آقاي دكتر مشوق اصلي شما براي تحصيل در رشته پزشكي چه كساني بودهاند؟
پدر مرحومم حميد فرهوش كه استاد رياضي بودند خيلي در آموزش و تربيت ما نقش داشتند. مادرم خانم فتاحزاده نيز (هماكنون در قيد حيات هستند و 75 سال سن دارند و خانهدار ميباشند) نقش بزرگي در پرورش و تربيت فرزندان داشتند و فداكاري، ايثار، گذشت و خدمت به خانواده و فرزندان از جمله خصوصيات بارز ايشان است و اگر قدم كوچكي هم براي مردم برميداريم از ايشان ياد گرفتهايم. در مجموع به خاطر آن جوي تحصيلي كه در خانه حاكم بود و استعدادي ارثي كه از پدرمان در رشته رياضي به ارث برديم و همچنين با وجود افرادي در خانواده كه پيش از ما وارد اين رشته شدهاند همچون عمو و شوهرعمهها و دو برادر بزرگترم باعث شدند تا راه براي من و خواهر و برادران كوچكترم هموارتر بشود و با كمك و ياري بزرگتر خانواده از جمله برادر بزرگم دكتر محمدحسين فرهوش كه هماكنون عضو مركز تحقيقات روماتولوژي بيمارستان دكتر شريعتي است و دكتر محمدرضا فرهوش كه هم اكنون فوقتخصص جراحي ترميمي بيمارستان امام خميني است در اين رشته به موفقيت دست يابيم. به طوري كه در سال 1354 من به همراه برادر كوچكترم دكترمحمدصادق فرهوش كه اينك متخصص چشم در بيمارستان فارابي است هردو درآن سال وارد دانشگاه بشويم؛ برادرم محمدصادق حدود يك سال و نيم از من كوچكتر است اما او توانست با خواندن يك سال جهشي در مقطع متوسطه خود را همپايه من كند. همچنين خواهرم دكتر وحيده فرهوش نيز با خواندن سه سال جهشي توانست با كمك برادران بزرگتر مراحل تحصيلي را طي كنند (از دبستان وارد مقطع دبيرستان شد) و با ما همكلاس بشود. همكلاسي با اين دو نفر باعث بهتر يادگيري درسها شد. در اين ايام آنان جزوه تهيه ميكردند و من هم تنبلي ميكردم و از جزوههاي آنان استفاده ميكردم البته من بيشتر سر كلاس به مطالبي كه اساتيد ميگفتند گوش ميدادم.
از ديگر اعضاي خانوادهتان چه كساني وارد اين رشته شدهاند؟
از ديگر اعضاي خانوادهام دكتر محمدصالح، دكتر محمدمهدي و دكترمحمداسحاق در رشته پزشك عمومي و خواهرم دكتر هايده فرهوش در رشته دندانپزشكي و همسرم دكتر الهام رحيميان، متخصص راديولوژي و فوقتخصص MRI و پنج نفر از خواهرزاده و برادرزادههايم نيز در رشتههاي پزشكي مشغول به فعاليت هستند.
چرا شغل پزشكي را انتخاب كرديد؟
در آن زمان رشته پزشكي بيشتر مورد توجه بود و اين كار بدون وجود سرمايه، ارثيه پدري يكي از معدود رشتههايي بود كه ميتوانست پيشرفت كند و به همچنين به دليل جاذبههايي كه از نظر علمي و اجتماعي داشت، آينده شغلي در آن زمان تامين بود. چرا كه در آن زمان تعداد پزشكان كم بود و اكثرا پزشكان از كشورهاي خارجي به ايران مهاجرت كرده بودند. در سالي كه ما در دانشگاه تهران در كنكور شركت كرديم فقط 150 نفر دانشجو در دانشگاه تهران پذيرفته شد و در مجموع ظرفيت كل دانشجويان پزشكي ايران شايد بيشتر از 500 الي 600 نفر بيشتر تجاور نميكرد. به همين دليل راه باز بود اما عليرغم اينكه راه دشواري است و آدم از خيلي مزاياي زندگي را از دست ميدهد و مجبور به تلاش و مطالعه زياد است و در دروان طبابت بايد شبهاي زيادي را كشيك بدهد و از خواب و استراحت و تفريحات بگذرد اما من به شخصه از اين كار لذت ميبردم چون در يك خانواده فرهنگي بزرگ شده بودم و پدرم دايم در حال مطالعه بود و ما هم از ايشان ياد گرفتيم و ناراضي نبوديم از اينكه بيشتر اوقاتمان به كتاب خواندن و مطالعه و تحصيل ميگذرد. البته در منزل وسايل ورزشي كه در محيطهاي كوچك ميشود قرار داد داشتيم و در ساعتهاي بيكاري ورزش و تفريح هم ميكرديم. مخصوصا در ماههاي تابستان كه مدارس تعطيل ميشد با پدرم به مناطق مختلف سفر و در محيط شهري و روستايي مختلف سپري ميكرديم كه اين ايام خاطرات شيرين براي من دارد كه باعث احساس نزديكي و صميميت من با مردم عادي و كوچه و بازار شده است. اين احساس صميمي كه من با مردم و بيماران دارم شايد مربوط به اين آموختههايم باشد.
در چه سال فارغالتحصيل شديد؟
در سال 1363 برادرم محمدصادق به عنوان شاگرد اول و من به عنوان شاگرد دوم فارغالتحصيل شديم.
