وجود تولد نوزادش که هر مردی شاید دل به فرزند خود میبندد احساس تنفر داشته و دست به این قتل تکان دهنده زده است. داشتن تفاهم در زندگی به این معنا نیست که هر چه طرف مقابل گفت باید قبول کنید! چرا که حسهای پنهان درونتان روزی جواب نه! را فریاد میزنند پس برای داشتن تفاهم زوجین باید دغدغههای همدیگر رابه طرف مقابل بگویند و بهترین تصمیم را درباره آن موضوع بگیرند تا تبدیل به عقدههای پنهان در دلها و به شکل وحشتناکی بروز داده نشود. از این رو خانوادهها هم وظایفی دارند و باید هر دو طرف را از خصوصیات اخلاقی و رفتاری همدیگر آگاه کنند بالاخره مرد یا زن در خانه پدری و دوران مجردی خصوصیات اخلاقی خوب یا بد یا خاص دارند که در زندگی هایشان بعد از ازدواج نمود پیدا میکند پس بهتر است خانوادهها برای جلوگیری از هر اتفاق ناخوشایندی این فضا را مدیریت کنند.
منبع:خراسان