پسر خاله اين خانم، رییس جمهور ايران است.
پسر خاله صاحبه عربی، حالا رییس جمهور ایران شده است و کلید کابینه تدبیر و امید را در اختیار گرفته است.
صاحبه عربی، همسر حسن روحانی و دختر خاله اوست که خیلی خود را درگیر سیاست نکرده و خانه و خانهداری را به هر چیزی دیگری ترجیح داده است. سفر به سرخه، اين موضوع را که حسن روحانی عاشق همسر و مادرش است و خانواده وی از سرشناسترین خانوادههای شهرستان سرخه در استان سمنان هستند را به خوبی ثابت ميکند. سرخهایها روحانی را بسیار دوست دارند و بعد از انتخاب وی، مدام بر اين تلاشند تا هر چه بیشتر اطلاعاتی از اين خانواده را به اهالی رسانه، خبرنگاران و دیگران برسانند.
در کنار همسری مهربان، یک بانوی دیگر نیز همواره در کنار رییس جمهور جدید ايران حضور دارد. «سکینه پیوندی» مادر پیر حسن روحانی رییسجمهور منتخب مدت یک سال است در شهر سمنان و در خانه شخصی خودشان زندگی میکند. او پیش از اين و برای بیش از 70 سال به همراه همسرش حاجاسداله فریدون در شهر سرخه و محل اصلی زندگیشان بود. اما پس از فوت حاجاسداله در نهم مهرماه سال 90 تنها شد و برای آنکه بیش از پیش به محل زندگی دخترانش نزدیک باشد خانه ویلایی و زیبای خود و شوهرش در بنبست نظامي شهر سرخه را ترک کرد و حالا در خانهای آپارتمانی در شهر سمنان زندگی میکند. او بهجز اين در حرف زدن و آگاهی در امور روزانه هم چابک و چیرهدست است. هم مناظرههای انتخاباتی را دنبال میکرد و هم وعدههای انتخاباتی پسرش خوب یادش است. پس از اعلام قطعی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری یازدهم به دیدار مادر رییسجمهور منتخب رفتیم. مادر حسن روحانی درباره ازدواج رییس جمهور ايران ميگوید: 20 سالش بود که با دخترخالهاش ازدواج کرد، دختر خواهر من بود. ما رفتیم برای او انتخاب کردیم، به او گفتیم که وقت ازدواج است، برایت چهکار کنیم؟ گفت اختیار من دست پدر و مادرم است، هر چه شما بگویید. برایش رفتیم خواستگاری، آنها هم گفتند به روی چشم، دختر مال شماست. حسن روحانی با لباس روحانیت بر سر سفره عقد و ازدواج حاضر شده است. در همان موقع همسر وی، چهارده سال داشته است.
مادرش ميگوید: پسرم گفت گرانی را تمام میکنم، بیکاری را تمام میکنم، اينها را توی تلویزیون گفت. گفت اين جوانان را میبرم سر کار، بیکاری تمام میشود و گرانی قطع میشود. انشاءاله که خدا کمک کند.
داستان حضور در سرخه، از ورودی شهر تا سر خاک پدر روحانی
جدال درون گفتمانی سمنانیها و شاهروديهای استان کم بود که حالا سرخه ۲۵ هزار نفری نیز برای خود اسم و رسميدر کرده است.اين روزها در همه جای استان سمنان، حرف، حرف سرخه و یا به زبان محلی سور است. سرخهایها هم برای خودشان اسم و رسمي در کردهاند، یعنی یلی شدهاند.
سمنان را از قبلها با کماج سمنان و گردوی شهمیرزاد و پسته دامغان ميشناسند و حالا اهالی سمنان هر جا که اسم سوغاتی آورده ميشود، یک سوغات جدید را به آن اضافه ميکنند: رییس جمهور.