آقاي دكتر چند فرزند داريد و آيا علاقمند هستيد كه فرزندان شما نيز راه شما را طي كنند و وارد اين رشته بشوند؟
در حال حاضر دخترم مقطع پيشدانشگاهياش را گرفته و در آزمون سراسري شركت كرده است و منتظر جواب آزمون هستيم. پسرم نيز 13 سالش است و در مقطع دوم راهنمايي مشغول به ادامه تحصيل است. من انتخاب رشته را براي فرزندانم آزاد گذاشتهام و معتقدم كه جامعه به همه افراد متخصص در همه عرصهها نيازمند است. اما در مجموع وقتي يك رشته در خانوادهاي متداول ميشود طي كردن اين مسير براي فرزندان اين افراد راحتتر ميشود و فرزندان خانواده ترجيح ميدهند راه پدران و مادران خود را طي كنند. برخي از افراد خانواده ما بودند كه به علت علاقمندي وارد يك رشتهاي شدند اما بعد متوجه شده و تغيير رشته دادهاند.
در حال حاضر پزشكان جوان با چه مشكلاتي روبرو هستند؟
امروزه دانشجويان خيلي بيشتر از سالهاي گذشته شدهاند و سطح آموزش آنان خوشبختانه خيلي بالا است به طوري كه هماكنون جزء بهترين فارغالتحصيلان از نظر سطح دانش و عملكرد هستند. متاسفانه در سالهاي اخير با زياد شدن تعداد پذيرش دانشجويان كار براي آنان محدود شده و عليرغم سالهاي سخت فارغالتحصيلي درصد بالاي اين پزشكان بيكار شده و از درآمد مكفي برخوردار نيستند و برخي از اين پزشكان در رقابت سنگين وارد رشته تخصصي شده كه از درآمد نسبتا خوب و آينده شغلي بهتري برخوردار هستند. يك تعداد از اين افراد نيز براي ادامه تحصيل به كشورهاي ديگر مهاجرت ميكنند و برخي نيز متاسفانه جذب رشتههاي غيرمربوط پزشكي همچون اقتصادي يا خدماتي ميشوند.
فكر ميكنيد كشور ايران از نظر كيفيت در رشته پزشكي نسبت به ساير كشورهاي خاورميانه و اروپايي داراي چه رتبهاي است؟ از لحاظ بيكاري چهطور؟
هماكنون از نظر كيفيت رشته پزشكي كشور ايران نسبت به كشورهاي خاورميانهاي داراي رتبه نخست است و در آزمونهاي پزشكي خارج از كشور از فارغالتحصيلان ايراني در رتبه اي بالا قرار دارند. دورههاي تحصيلات پزشكي نيزدر ايران از الگوهاي كشورهاي انگليسيزبان برداشته شده كه در واقع بهترين استاندارد پرورش پزشك را داراست اما كشورهاي مثل چين يا دانشگاههاي روسي و يا كشورهاي اروپاي شرقي در گذشته از دورههاي كوتاهمدت غير استاندارد استفاده ميشد كه امروزه خيلي از دانشگاهها درصدد هستند طول دوره آموزشي و كيفيت آموزشي خود را به مراكز معتبر نزديكتر كنند. اما از نظر بيكاري كشورهاي پاكستان و هندوستان تعداد پزشكان بيكار زيادي دارند اما كشور عربي هنوز ازخارج كشور پزشك وارد ميكند كه اين امر نشاندهنده اين مطلب است كه هنوز ظرفيتي براي جذب پزشك در اين كشور وجود دارد و فارغالتحصيلان كمتر از ميزان هستند. در حال حاضر هزينه پرورش پزشك در كشورهاي اروپايي بالا است اما برخي از كشورها همانند انگلستان، استراليا، آمريكا و كانادا جزء كشورهايي هستند كه به جاي سرمايهگذاري از پزشكان ساير كشورها استفاده ميكنند.
با توجه به اينكه پزشكان حكماي قديم بودند چرا امروز بيشتر پولكي شدهاند؟
امروزه متاسفانه جوامع با رو به صنعتي شدن بر اساس معيارهاي اقتصادي عمل كرده و سوگندي را كه خوردهاند فراموش ميكنند. البته اين تعداد از افراد انگشتشمار هستند و اكثر افراد، پزشكان شريف و درستكاري هستند كه به مردم خدمت ميكنند. بنابراين اين تعداد افراد بايد توسط همكاران ديگرو مراجعي نظير نظام پزشكي ارشاد بشوند و اگر اصلاح نشدند از جامعه پزشكي ترد شوند. ولي لازمه تحقق اين امر تامين معيشيتي پزشكان است. مراكز دانشگاهي و انجمنهاي پزشكي نيز ميتوانند از سوشارژ شدن و اضافه شدن اين افراد بكاهند.
پيامي نيز در انتهاي مصاحبه براي پزشكان داريد؟
در انتهاي اين مصاحبه به پزشكان متذكر ميشوم كه بدانند آنان بخشي از جامعه هستند و برتري خاصي نسبت به جامعه ندارند و براي شكرگذاري از اين موهبت بايد بيشتر مهربانتر و با گذشتتر باشند همان طور كه اكثر پزشكان اينگونه هستند چون پزشك هميشه با افراد نيازمند، دردمند و افرادي كه جان آنان در دست پزشك است، در رابطه هستند بنابراين بيماران انتظار دارند اين فرد از نظر اخلاقي در بالاترين رتبه اجتماعي قرار داشته باشند.