این را سماواتی، از اهالی سرخه نیز بارها و بارها در لابهلای حرفهایش بر زبان ميآورد و ميگوید: حالا فرستادن رییس جمهور هم یکی از سوغاتیهای سمنان است. اما امیدواریم کیفیت اين روسای جمهور هم همانند دیگر سوغاتیهای کرمان باشد.
هنوز، خیابانها و مغازههای سرخه، همچنان پر است از عکسها و بنرهای تبریک به حسن روحانی، فرزند سرخه. اهالی هم هر لحظه آمادهاند تا خبرنگاری از راه برسد و با آنها گفتوگو کند.
هنوز که هنوز است اهالی سرخه در سایه سار مسجد اصلی شهر کوچک خود جمع ميشوند و پیرمردهایش را پای صحبتهاي همدیگر مينشاند. انگار که از قبل میدانند هر لحظه ممکن است خبرنگاری وارد اين شهر بشود. پیرمردهای سرخه حالا بیش از پیش احساس غرور ميکنند و از قبل آمادهاند که با خبرنگارانی که احتمالا از راه برسند، گفتوگو کنند.
بن بست نظامی، خانه روحانی
«یه بن بست که 3 تا خونه داره. سرکوچه شورای شهره. خونه پدری آقای دکتر انتهای همون کوچه ست». پیداکردن این نشانی در بلوارانقلاب سرخه، کار سختی نیست. «بن بست نظامی» همان کوچهای است که دنبالش میگردیم و خیلی زود هم پیدا میشود. کوچهای قدیمی با خانههایی قدیمیتر در مرکز شهر سرخه. با یک دیوار سیمانی سفید رنگ و طولانی که برای ساختمان شورای شهر سرخه است. خانههای بن بست نظامی هم 3 تا بیشتر نیستند. خانههایی که وجه مشترک همهشان درختان انگور و انار است که از بالای دیوارها به کوچه سرک کشیدهاند و سبزی دانههای کوچک غوره و قرمزی گلهای انارشان از دورپیداست.
این جا، محله پدری رئیسجمهور منتخب دوره یازدهم است. تشخیص خانه پدری دکتر روحانی هم با نشانیهایی که داده اند، سخت نیست. یک بنای قدیمی که دیوارهایش از سنگ مرمر است و شیشه یکی از پنجرههایش (که به نظر میرسد مال انباری کوچک روی پشت بام باشد) شکسته است. یک کولر آبی که سایبانی برایش ساخته اند و حیاطی که با سایه بلند برگهای سبز درختان انگور و انار پوشید شده است.
خانهای که البته حدود یک سالی میشود صاحبش یعنی «حاج اسداله فریدون» پدر دکتر حسن روحانی راهی دیار باقی شده است و حالا فقط مادرخانواده را در خود میبیند. هرچند مادر خانواده هم در خانه نیست. کلید خانه اما هست. داماد خانواده در را برایمان باز میکند تا گشتی در حیاط خانه پدر رئیسجمهور هم بزنیم. همراه با «حسن نجار» که شوهرخواهر رئیسجمهور هم هست و ستاد انتخاباتی دکتر روحانی در زادگاهش را هم میگردانده. ستادی که البته مغازه عطاری پدر خانواده روحانی هم بوده است و داماد خانواده میگوید بعد از فوت او تعطیل شده است: «مرحوم اسدالله فریدون از کاسبان قدیمی بازار شهر بود. یک زمانی هم نماینده مراجع تقلید در سرخه بوده. از زمان مرحوم آیت الله بروجردی. بعد که حاج آقا در 93 سالگی به رحمت خدا رفتند، مغازهشان را هم تعطیل کردیم. چون کسی نبود آن را بگرداند. فقط در زمان انتخابات، این مغازه را کرده بودیم ستاد انتخاباتی پسرش.»
حیاط خانه پدری حسن روحانی، حیاطی ساده است. بنای خانه، به اندازه 3 پله بالاتر از حیاط قرار گرفته و گوشه حیاط، یک تخت چوبی قدیمی کنار پیچکهای قدکشیده از کنار دیوار دیده میشود. تختی که زیرانداز قدیمی و بالش رویش، نشان میدهد که محل استراحت اهالی خانه است. درختان انگور توی حیاط هم آنقدر پربارند که شاخههایشان روی زمین هم کشیده شده است. درختهایی که باغبان قدیمی خانواده میگوید موقع کاشتنش، خود رئیسجمهور هم حضور داشته. «علی اکبر جمال» که در جوانی کشاورز زمینهای پدر دکتر روحانی بوده، این طور خاطرهاش از کاشت این درختها را تعریف میکند:«حاج اسداله، قالیبافی میکرد. بعد از چند وقت هم مغازه عطاری باز کرد. اما از همان اول هم به کشاورزی علاقه داشت. من باغبانشان بودم و باهم سر زمین کار میکردیم. خانهشان را که عوض کردند، آمدند همین جا که زمین کشاورزیشان بود خانه ساختند. این درختهایی هم که الان توی حیاط است یادگار همان سالهاست که این جا زمین کشاورزی بوده. قشنگ یادم هست که موقع کاشتن این درختها، خود آقای دکتر روحانی که آن زمان کم سن و سال بود، در کاشتن این درختها به ما کمک کرد و درختها را آب میداد و حواسش به درختها بود.»
5 سال از عمرم مال دکتر روحانی!
سراغ همسایهها که بروی، همه از رئیسجمهور منتخب که همشهریشان هم هست، خاطره دارند. از«حاج غلامحسین سماوی» 92 ساله، همسایه روبهرویی خانواده دکتر روحانی که از خوش اخلاقی و حرف شنوی دکترروحانی از پدرش یاد میکند و خانواده روحانی را دوست داشتنی میداند تا «حاج ابراهیم ابراهیمی» که او هم 92 سالش است و بچگی دکتر روحانی را خوب به خاطر دارد و جای نشستنش را پشت واکر درست میکند و تندتند خاطره تعریف میکند. اما شاید جالبترین حرفها را همکلاسی سابق رئیسجمهور منتخب میگوید. «حسینعلی بختیاری» البته از طرفداران پروپاقرص همکلاسی سابقش هم هست و روی نام او تعصب دارد: «سال 1337 من با دکتر در مدرسه نظامی سرخه درس میخواندم .دکتر از نظر سطح فکری از بقیه همکلاسیها بالاتر بود تاجایی که برخی اوقات معلمها کلاس درس را به او واگذار میکردند. بعد هم که بزرگتر شدیم و هنوز نمی دانستیم مبارز یعنی چه، دکتر از مبارزان انقلاب اسلامی شده بود.» بختیاری البته آن قدر خاطر همکلاسی سابقش را میخواهد که یک ادعای جالب هم مطرح میکند: «من آن قدر دوستش دارم و قبولش دارم که دعا میکنم اگر قرار است 5 سال از عمرم باقی مانده باشد، این 5 سال را خدا به عمر دکتر اضافه کند.»
تنها ستاد فعال در سرخه
اهالی سرخه ميگویند در ايام انتخابات، برای هیچ کاندیدای دیگری، در اين شهر، ستاد زده نشد، تنها ستادی که فعالیت ميکرد، ستاد آقای روحانی بود. حالا سرخه در استان سمنان دارای اهمیت زیادی شده است. اهالی دهستان مومنآباد که به لحاظ جغرافیایی به سمنان نزدیکترند، اما بعد از انتخابات، جمعهها ميآیند و نماز جمعه را در سرخه برگزار ميکنند. هر جمعه، دو اتوبوس نمازگزار از اين دهستان به سرخه ميآیند تا در نهایت در زیر مجموعه اين شهرستان کوچک قرار گیرند.
در روز انتخابات مشارکت سرخهايها در انتخابات، از صددرصد هم بالاتر رفته و به ۱۱۵ درصد رسیده است. عبدالهی از اهالی سرخه ميگوید: همه سرخهایها از تهران و سمنان و... آمده بودند و در زادگاه دکتر روحانی رای خود را به صندوقها انداختند. علی عاشوری، فرماندار سرخه هم، قبلا همین موضوع را اعلام کرده بود: طبق آمار انتخاباتی سطح شهرستان، مردم سرخه 115 درصد مشارکت داشتهاند که از اين آمار، 100 درصد متعلق به واجدین شرایط خود شهرستان سرخه است و 15 درصد مشارکت برای سه مکان اخذ رای در مسیرهای مستقر برای مسافران بوده است.
همان روز رایگیری برای انتخابات ریاست جمهوری، سرخهايها یک رکورد جالب را دیگر نیز برای خود ثبت کردهاند، آنها فردی به نام محسن سمنانی را به عنوان نفر اول شورای شهر خود انتخاب کردهاند که در واقع وی بیکار بوده و هیچ شغلی نداشته است و عضویت در شورای شهر، اولین شغل وی به شمار ميرود.
سرخهایها به وی رای دادهاند تا بیکار نباشند.
در سرخه، از دیگر اقوام ايرانی نیز ميتوان یافت. حبیب رضایی، پیرمرد کردستانی، که ۱۸ سالی ميشود ساکن سرخه است، بیش از همه سرخهايها از روحانی حمایت ميکند. انگار اصالتا سرخهای است. او ميگوید: هر روز از خدا ميخواهم تا آقای روحانی بتواند کشور را خوب اداره کند.
وی بیش از همه سرخهايها خوشحال است که روحانی رییس جمهور ايران شده است. ميگوید، قبلا سر یکی از خیابانها، به کار کفاشی مشغول بوده که شهرداری از كارشان ايراد ميگيرد. اما با سفارش حسن روحانی، قرار ميشود تا شهرداری کاری با وی نداشته باشد، بر همین اساس او آنجا مشغول کار ميشود که بتواند مغازهاي را برای خود اجاره کند. وی حالا از دکتر روحانی ابراز رضایت ميکند.
پیرمرد دیگر سرخهاي با عصایی در دست، خیلی محکم هم از آقای روحانی دفاع ميکند و هم از وی توقعاتی دارد. او نظر جالبی هم درباره بحث هدفمندی یارانهها دارد. وی ميگوید: یارانهها مهم است اما اگر دولت آقای روحانی خواستند، یارانه را هم قطع کنند، ما راضی هستیم. اما به شرطی که مشکلات دیگر را حل کنند. ما یارانه نخواستیم، اما به شرطی که گرانی و بیکاری و... حل شود.
جعفر غلام، مسئول برگزاری جشن عمومي بعد از پیروزی روحانی در سرخه است. او ميگوید: آقای روحانی حالا رییسجمهور همه مردم ايران است و امیدواریم بتواند برای همه کار کند. وی ادامه ميدهد: بعد از پیروزی ايشان مراسم باشکوهی در پارک ملت برگزار کردیم که مسئولیتش با من بود و همه اهالی سرخه هم در اين برنامه حضور داشتند.
در هر حال اين روزها، شهر سرخه، کوچه نظامی، متعلق به خانه پدری حسن روحانی، اطرافیان وی و...، همه و همه خبرسازند. همین چند وقت پیش خبرنگاران الجزیره و المنار هم به اين شهر کوچک آمدهاند تا مستندی را درباره زادگاه یازدهمین رییسجمهور ايران تهیه کنند. سرخهايها، اين روزها، بدجور رسانهاي شدهاند. یکی از اهالی ميگفت: چند روز پیش در خواب دیدم، یک شهر جدید در اين حوالی احداث کردهاند به نام بنفشه و او وقتی از رنگ انتخاباتی حسن روحانی یاد ميکند، خندهاي روی لبانش نقش ميبندد...